كدخبر: ۸۰۳۳
تاريخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۴
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
دور باطل
محمدتقی پوراحمد جکتاجی
در همایشی که به منظور هفته محیط زیست امسال با حضور آقای رییس جمهور برپا شد، دکتر روحانی بیاناتی اظهار داشتند که از رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی پخش گردید . چند نکته مهم در سخنرانی ایشان وجود داشت. تازه ترین و مهم ترینش این که مسأله محیط زیست را از منظر امر به معروف و نهی از منکر عنوان کردند.  ایشان یکی از گناهان را ظلم به طبیعت مطرح کردند و عاملان آن را مستوجب عقوبت دانستند. یعنی قصد هرگونه تصرف، تجاوز، تخریب و آلودن محیط زیست را نوعی منکر مطرح کردندکه باید دولت و مردم آن را نهی کنند و مصراً خواستند که مسئولان به این امر ورود کرده بر آن نظارت کامل داشته باشند .
در این همایش که خانم دکتر ابتکار معاون ایشان و رییس سازمان محیط زیست کشور نیز حضور داشت از برخی زحمت کشان عرصه محیط زیست ، محیط بانان و فعالان امور زیست محیطی تشویق و تقدیر به عمل آمد. آقای رییس جمهور در بخشی از سخنان خود با افتخار بیان داشتند بعد از رسیدن به ریاست جمهوری اولین مصوبه دولت یازدهم رسیدگی به دریاچه ارومیه بوده است. دریاچه ای که می رود تا تبدیل به بیابان برهوتی مثل کویر نمک و بیابان لوت شود یا حتی مثل بیابان های عراق که بعد از وزش هر تندباد و طوفانی ، ریز گردهای آن تا دوردست ها به اطراف می پاشد و انسان را به انواع بیماری های تنفسی دچار می سازد.
در این میان، البته دوربین های فیلمبرداری هم گاهی خانم ابتکار را نشان می داد که با دست خود گوشه چشمانش را پاک می کرد طوری که اشک ما را هم در آورد.
یادم است حدود ۸-۴۷ سال پیش زمانی که سپاه دانش بودم و در آذربایجان غربی خدمت می کردم و دریاچه فوق به نام «رضائیه» شهرت داشت ، بعضی جمعه ها با دوستان سپاهی به صورت تفننی سری به ساحل آن می زدیم . هر چند ساحل آن دریاچه هیچگاه به پای ساحل دریای ما نمی رسید، اما مردم در آن شنا می کردند و چون غلظت نمک بسیار بالایی داشت، انسان اگر شنا هم نمی دانست مهم نبود چون خود بخود روی آب قرار می گرفت و دست و پایی هم اگر می زد چه بهتر. همان جا هم دوش های آب شیرین بود که بعد از آب تنی (بیشتر به عنوان آب درمانی) می توانستند بدن خود را  شستشو کنند.
از همه این ها مهمتر دریاچه قابل کشتیرانی بود. بخصوص بین دو بندر «گلمانخانه» در ساحل غربی دریاچه نزدیک به رضائیه (ارومیه امروز) و بندر «شرفخانه» در ساحل شرقی دریاچه در آذربایجان شرقی نزدیک به تبریز، تردد آبی  صورت می گرفت. تازه یک کشتی با نام «نوح» به آب  انداخته بودند که حمل بار و مسافر می کرد و من یک بار از سر تفنن و کنجکاوی با آن سفر کردم و از طریق گلمانخانه به شرفخانه و بعد از طریق راه آهن تبریز به قزوین آمدم. دریاچه چندین جزیره کوچک نمکی داشت که از همه بزرگ تر یک جزیره سنگلاخی بنام شاهی بود که از نزدیکش می گذشتیم. این جزیره پر از بز کوهی بود که از فرط ازدیاد جمعیت به هم شاخ می زدند و از صخره پرت می شدند و بعد محیط زیست آن زمان دو قلاده پلنگ میانشان رها کرد که جمعیت آن ها را تعدیل کند. چطور شد در عرض ۴۷ سال که البته ده سال آن تا سال ۱۳۵۷  با حفاظت محیط زیست و بعد از آن در عرض فقط ۳۷ سال بی حفاظت، این دریاچه رو به خشکی نهاد و اکنون به فاجعه ای ملی تبدیل شده که مستأصلمان کرده است. این مقدمه طولانی را از آن جهت گفتم که هم برای هم میهنان ما تداعی شود هم برای جوان تر ها آشکار گردد چه خسران عظیمی را  در طول این سال ها متحمل شده ایم.
