كدخبر: ۸۱۷۴
تاريخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۶
ارسال به دوستان
نسخه چاپي
ناسازگاری میان "اندیشه، نهاد و حاملان" مردمسالاری در ایران
رضا صالح جلالی
انقلاب مشروطه بهعنوان یک نظام سیاسی ـ فکری در ایران زیر تأثیر تحولات قانون طلبی و دموکراسی خواهی اروپای قرن نوزدهم شکل گرفت. اصول اندیشه و نظام سیاسی مشروطه در غرب روشن بود، اما در ایران مشروطه طلبان در اصل "نفی استبداد" وحدت داشتند، اما به لحاظ جنبه ایجابی و اثباتی در مشروطه و سایر جنبشهای اجتماعی ایران، اختلافها عمیق بود.
اصلیترین پرسش به لحاظ ایجابی این بود: جایگزین نظام استبداد، قوانین شرعی است یا قوانین عرفی؟ اختلاف در این امر میان علمای دینی و روشنفکران، از جمله علل ناکامی مشروطه است. از دیگر عوامل، نامتوازن بودن میان "اندیشه" و "ابزار" تحقق مردمسالاری است.
مشروطه خواهی یک گفتمان اصلاح طلبی است که از آغاز مشروطه تا کنون، بنیانهای این گفتمان وجود داشته است و ابعاد آن به لحاظ فکری روشن است. مشکل، تبدیل این اندیشه به قانون و اجرای آن است که به یک روش فراگیر تبدیل نشد. چرا بنیانهای اندیشه مردمسالاری و دموکراسی خواهی به "وجدان عمومی" و "زیست جمعی" تبدیل نگردید؟ آیا خاستگاههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایران ظرفیت اندیشه مردمسالاری را نداشته است؟ آیا آگاهی جامعه از دموکراسی، آگاهی دور است نه نزدیک و به این لحاظ تبدیل به رفتار و زیست اجتماعی نگردید؟ و آیا مادامی که اندیشه مردمسالاری تبدیل به وجدان عمومی نشود، نظام مردمسالار "قانونمند" و "اجرایی" نخواهد شد؟
از جمله عواملی که موجب جمعی شدن یک اندیشه میگردد، "احزاب"اند. از مجلس اول مشروطه تا امروز، همواره حزب داشتهایم، اما هیچگاه احزاب جدی گرفته نشد. در یکصد سال گذشته حتی یک انتخابات حزبی نداشتهایم. شاید دلیل این ضعف این باشد که رهبران و پیشتازان جامعه و احزاب، اندیشه مردمسالاری را به اندیشه و زیست جمعی بدل نکردند. پیشتازان و رهبران احزاب درگیر رفتار اجتماعی فردی هستند، و اندیشه رهبران از کارکرد حزبی، جلوتر از "رفتار" حزبی است.
اگرچه امروز به لحاظ زیست و اندیشه از مشروطه پیشتر هستیم و از حکمرانی فردی به حکمرانی جمعی عبور کردیم، اما به لحاظ ساختار حقوقی عقب ماندیم. جنبش اجتماعی نیازمند نیروی اجتماعی متناسب است. فقدان این تناسب، موجب تناقض میگردد. در قرنی که سپری کردیم، شعارهای مدنی رهبران متناسب با رفتار مدنیشان نبوده است. رفتار مدنی ناشی از خودآگاهی درونی است. سخن گفتن از نظام مدنی موجب مدنیت نیست. باید بر اساس بنیانهای مدنیت زیست. به این جهت، امروز مقدم بر شکل و قالب احزاب، نیازمند رفتار و زیست مدنی و حزبی هستیم.
محمد عابد الجابری ـ نویسنده و متفکر عرب ـ در کتاب "دموکراسی و حقوق بشر" میگوید: "برای تحقق دموکراسی در دنیای سیاست احتیاج به سه رکن است: فکر دموکراسی، حاملان دموکراسی و نهاد دموکراسی." اندیشه دموکراسی مانند علم است و میتوان از هر جای دنیا گرفت، اما حاملان و نهاد دموکراسی با توجه به ساختار فرهنگی و بومی یک سرزمین عملیاتی و اجرایی میشود. در مشروطه، حاملان دموکراسی نتوانستند روشی اتخاذ کنند که منجر به تحقق مشروطه گردد. جامعه پس از پیروزی مشروطه، میان "آزادی" و "امنیت" بهدلیل هرج و مرج ناشی از انقلاب و تزاحم رهبران، "امنیت" را برگزید، و از دل امنیت طلبی مردم، "رضا شاه" تولید شد. زمانی که روشنفکران و علما نتوانستند حاملان مناسبی برای اندیشه مشروطه باشند و نهادهای متناسب با اهداف مشروطه فراهم کنند، مشروطه ناکام ماند، و از وجدان عمومی، رضا شاه برخاست.
ذهنیت دموکراسی خواهی یکصد سال همراه ماست؛ اما به لحاظ تحقق عینی، از شروع حکومت رضا شاه تعطیل است. رضا شاه در مجلس هشتم به تیمور تاش میگوید: "شما در مجلس از نمایندگان نظرخواهی بکنید و ببینید نمایندگان چه نظری نسبت به من دارند، تا برای مجلس بعدی دستور بدهیم. نمایندگانی که نظر مساعد ندارند، وارد مجلس نشوند." امروز نیز اگر مردمسالاری دینی قادر به تحقق خواست و اراده عمومی و وجدان جمعی نباشد، و نتواند نهادهای متناسب با مردمسالاری را نهادینه نماید، با همان چالشهای مشروطه روبهرو خواهد شد.
• نماینده مردم آستانه اشرفیه در دوره ششم مجلس شورای اسلامی