و کمرهایی که خم میشوند...
۲۶ سال کم نیست... اگر کسی اینهمه سال را در یک شغل صرف کرده باشد، میتوانیم او را یکی از قدیمیها و حرفهایهای آن شغل بنامیم؛ شغلی سخت و طاقتفرسا به نام شالیکاری.
۲۶ سال کم نیست... اگر کسی اینهمه سال را در یک شغل صرف کرده باشد، میتوانیم او را یکی از قدیمیها و حرفهایهای آن شغل بنامیم؛ شغلی سخت و طاقتفرسا به نام شالیکاری.
به گزارش "لاهیگ" به نقل از "همشهری"، سكینه نیكمرام، قهرمان 42ساله قصه ماست؛ كسی كه برخلاف دیگر خانمها مشكلی با اعلام سن واقعیاش ندارد و از 16 سالگی وارد حرفهای شده كه تقریبا سخت و مردانه است و حالا كه به این سن و سال رسیده به اندازه كافی استخوان تركانده و همه فوتهای كوزهگری را هم از بر است. شالیكاران از روزهای ابتدایی بهار كارشان را شروع میكنند و تا آخر شهریور بدون توقف آن را ادامه میدهند. این صفحه حاصل گفتوگوی گرم و صمیمی ما با شالیكار اهل آستانه است كه سالهاست در زمینهای روستای چولاب استان گیلان روزگار میگذراند و در شالیزارها صبح را به شب میرساند.
خیلی از ماها تعریف درستی از كشاورزی نداریم، بهخصوص كار روی شالی و سروكله زدن با زمینهای پرآب برنج. همصحبتی با كسی كه سالهای زیادی از عمرش را در این راه خرج كرده است خیلی میتواند به ما كمك كند تا بدانیم شرایط كار كردن در این شغل خاص چگونه است و آدمهایی كه در این زمینها كار میكنند تا چه حد درگیر سختیهای آن هستند؛ «ما هر روز 5صبح میرویم سر زمین تا ساعت 12 ظهر. بعد مقداری استراحت میكنیم و از ساعت 2-5/1 میرویم تا 7 غروب. معمولا در طول روز 2 شیفت كار میكنیم؛ كاری كه انصافا خیلی سنگین است. البته خوبی كار در شالی این است كه بار زحمت بر دوش یك نفر نیست؛ مثلا ما 15 تا 20 نفر هستیم كه روی زمین كار میكنیم. در كنار هم هستیم و كارها را تقسیم میكنیم.» كار تیمی برای كشاورزی هم جواب میدهد و جدا از اینكه انگیزه ایجاد میكند مقداری از حجم كار را كاهش میدهد؛ «ما همزمان سر زمین میرویم ولی هركس مسئول كار مختلفی است مثلا یكی وجین میكند، یكی دیگر نشاء میكند و دیگران هم سرشان با كاری گرم است. همه كارها هم تا زمانی كه برنج بالا بیاید سخت است و میزان زحمتی كه باید پای زمین بكشیم برابر است.» حرف كه بهكار تیمی روی زمین كشید، گمان كردیم مثلا كل اعضای خانواده روی شالی كار میكنند اما حدسمان اشتباه بود و خانم نیكمرام ما را از این جهل مركب! درآورد؛ «ما كه روی یك زمین مشغول به كاریم، اعضای یك خانواده نیستیم.معمولا برای كار روی یك زمین همه هستند و محیط كار هم خیلی جدی است. حتی بعضی اوقات كه با اعضای خانواده روی یك زمین كار میكنیم، فقط بهكار فكر میكنیم و خیلی به صحبت كردن و كارهای الكی نمیپردازیم چون ما اینجا مشغول كار هستیم تا پول دربیاوریم و هزینه زندگیمان را تأمین كنیم، پس كاملا جدی مشغول كار میشویم و هركس با وجدان خودش كار میكند.»
آب را ول نكنید!
