كدخبر: ۸۰۱۲
تاريخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۴
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
لاهيجان؛ شهر بی‌ هيجان!
دكتر سيدحجت مهدوی سعيدی
ای شهر من که بدین روزت اوفکند
کاندر تو کس نظر نکند جز به ریشخند
شاید در بادی امر و نگاه اول گفته شود، شهرستان لاهیجان، شهری است زیبا، ‌پرهیجان و توریسم پذیر! درحالی که با اندکی تأمل و نگریستن به ژرف ساخت‌های این شهر، به وضوح درمی‌یابیم که این شهر در زیر پوست خود، درد و رنجی می‌کشد که مپرس! شهری پرزحمت و آزرده از جفای این و آن.
اگر همه مسئولان، اعم از فرماندار،‌ نماینده،‌ شورای شهر و سایر دستگاه‌های اجرایی واقعاً به اجرا و انجام وظایف محوله مشغول‌اند، پس این اضطراب و آشفتگی‌های شهری در ابعاد مختلف اقتصادی،‌ فرهنگی، اجتماعی و‌ محیط زیستی از کجا آب می‌خورد؟! از کجا می‌آید این آوای زشت؟!
منتقدان اجتماعی همواره وظیفه دارند به مصداق "آئین چراغ خاموشی نیست" شالوده شکنی کنند و مفتون ظواهر و کژتابی‌های این و آن نشوند، بی هیچ ملاحظه‌ای سره را از ناسره جدا نموده و تحلیل و تفسیر ارائه کنند، عالمانه و منصفانه مسائل و مصائب آشکار و پنهان موجود را برجسته‌تر نموده و در غایت، قضاوت و تصمیم نهایی را برعهده مردم بگذارند. از استثناء که بگذریم، دیرزمانی است که این شهرستان (و شهرستان مجاور ‌سیاهکل)‌ دچار مدیریت شهری معرکه‌ساز و وضعیت آشفته‌ای شده است. روزگاری است که به‌جای تیمی آزموده و مدیریتی با تعهد و کارآمد، انقلابی و دلسوز،‌ افرادی سرسپرده و جان‌سپار، متملق،‌‌ بی‌لیاقت و بی‌کفایت بر مصدر امور خزیده‌اند! چند صباحی است که باند بازی، زبان بازی و مجهله گویی و شانتاژ، دود از دودمان این منطقه درآورده است.
وااسفا! که سرزمینی با این عظمت،‌ تاریخیت،‌ تبار و اصالت، استعداد و پتانسیل‌های نهفته، به ورطه نوعی از رخوت و استیصال فرو افتاده است و با این اوضاع و اوصاف است که روز به روز این شهرستان "سخت پس پس می‌رود او سوی بُن." طرفه این‌که، وخامت و وقاحت مسأله تا جایی پیش رفته است که حتی پاره‌ای از مسئولان ارشد استان برای آتی و آینده این جغرافیای کم‌نظیر احساس و اعلام خطر نموده‌اند! دارها برچیده و خون‌ها شسته‌اند و یأس و حرمان و بی‌تفاوتی چون خوره‌ای کشنده بر پیکر این شهر افتاده است. روزنه و نشانه‌ای از تغییرات مثبت در این محیط مرده دیده نمی‌شود. هیچ اثری از اَشکال ابزاری،‌ تحصلی و عقلانیت (که مؤلفه‌های ضروری مدیریت علمی است)‌ در این سامان بی‌سامان مشاهده نمی‌شود. در این بخت واژگون، گویا راهبردها و رهنمودهای مقام معظم رهبری هیچ شنیده نمی‌شود! رجز خوانی، سفسطه سازی، ارعاب و واگرایی به گویایی زبان(!) تعریف می‌شود: "باطل است آن‌چه مدعی گوید… ."
آمار و ارقام شکننده‌ای در ارتباط با ویرانی منابع طبیعی،‌ اکولوژی،‌ گردشگری، تورم، تعطیلات واحدهای تولیدی و صنعتی، ‌بیکاری، طلاق،‌ خودکشی،‌ بی‌انگیزگی وجودی،‌ کاهش امید به زندگی،‌ گسترش نفاق و دورویی،‌ مرگ و میر به‌علت کمبود امکانات درمانی و … در این شهر به چشم می‌رسد و در گوش می‌نشیند. مسئول و مقصر کیست؟ همه می‌پرسند که چرا و چگونه شهری که زمانی بر بام عزت بود، کنون پر شکسته، بر حضیض ذلت فرو افتاده است؟! مردم می‌پرسند: آنان که به هر ترتیب و به هر شیوه ممکن، شولای نمایندگی این شهر را ‌بر شانه خود فرو افکنده‌اند، جز بطالت و هوچی‌گری چه کرده‌اند؟! و چه گلی بر پیشانی این مردم زده‌اند؟! آن مقدار از امکانات سرازیر شده در شهر را هم که باید در واقعیت امر به حساب حاکمیت و دولت گذاشت، نه این افراد زبان دراز و بی ادب پرمدعا که برای خالی نبودن عریضه،‌ رندانه همه چیز را به نفع خود مصادره به مطلوب می‌کنند.
