محمد در نهم اردیبهشت ۱۲۹۷ در محله زرجوب شهر رشت در میان خانوادهای از عالمان دینی به دنیا آمد. پدرش شیخ ابوالقاسم نام داشت و جدش محمدتقی معینالعلماء بود. محمد استعداد فوقالعادهای داشت و پس از دو سال در مکتبخانه و دبستان در سال ۱۳۰۴ دوره شش ساله ابتدایی را به پایان رساند و مدرک ششم ابتدایی را گرفت.
محمد پس از فوت پدر در دامان جدش معینالعلماء پرورده شد. معینالعلماء در شبهای زمستان رشت دوستانش را به مشاعره دعوت میکرد و محمد بارها بهتنهایی بر هفت نفر مرد مسن محفل فائق میآمد و از سرگرمیهای دیگر این خانواده فرهنگی در آن شبها، خواندن "کلیله و دمنه" بود و هریک از حضار ۱۰ سطر از کتاب را میخواندند و پدربزرگ غلطهایشان را یادداشت میکرد و در این مسابقه هم مانند مشاعره محمد قهرمان مجلس میشد.
محمد در سال ۱۳۱۰ به دانشکده ادبیات دانشسرای عالی در میدان بهارستان تهران در رشته ادبیات و فلسفه و علوم تربیتی وارد شد. در آذر ۱۳۳۶ به دعوت دانشگاههای مسکو، لنینگراد و باکو در مورد فرهنگ و ادب ایران دعوت شد و در سال بعد در "مؤتمر اسلامی" که در لاهور پاکستان تشکیل شده بود، در باب "صلح از نظر مولوی" به انگلیسی سخنرانی کرد. در اسفند ۱۳۳۶ سازمان لغتنامه دهخدا به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران انتقال یافت و طبق مصوبه شورای دانشگاه، ریاست سازمان لغتنامه به اولین دکترای زبان و ادبیات فارسی ـ دکتر محمد معین ـ واگذار شد.
وی در سال ۱۹۵۸ میلادی در دانشکده ادبیات سوربن فرانسه درباره "جلالالدین مولوی" سخنرانی کرد. در سال ۱۹۶۳ میلادی مطابق با ۱۳۴۲ طبق دعوت دانشگاه پرینستون آمریکا به تدریس زبان فارسی مشغول شد. دکتر محمد معین در سال ۱۳۴۵ ریاست کمیسیون ادبیات و هنر را در نخستین کنگره بینالمللی ایرانشناسی تهران برعهده گرفت و در آذر همان سال برای شرکت در کنفرانس منطقهای بهمدت یک هفته به ترکیه عزیمت کرد و مسئولیت کنفرانس و هیأت اعزامی ایران برعهده او بود و خودش میگفت: "در شبانه روز بیش از دو ساعت فرصت استراحت ندارم."
پس از برگشت از سفر ترکیه، خستگی در چهره او نمایان بود و در دانشکده ادبیات به هنگام بررسی رساله دکترای دانشجویی دچار بیهوشی شد و طبق نظر پزشکان، گویا خون به قسمتی از سلولهای مغزی نمیرسید که به اغمای سنگینی فرو رفت و از پانزدهم آبان ۱۳۴۶ در بیمارستان فیروزگر تهران بستری شد و بهمدت چهار سال در اغمای کامل بهسر برد و در سیزدهم تیر ۱۳۵۰ دیده از جهان بربست و به رحمت ایزدی پیوست و طبق وصیتش در زمینی که در کنار آستان مقدس حضرت سیدجلالالدین اشرف در آستانه اشرفیه خریده بود، مدفون شد. وی فردی متدین و معتقد به قیامت بود.
دکتر محمد معین اولین دارنده مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی ایران است که در ۱۷ شهریور ۱۳۲۱ دفاعیه دکترای خود را در محضر استادان ملکالشعرای بهار، تدین و ابراهیم پورداود در دانشگاه تهران به انجام رسانید. علامه علیاکبر دهخدا و نیما یوشیج در سالهای ۱۳۳۴ و ۱۳۳۸ مطالبی درباره دیانت ادبی و فضیلت و امانتداری و دقت و درایت و مؤدب به آداب بودن دکتر محمد معین گفته و نوشتهاند که تا زمان حاضر سابقه نداشته و ندارد.