كار كشاورزی هم مثل اكثر كارهای یدی، مشكلات خاص خودش را دارد؛ مشكلاتی كه اگر بخواهیم بشماریم، ریز و درشت آنها خیلی زیاد است ولی اصلیترین مشكل كشاورزان (در كل دنیا) آب است.زمینهایی كه خانم نیكمرام در آنها كار میكند هم از این قضیه مستثنی نیست و آنها هم با مشكلات آبی زیادی مواجه هستند؛ «ما اوایل امسال كمبود آب داشتیم و الان مشكل زیادی آب داریم! آن موقعی كه باید آب به اندازه كافی به ما میرساندند، این كار را انجام ندادند و حالا آب خیلی زیاد است. وقتی هم كه آب زیاد باشد نمیشود دارو یا كود استفاده كرد چون از بین میرود.» جدا از بحث دشواریهایی كه زیادی و كمبود آب بهوجود آورده، مشكلات اقتصادی هم كه پایه ثابت اكثر شغلهاست و دست از سركشاورزان برنداشته است؛«ما برای زمینها خیلی هزینه میكنیم، جان و مال و سرمایهمان را میگذاریم ولی كشت برنج سود آنچنانی ندارد. از زمانی كه برنج را بالا میآوریم، مجبوریم زود آن را بفروشیم. بالاخره بدهی مالی داریم و مثلا دارو یا كودهای شیمیایی را قسطی خریداری كردهایم و باید هزینه آنها را بپردازیم. كلا پول كار خیلی سخت برمیگردد و بعضی وقتها حتی دخل و خرج هم جور نمیشود ولی چه كنیم؟مجبوریم كه این كار را انجام دهیم. نمیتوانیم كار را ول كنیم یا زمینها را خالی بگذاریم، بالاخره ما با این كار بزرگ شدهایم و زندگی كردهایم.» این عرق بهكار و علاقه به شغل در تك تك كلمات این پیشكسوت شالیكار وجود دارد، كسی كه سالها عمرش را در كار پر زحمت كشاورزی گذرانده است؛ «من از 16سالگی در این شغل مشغولم و باتوجه به اینكه كشاورزی كار سنگینی است، الان دست و پا و كمرم بهشدت درد میكند. اینها بهخاطر فشاری است كه سر زمینها بهما وارد میشود، بعضی اوقات این فشار به قدری زیاد میشود كه فكر میكنم آخر سر هم در همین زمین كشاورزی از دنیا بروم!» بعد از همین شوخیها، كم كم خانم نیكمرام در گذشتهاش غرق میشود، بهخصوص روزهایی كه تازه وارد این حرفه شده بود و آن روزها اشتباهات زیادی مرتكب میشد؛ «خب بالاخره هر كاری را كه از زمانی كودكی و وقتی كه در شكم مادریم بلد نیستیم! من هم اوایل كار را بلد نبودم و مقداری مشكل داشتم ولی كمكم همهچیز را یاد گرفتم. بعد از حرفشنیدنهای فراوان و اتفاقاتی كه افتاد و اشتباهاتی كه داشتم (مثلا چندباری ساقه جو را خراب كردم و...) توانستم با شرایط اخت شوم و حالا دیگر اشتباهی در كارم ندارم، تازه به دهها نفر هم یاد میدهم و دیگر حرفهای این كار شدهام.»