پرواضح است که منتخبان، انتخاب نشده‌اند که تنها و تنها، زالوصفتانه بر برج و باروی خود بیافزایند و بر ریش مردم بخندند! آنان که به‌جای اجرای وظایف قانون‌مند خود، تعدی‌ گرایانه و بدعت گذارانه در کارهای دیگر دخالت می‌کنند و برای بقا در قدرت، گماشتگان را به جاروکش آستان مبارک خود تبدیل می‌نمایند(!) نهایتاً سبب‌ساز آن می‌شوند که نخاله‌ها بازیگر میدان گردیده و نخبگان در کنج عزلت پناه گیرند. اگر می‌خواهیم که از این حوزه استحفاظی، اعاده حیثیت شود، باید مؤلفه‌هایی چون کفایت،‌ صداقت، پاکدلی و پاکدستی در کار مدیریت شهری مدخلیت تام یابد. صرفاً در چنین شرایطی است که این شهر بی‌ هیجان می‌تواند چون گذشته‌های دور و بلکه فراتر از آن، در صدر بنشیند و قدر بیند. این‌جا و اکنون ما به چنین مردانی نیازمندیم، نه به زبان بازان و بند بازانی که این‌جا و آن‌جا جولان می‌دهند و در این مصاحبه یا در آن مصاحبه به مهمل گویی و یاوه سرایی تهوع آور دچارند!
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری!

• استاد دانشگاه
نظرات بینندگان:
نویسنده لقب "استاد دانشگاه" را که در زیر نوشته‌اش می‌نگارد، مدیون همان "زبان گویا"یی است که بی‌انصافانه به آن می‌تازد. شاید "تاریخیت!" را فراموش کرده که این "شهر پر هیجان" و شرق گیلان را دانشگاهی‌ست بس بزرگ که در زمان مدیریت همین نویسنده به ظاهر دلسوز، به بدترین شکل ممکن مدیریت گردید و دچار حاشیه‌هایی گشت که: "سخت پس پس رفت تا سوی بُن." جالب است کسانی که باید امروز پاسخگوی عملکرد نادرست دیروزشان باشند، "احمدی‌نژادانه" در جایگاه مدعی هستند و نمی‌دانند که این مردم شریف را در این "شهر پر هیجان"، حافظه‌ای‌ست بس قوی که پشت شخصیت محترم‌شان پنهان است و می‌دانند آن‌چه را که باید بدانند. و در آخر از شمایی که لقب دکتر و استاد دانشگاه را دارید، پذیرفتنی نیست که مقصر تمامی مشکلات "ویرانی منابع طبیعی،‌ اکولوژی،‌ گردشگری، تورم، تعطیلات واحدهای تولیدی و صنعتی، ‌بیکاری، طلاق،‌ خودکشی،‌ بی‌انگیزگی وجودی،‌ کاهش امید به زندگی،‌ گسترش نفاق و دورویی،‌ مرگ و میر به‌علت کمبود امکانات درمانی و ..." ـ را که گفتید ـ و "سوراخ شدن لایه ازن، باعث جنگ‌های جهانی اول و دوم، دلیل سقوط دولت مصدق، دلیل سقوط و گم شدن هواپیمای مالزی و ..." ـ و بسیاری را که نگفتید ـ در کسانی می‌بینید که "شولای نمایندگی این شهر را ‌بر شانه خود فرو افکنده‌اند" و این‌گونه فریاد برمی‌آورید که: آآآآآآآی مردم، اگر هر کس جز من یا آن‌که من می‌گویم را انتخاب نمودید، اشتباه کردید!!!
رمضانی: آقای محترمی که حتی شهامت و شجاعت نوشتن اسم خودتان را نداشتید؛ ذکر چند نکته را لازم می‌دانستم:
- ادبیات شما نشان از این می‌دهد که زمانی از شاگردان دکتر مهدوی بودید!!!
- درخصوص مسائل دانشگاه در زمان مدیریت ایشان اجازه دهید دانشگاهیان نظر دهند؛ چه آنانی که در زمان مدیریت ایشان بودند، چه آنانی که بعد از مدیریت ایشان آمدند. خلاصه این‌که اجازه دهید تاریخ (مقایسه عملکرد مدیران) عملکرد ایشان را مشخص کند. محیط دانشگاه پارک شهر بازی کودکان نیست که راننده تاکسی هم در مورد آن صاحب نظر باشد.