ما نه فقط برای دریاچه رضائیه یا ارومیه که برای هر دریا و دریاچه و «سل» و «اسطلخ» ی که رو به نابودی بگذارد ، چه در ایران چه هر جای جهان، نگرانیم اما طبیعی است که در این جا – در گیله وا – برای تالاب ها و آب مندان های خود می نویسیم و هشدار می دهیم.
اوایل پیروزی انقلاب عده ای با نیت خیر سازندگی و توسعه کشاورزی اما بدون کارشناسی و آینده نگری به جان آبمندان ها، سل ها و تالاب های کوچک و بزرگ گیلان افتادند. بیش از ۹۰% این گونه آبمندان ها و سل ها را که برخی از آن ها دهها هکتار وسعت داشت به جهت توسعه کشت برنج خشکاندند و به صورت مزارع برنج درآوردند. حالا که ۳۷ سال از آن تاریخ می گذرد همان قطعات در مساحت های کم و زیاد برای ساخت ویلا به فروش گذاشته شده است. برخی از این سل ها و استخرهای طبیعی چنان بزرگ بود که می شد به عنوان تالاب کوچکی تلقی کرد، بعضی ها در فاصله های کم نسبت به هم قرار داشتند که اگر به هم راه پیدا می کردند تبدیل به دریاچه می شدند و محل فرود پرندگان مهاجر قرار می گرفتند. هم کار آبیاری مزارع برنج اطراف را به هنگام خشکسالی و کم آبی تأمین می کردند ، هم محل پرورش ماهی و صید پرنده بودند، ضمن این که می توانستند پای گردشگران را نیز به آن بکشانند.
یک نمونه از نمونه های بسیار ملموس آن را خدمتتان عرض می کنم. همه دریاچه و استخر پشت سد خاکی سقالکسر واقع در ۱۵ کیلومتری جنوب رشت را می شناسیم. تا چندی پیش کسی نمی دانست که در جوار شهر بزرگ رشت یک پدیده طبیعی بسیار زیبای آبی وجود دارد که می تواند آرام بخش تن های خسته مردم شهر باشد. وقتی استقبال از این دریاچه کوچک رونق گرفت چند صباحی آلودگی زیست محیطی سراغ آن آمد و کار آن چنان بالا گرفت که آرزو می شد کاش کسی از وجود آن مطلع نمی گردید. خوشبختانه اعضای خوش فکر و هشیار شورای ده سقالکسر و دهستان آقا سید شریف توانستند با مدیریت خوب و هوشمندانه مسأله زیست محیطی پیرامون آن را سامان دهند و جلوی فاجعه را بگیرند و نشان دهند هر چیز ولو هر قدر شکننده باشد با مدیریت صحیح و نظارت درست قابل کنترل است. اما منظور من از بیان این موضوع باز چیز دیگری است.
پیش از این، پدیده طبیعی دیگری، به همان نسبت وسیع و زیبا نزدیک تر از سقالکسر، در جوار« آقا سید شریف»  وجود داشت که فاصله آن با رشت بسیار کمتر بود. نزدیک به بازار آقا سید شریف جایی که اکنون پل روگذر جدید به آن می رسد قبلاً سل بسیار بزرگی وجود داشت که چشم هر بیننده و رهگذری را به خود جلب می کرد. نمونه ای از سل های خشک شده دوران انقلاب که اول تبدیل به مزارع برنج شد، بعدها دچار کم آبی گردید و به حال خود رها شد و  اکنون دچار ساخت و سازهای کنار جاده ای شده است. اگر آن سل همچنان برقرار می بود به کمک سقالکسر، شاید تمام ناحیه ورزلات را نان می داد و اقتصاد آن را پررونق می کرد. صدها سل در آن سال ها تابع احساسات آنی انقلابی مورد تجاوز قرار گرفتند ، جهاد سازندگی اگرچه به قصد خیر و توسعه وارد شد اما بدون کارشناسی و دوراندیشی همه آن ها را خشکاند که دودش به چشم اهالی، استان و محیط زیست منطقه رفت.