استراحت؟ آن دنیا
خیلی از كشاورزان ما در زمینهایی كار میكنند كه اجاره كردهاند و برای خودشان نیست اما قهرمان قصه ما حداقل از لحاظ زمین وضعش خوب است و تمام زحماتی كه میكشد برای زمین خودشان است؛ «خدا را شكر كه در حال حاضر زمین برای خودمان است. البته از اول نداشتیم و این 500 متر زمینی كه الان روی آن كار میكنیم، ارثیهای است كه از پدر همسرم به ما رسیده.» زمینی با این متراژ در سال حدود 2 تن محصول میدهد، این مقدار محصول هم میشود چیزی در حدود 1500كیلو برنج فرد اعلا. اما كار كردن روی این زمینها دائمی نیست، شالیكاران در ماههای اول سال كه هوا مناسب كشت و كار است، تمام زورشان را میزنند چون در پاییز و زمستان نمیشود در زمینهایی كه مملو از آب است كار كرد؛ «ما معمولا 6 ماه دوم سال را خانهداری میكنیم. ولی پولی كه از راه برنج بهدست میآوریم به نیمه دوم سال نمیرسد و از برج 6تا آخرسال كارگری میكنیم. ما فقط به پول حاصل از برنج نگاه نمیكنیم و كارهای دیگری مثل پرورش مرغ و اردك و... هم انجام میدهیم و در پاییز و زمستان با حیواناتی كه داریم روزگار میگذرانیم.» در همه جای دنیا برای كسانی كه در سختترین شغلها كار میكنند زمانی برای استراحت و دوری از كار تدارك دیده میشود، در زبان خودمان به آن زمان استراحت، مرخصی یا اوقات فراغت میگوییم؛ چیزی كه بهنظر میرسد در میان كارهای روزانه كشاورزان شمالیمان وجود خارجی ندارد؛«ما كه اوقات استراحت نداریم. در ماههای اول سال وقتی صبح بیدار میشویم كه سرزمین هستیم و از پاییز به بعد هم كارهای خانه و كارهای گاو و گوسفندان و حیوانات را انجام میدهیم. به قول یكی از دوستان ما همیشه باید كار كنیم و استراحتی برای این دنیا نداریم، اگر خواستیم استراحت كنیم آن دنیا وقت زیاد است!»
تعطیلی را كی رفته، كی نرفته؟!
خیلی از ماها در طول هفته منتظر جمعه (و بعضیها حتی پنجشنبه) هستیم؛ روزی كه در آن از سحرخیزی و صبح زود بیدار شدن برای رفتن سركار خبری نیست. ولی این قضیه برای كشاورزان صدق نمیكند و روز تعطیل و غیرتعطیل برای آنها تفاوتی ندارد. كار آنها ثابت است و باید هر روز به سركارشان بروند؛ «ما از اول سال فقط یك روز را سر زمینها نرفتیم. در روزهایی كه همه ادارهها و كارخانهها و مدارس تعطیل بودند ما مشغول بودیم و هر روز كار كردیم. الان هم كه یك مقدار كار سبكتر از روزهای اول سال شده، باید به زمین سر بزنیم وآبیاری و سمپاشی زمین را انجام بدهیم تا زمانی كه برنجها برسد و آنها را به كارخانه برسانیم.»
هرچه به پایان تابستان نزدیكتر میشویم فشار كار نیز كمتر میشود، بعد از اینكه كار كشت برنجها و ریختن كود و دوا به پایان رسید نوبت سركشی به زمینها میرسد؛ «یكسری كارها برای آقایان است و یكسری مخصوص بانوان. بعد از اینكه اول آقایان كارشان را روی زمینها انجام دادند نوبت به خانمها میرسد كه پشت سر آنها كارهایشان را بكنند. در روزهای آخر تابستان هم كه كارهای زمین تقریبا تمام شده، معمولا غروبها به برنجها سر میزنیم تا خدای ناكرده اتفاقی برای محصولاتمان نیفتاده باشد.»