علامه علیاکبر دهخدا در تاریخ اسفند ۱۳۲۴ نوشته است: "آقای دکتر محمد معین که در کمال فضل و اتقان ادب مستغنی از توصیفاند و آثار مطبوع ایشان بهترین معرف علمی اوست، از دوستان دیرین و یاران وفاداری هستند که از آغاز طبع لغتنامه الیالحال با من بودهاند و با نهایت تقوای ادبی و امانت و دقت علمی در کار تنظیم مطالب و تصحیح و مقابله و ترجمه و امور دیگر وظیفه خود را انجام داده و جهد وافر مبذول داشتهاند... به ورثه خود وصیت میکنم تمام فیشهای چاپ نشده لغتنامه که ظاهراً بیش از یک میلیون است و از الف تا یاء نوشته شده و یقیناً یک کلمه دیگر بر آن نمیتوان افزود، به عزیزترین دوستان من، آقای دکتر محمد معین بدهید که مثل سابق به چاپ برسانند و این زحمتی است جانکاه که اقلاً معادل نصف تألیف است. به ورثه خود وصیت میکنم که تمام فیشها را به دوست ارجمند من آقای دکتر محمد معین بدهید و ایشان با آن دیانت ادبی که دارند که در نوع خود بیعدیل است، همه آنان را عیناً به چاپ برسانند. ولو این که سراپا غلط باشد."
در سال ۱۳۳۸ نیما یوشیج شاعر نامدار معاصر و پدر شعر نو در وصیتی برای دکتر محمد معین مینویسد: "بعد از من هیچکس حق دست زدن به آثار مرا ندارد، بهجز دکتر معین؛ اگرچه او مخالف ذوق من باشد. دکتر معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند… و دکتر معین مَثَل صحیح علم و دانش است. کاغذ پارههای مرا باز کند، دکتر محمد معین که هرگز او را ندیدهام، مثل کسی است که او را دیدهام. اگر شرعاً میتوانم قیم برای ولد خود داشته باشم، دکتر محمد معین قیم است، ولو اینکه او شعر مرا دوست نداشته باشد."
دکتر محمد معین با وجود وقت اندک و مسئولیت لغتنامه دهخدا و دانشکده ادبیات و کمبود وقت به وصیت نیما یوشیج به بهترین وجه عمل و دو کتاب "افسانه و رباعیات نیما" و "ماخ اولا" را منتشر کرد. کلامی نغز از او برجای مانده است که: "بدون مجسمه هم میتوان در یاد جامعه ماند" و یادگاری ماندگار که نشانهای از عشق و علاقه او به اهل بیت عصمت و طهارت و تشیع است که به نخست وزیر وقت دکتر منوچهر اقبال نوشت و انگیزه ایراندوستی او بهعنوان "دایرةالمعارف ایران و شیعه" و دکتر اقبال در ذیل نامه دکتر معین نوشت: "به نظر اینجانب بسیار مفید است. لازم است اعضاء پیوسته و وابسته آن را مرقوم دارید" که در دی ۱۳۳۸ دکتر محمد معین اعضای پیوسته را چنین معرفی کرد که در صفحه ۸۴ کتابی که بهعنوان "ستاره شمال" نوشتهام آوردهام: ۱- آیتالله سید محمدحسین طباطبایی (حوزه علمیه قم) ۲- دکتر جزایری (دانشکده حقوق) ۳- دکتر صفا (دانشکده ادبیات) ۴- دکتر خطیبی (ادبیات) ۵- دکتر معین (ادبیات) ۶- دکتر نصر (ادبیات) ۷- دکتر سید جعفر شهیدی ۸- سیدمحمد فرزان (دانشکده معقول و منقول) ۹- احمد آرام (کارمند بازنشسته وزارت فرهنگ) ۱۰- مرتضی مطهری (دانشکده معقول و منقول) ۱۱- آیتی (دانشکده معقول و منقول) ۱۲- راد (دبیر و حسابدار مدرسه عالی سپهسالار). و اعضای وابسته: ۱- استاد هانری کربن (استاد مدرسه تتبعات عالیه (سوربن فرانسه) ۲- ایوانف (شرقشناس که فعلاً ساکن تهران است) ۳- لوئی ماسینیون (استاد افتخاری کلژاد فرانس (پاریس) ۴- اشتر نمان (استاد دانشگاه هامبورگ آلمان).
قابل توجه اینکه دولتمردان پهلوی از او خواستند سناتور انتصابی از گیلان شود که نپذیرفت و گفت: "معلمی افتخار من ایرانی است." استاد معین بیش از ۲۳ جلد کتاب که معروفترین آن "دوره کامل فرهنگ فارسی" است و هشت تصحیح کتب با حواشی و تعلیقات و چهار ترجمه دارد و مقالاتی در روزنامه اطلاعات و ماهنامهها و فصلنامههای مختلف.
مرجع:
1- ستارههای شمال، محمدحسن اصغرنیا و محمدعلی کیانی، چاپ ۱۳۸۶
• روزنامه اطلاعات، شماره 26239، 5 شهریور 1394