زمانی که طرح دریاچه مصنوعی در شمال غرب تهران ریخته شد تا با احداث این حوضه آبی مصنوعی، زیبایی و لطافت هوا به برج نشین های اطراف داده شود ما در گیلان استخرها و دریاچه های طبیعی را بر اثر سوء مدیریت غیربومی ، تحمیلی و بیگانه با محیط یکی یکی خشکاندیم و آفتابه خرج لحیم کردیم. مزارعی ایجاد کردیم که فقط ۳۰ سال دایر بود و بعد از آن برای ساخت ویلا به معرض فروش گذاشتیم. این ها همه نگین های طبیعی خدادادی بود که با مدیریت درست می توانست بدل به فرصت های چند منظوره شود. ما مدیریت الهی را یعنی نظم طبیعت را برهم زدیم بی آن که بتوانیم یک روستا را مدیریت کنیم چه رسد به شهر و استان و کشور! با حرص و آز سیری ناپذیر، به اصطلاح ظاهراً به فکر توسعه کشاورزی افتادیم ولی دور باطل زدیم. اکنون نه فقط آن مزارع برنج را نداریم که واردات برنج داریم . در این میان چند نفری شاید صاحب آلاف و الوفی شدند اما شهری و استانی از نعمت وجود این تالاب ها و آبمندان ها محروم ماندند. از قدیم گفته اند آب روشنایی و مایه حیات است ما آن را بی بها شمردیم و آلوده کردیم و بجایش تاریکی آوردیم و زندگی مان را بی روح ساختیم. ظاهراً آسایشی داریم اما در عمل آرامش نداریم.
روزنامه گیلان امروز مورخ ۳۱ خرداد نوشت: ۱۰ هکتار از پناهگاه حیات وحش سلکه خشک شد. سلکه بخشی از جنوب تالاب انزلی است که ۳۶۵ هکتار وسعت دارد. جالب این جاست که این بخش از تالاب «پناهگاه حیات وحش» است و سالانه محل فرود و زادآوری میلیون ها پرنده مهاجر است . ظاهراً رقم ۱۰ هکتار رقم درشتی نیست ولی اگر این روند خشکی به هفته و ماه و فصل برسد دیگر از آن چیزی باقی نمی ماند. علت خشکی سلکه کاهش تراز آب دریا و ورود حجم بالای رسوبات  اعلام شده است . جلوگیری ازکاهش تراز آب ظاهراً از عهده ما خارج است اما جلوی ورود رسوبات را نمی شود مدیریت کرد؟ وقتی سلکه بخشکد دیگر پناهگاه حیات وحش چه معنا دارد. سلکه که بخشکد به دنبالش کل تالاب انزلی می خشکد،  امروز نه، فردا. دیر یا زود اتفاق می افتد.
در پروژه عمق سنجی رسوبات سلکه، به عمق دومتری رسیده اند. یعنی سلکه دو متر فقط رسوب دارد که باید برداشته شود. خدا می داند در این عمق دومتری چه طلای کثیفی نهفته است. کاش قدر آن دانسته شود و سازمان محیط زیست و گروههای طبیعت محور و محیط زیستی و رسانه ها  ارزش آن را برجسته کنند بلکه سوداگران طلا، دست از شن و ماسه رودخانه ها بردارند و به جان این حجم ثروت ناشناخته بیفتند. سودش را ببرند ولی لااقل دو متر عمق تالاب را از وجود رسوبات پاکسازی کنند تا به جایش آب جریان یابد. وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم منطقه شدیداً به این تالاب وابسته است.
منتظر بودیم آقای رییس جمهور یک بار، فقط یک بار در سخنان روز محیط زیست، از تالاب انزلی هم نام ببرد. دریغ انگار که باید این یک متر آب هم فرو بنشیند و به زانو و قوزک پا برسد، تا به فکر تالاب بیفتند. تالابی که نفسش به شماره افتاده اسمش در فهرست مونترو وارد شده است. رودخانه هایی که از وسط شهرها می گذرند اما مسیل فاضلاب و منبع آلودگی ها شده اند. جنگل هایی که نه فقط هر سال از وسعت آن ها کاسته می شود که محل دپوی زباله های شهرها شده اند. سواحل رویایی دریا که دیگر نه تنها از تپه های شنی آن ها خبری نیست که کرانه های آن محل مزبله مردم شده است و آب های ساحلیش آلوده به مواد نفتی و سمی دیگر. آلودگی آب، خاک،هوا حتی سرسبزترین و پرآب ترین استان کشور را در چنبره خطر زیست محیطی قرار داده  است. گیلان بدون طبیعت بهشتی موجودش، با وسعت کم و جمعیت زیادی که دارد ، جهنمی بیش نخواهد بود. دولت باید از گیلان و دو استان شمالی دیگر بعنوان تنفسگاه کشور حفاظت ویژه زیست محیطی به عمل آورد، موردی که کوچکترین اشاره ای در بیانات آقای رییس جمهور نشد.

• دو ماهنامه گیله‌وا، شماره 136، خرداد و تیر 1394
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"