كاش همه چیز ارزان شود
بعد از اتمام تمام مراحل كاشت و داشت و برداشت! نوبت به فروش آنها به كارخانههای مختلف میرسد. اینجاست كه پای دلالان و بهاصطلاح بازاریها «بزخر»ها به میدان باز میشود؛آدمهایی كه هركدامشان هم به سهم خود یك درصدی از قیمت برنج را به بهانههای مختلف كم میكنند و دست آخر با پول ناچیزی محصولات را از كشاورزان میخرند؛ «خدا وكیلی در زمان فروش بارها كمر كشاورزان میشكند. بهخاطر اینكه همه با وجود اینكه شب و روز روی زمینهایشان جان كندند ولی مجبورند با قیمت ارزان محصولاتشان را بفروشند. كلا كشاورزی خیلی كمرشكن است، چون هم جان آدم میرود و هم پول آدم ولی آخر سر چیزی عایدش نمیشود.» خیلی از این كشاورزان به هزاران دلیل نمیتوانند وارد حرفه دیگری شوند؛ مسائلی مثل بالا رفتن سن یا عدمتوانایی در یادگیری شغلهای دیگر و...؛ «ما مجبوریم كشاورزی كنیم چون كار دیگری نمیتوانیم انجام دهیم. زمین را هم كه نمیشود خالی گذاشت، باید روی آن كار كنیم. از طرف دیگر اگر بخواهیم خودمانبرای مصرف خانگی همین برنج را بخریم بیشتر به ضررمان میشود.» اما در این بین یكسری مسائل هست كه این تلخیها را به كام كشاورزان شیرین میكند. آن هم برخورد مردم و مشتریان با آنهاست؛ «مردم وقتی میفهمند ما شالیكاریم خیلی از ما تشكر میكنند و اینها بهما قوت قلب میدهد. ما این چیزها را دوست داریم و میخواهیم مردمی كه برنج میخرند از كیفیت آن لذت ببرند و محصولمان هم برایشان خیلی گران نباشد. ما نمیخواهیم برنج را با قیمت بالایی بفروشیم، الان در شهرهای مختلف برنج را بین 6تا 10هزارتومان میفروشند ولی وقتی مثلا میوه میگیریم كیلویی 8 هزار تومان نمیشود كه برنج را كیلویی 6 هزارتومان بخریم. اما لبّ كلام این است كه ما اصلا نمیخواهیم به مردم فشار بیاید، ما به فكر مردمی كه برنج میخرند هستیم و میدانیم كه برایشان خیلی سخت است كه آن را گران بگیرند. دوست داریم همهچیز ارزان شود و در كنار آنها قیمت برنج هم پایین بیاید.»
داستان یك كار منظم دوستانه
شالیكاری كلا یك كار تیمی است و نظم بخصوصی دارد. بهعنوان مثال تیم یا افرادی كه از ابتدای كاشت شالی در یك زمین شروع بهكار میكنند، همین افراد معمولا تا پایان مرحله برداشت برنج در همان زمین كار میكنند و این یك نوع هماهنگی و كار تیمی خاص است كه شالیكاران آن را بهوجود آوردهاند. خانم نیكمرام میگوید: «یك قانون نانوشته در زمینهای شالیكاری همین است كه افراد تا پایان كار همدیگر را ترك نمیكنند و تا روزهای آخر كه باید محصولات از زمین برداشته شود همه افراد هماهنگ با هم و همدل و با نظم تیمی همدیگر را حمایت میكنند». خانم نیكمرام در ادامه توضیح میدهد: «ما از روزی كه روی زمین مشغول بهكار میشویم 15تا 20نفر هستیم و تا آخر هم، همه در كار میمانند و در مراحل مختلف هم كارها تقسیم میشود. در این روزها كه تقریبا كار كشت محصول تمام شده، مراحل جدید كار كه نظارت و سركشی است را بهنوبت انجام میدهیم. اینجا هم باز كارها بین همه قسمت میشود، روزها آقایان برای نظارت و سركشی سرزمینها میروند تا ببینند كه آب به اندازه كافی وجود دارد یا خیر یا اگر نیاز باشد سمپاشی میكنند، ما هم غروبها میرویم و برنجها را نگاه میكنیم تا ببینیم در چه وضعیتی قرار دارند و اگر مشكلی بود برطرف كنیم».