- چرا با سفسطه و فرافکنی می‌خواهید پنجره انتقاد را ببندید و بر عملکرد سرچشمه‌های رزق و روزی‌تان پرده سفید بکشید؟! اجازه دهید دیگران عملکرد شما (یا دوستان‌تان) را نقد کنند؛ اگر ریگی به کفش نباشد که باکی نیست.
امیدوارم روزی برسد (البته با این شرایط خیلی امیدی نیست) که انتخاب مدیران شهری لاهیجان بر اساس شایسته سالاری باشد.
نظر بالا الکی میگه... چطوره که وقتی یک لامپ در دیلمان روشن میشه، کار زبان گویاست و وقتی طرح سالم سازی لاهیجان بعد از سه دوره نمایندگی حضرت والا به‌وجود میاد، میشه اتصال بام سبز به دریا؛ درحالی که شهرهای دیگه دارند طرح سالم سازی را جمع می‌کنند، ولی وقتی باید جواب کوتاهی‌هایی را که در دو تا شهرستان می‌شود را بدهند، کوتاهی دولت و دیگران بوده و گویا زبان گیلان هیچ کاره بودند!!!
مسعود برهمن: انتقاد نکنید! تعریف کنید! فقط بگویید تو تو تو تو تو تو تو... البته بگویید حاج آقا! تو بهترینی! مگر نمی‌دانید ناراحت می‌شود؟! همین دکتر مهدوی اگر الآن برود و تعریف کند، می‌شود رئیس دانشگاه؛ همانند بقیه... ولی باید این منتقدین به اصلاح امور آزادگی خود را نشان دهند و آزاده باشند.
مهدی: وقتی شما همه اتفاقات و کارهایی که در لاهیجان صورت گرفته را می‌گویید من من من من من من من من من ... بودم، باید همه را متوجه شما دانست. چرا از مشکلاتی که برای همه مردم و مدیران و بسیاری از امور ایجاد کردید، نمی‌گویید؟ اکنون وقت آن نیست که گفته شود، بلکه مردم خود می‌دانند.
عباسی: چقدر زبان انتقاد و تعاریف‌مان به نوعی نزدیک است، این بماند... انتقاد خوب است، ولی تخریب نمودن، کمی بیشتر خارج از انصاف است. بنده چندین سال است در جنوب کشور زندگی می‌کنم و اتفاقات شهر و شهرستانم را دنبال می‌کنم و دریافتم از مباحث بالا نشان‌دهنده عدم کارشناسی در انتقادهای ماست. کاش در حدی به‌طور مثال کل استان‌های جنوبی کشور، نماینده‌تان را می‌شناختند، او را می‌شناختید... به یاد روزهایی بیفتید که در مجلس نماینده‌های‌مان منضبط ترین در سکوت بودند... دریا اگرچه به ظاهر مواج است، ولی چرخه‌های زیادی نظیر اقیانوس هم در آن وجود دارد که آن را من و شما نمی‌بینیم و حس نمی‌کنیم.
نویسنده ناشناس اول به گمانم همان مخالف مطلب نویس سابق و همنشین فعلی آقای نماینده است که ادبیاتش برای همه آشناست. حیف این قلم نیست که این‌گونه به مجیز گویی بیافتد؟! حیف قلمی نیست که آن‌چنان سلیس در نقد قدرت می‌نوشت؛ حالا چنین به مداحی و ماله کشی به گندهای آقایان بیفتد؟! شما که خودت بارها انتقاد کردی. گناه نویسنده مقاله در دانشگاه چه بوده؟ جز این‌که عده‌ای خاص و غارتگر و دست کج را که از قضا از رفقای صمیمی شما هم هستند، از پست‌های‌شان عزل کرده است؟ بروید و پای صحبت کارکنان دانشگاه بنشینید و ببینید وقتی که بدون ترس از حضور فلانی و فلانی، درد دل‌شان را می‌گویند، چه دل پرخونی از سوء استفاده‌های آن باند دارند. حالا هم که به لطف تطهیر آقایان آن باند دوباره برگشته و به کار سابق مشغول است. مردم لاهیجان آن‌چه را که در اعمال نظر و سلیقه و تحمیل افراد و کوتوله‌ها در دانشگاه و شورا و ادارات در این مدت انجام شد و دودش به چشم مردم رفت؛ هیچ وقت از یاد نمی‌برند. حقیقت این است که ایشان از وجود آدم‌های قوی در این مناصب می‌ترسد و با تحمیل کوتوله‌ها به این پست‌ها، خیالش را از رام و مطیع بودن آن‌ها راحت می‌کند. تمام داستان همین است. به شما هم توصیه می‌کنم قلمت را در خدمت مردم حفظ کن. واقعاً جای تأسف است!
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"