پیشینه شورشهای دهقانی در منطقه خزر، با توجه به جغرافیای آن [دردوران مختلف]، وجود داشته است. خطه رنگارنگ منطقه خزر با تامین آب فراوان، به همراه جنگلهای انبوه، به طول تقریبی 400 مایل از رشت در طرف غرب تا به سمت شرق آن، استرآباد امتداد مییابد؛ چنانچه سیاح سده 19 «لُرد کُرزُن» هنگام مقایسه این منطقه با بسیاری دیگر از مناطق کشور، که خشک و قهوهای بود، از این دیار به عنوان «ایران دیگر» یاد میكند.
[منطقه خزر] با رشته کوه بلندی از دیگر نقاط ایران، جدا گشته و [در آن] آب به فراوانی یافت میشود. بخارهای ناشی از آن محل پرورش مالاریاست و در آن انسان توانمند نیز دچار تهوع و كسلی میشود و از پای در میآید. اما رشد فراوان درختان با رنگ آشوبگرانه در مسافری، كه در جادهها زیاد شاهدشان است، میتواند چنان شور و شعفی ایجاد كند؛ طوری كه با این حس از خواب غفلت او را بیدار میدارد. این نجوای برونكننده و این تغییر شگفتانگیزش، توسط استان دریایی شمال مازندران و گیلان به مرحله اجرا میرسد.
در سال 1878، کنسول بریتانیا در رشت، شرایط افزایش جایگاه دهقانان را كه اكثرا بیزمین بودند، چنین توصیف میکند:
«در گیلان، یکی از غنیترین و حاصلخیزترین مناطق ایران، در هر كجایش، پوشش گیاهی فراوان وجود دارد، تقریبا هر بوته یا درختی رشد خواهد کرد، طبقات پایین، بدون هیچ دلیلی ناراضی هستند. تعداد کمی از آنها وضع مطلوبی دارند، خرده مالكند، اما توسط مالكینی كه منافع آنها را به نفع خود تمام میكنند، گزینش میشوند. اگر دهقانان در پاكسازی یک قطعه جنگل، برای كشت محصول، اقدام كنند، باید كه محصول زمین را با مالک زمین تقسیم نمایند. اگر درختان توت کشت شوند، نهال خریداری شده توسط ارباب و پس از چند سال زمانی كه ابریشم تولید شود، نوغانداران، یک سوم تولید را برای رفع مشکل خود برمیدارند.
بندر کوچک پیر بازار رشت ـ 1292 هجری شمسی
نیمه باقیمانده به ارباب و نیمه دیگر
سفتهبازان که تخم کرم ابریشم فراهم میكنند میرسد. به همان نسبت كم، هم
مباشران میتوانند در هر زمانی بر حسب كارهایی كه روستاییان انجام میدهند
مقداری از محصول را به نفع خود بردارند. سود به دست آمده برای خود دهقان كه
برگرفته از حرفه کشاورزی خویش هست ناچیز نیست. او میتواند چوب جنگلی كه،
بخش فراموش شده ملك اربابش است قطع کند و میتواند به نفع خود زغال چوب
بهدست آمده را بدون پرداخت اجارهای یا برخورد با مشكلی بفروشد. گاو و
گوسفند خود را میتواند آزادانه در آن بخشی که زیر کشت نیستند، بچراند،
همچنین میتواند سبزیجات را در اطراف کلبه خود كشت کند و تمام سود ناشی از
پرورش و فروش مرغ و ماكیان را برای خود داشته باشد و سرانجام هیچكدام از
موارد فوق نباشد حداقل، او میتواند بدون مشورت با اربابش در ملك خود
میوههای فراوانی را پرورش دهد.
با این حال، گیلان، در نیمه دوم قرن
نوزدهم، از تغییرات شدید روابط زمین، كه در کشور وجود داشت، مستثنی نبود.
شاید منطقه خزر درجه بیشتری از تجارت کشاورزی را نسبت به هر منطقه دیگر در
کشور تجربه کرده بود. در گیلان رشد تجارت کشاورزی بهویژه با سرمایهگذاران
خارجی در مزارع باز ترغیب میشد. درختان زیتون، كه برای چند صدسال رشد در
گیلان داشتهاند، در انحصار روسیه بود، در سال 1890 شرکت یونانی «كوسِسیس و
تِئوفیلاكتوس»، كه منافع روسیه را تامین میكرد، امتیازش را دریافت كرد.
انحصار کل محصول زیتون شمال ایران بیش از 25 سال به این شرکت داده شد، كه
یک کارخانه مدرن در سال 1895- در گیلان- افتتاح كرد. همچنین در سال 1895،
مزارع كشت چای هم شروع به رشد میکنند. در سال 1902، كنفكاری و گونیبافی
توسط شرکتهای یوژنو- روسكُويِه (روسیه جنوبی) در گیلان توسعه یافته و به
روسیه صادر میشود. صنایع پر اهمیت ماهیگیری و صنایع مهم تولید ابریشم كه
اغلب سود خوبی دارد، در کنترل خارجیها است. فصل مشترك كشت و صنعت استثمار
بیشتر کارگران است، به ویژه در مورد صنعت ماهیگیری، اما آن نیز آگاهی
اجتماعی و همبستگی طبقاتی را در میان کارگرانی كه به تازگی از دهقانان به
وجودآمدهاند بیشتر میكند. نیروهایی که خود را در طول دوره انقلاب آشکار
مینمایند.
شورش و اعتصاب کارگران از صنعت ماهیگیری گیلان آغاز شد، که
کنترل آن را فردی روسی- ارمنی به نام لیانازوف داشت. لیانازوف، در سال
1873، به منظور صادرات خاویار و ماهی قراردادی با دولت ایران امضا کرد که
از طریق آن توانست امتیاز کل صنعت ماهیگیری جنوب دریای خزر را به دست آورد.
«شیوه استثماری» شرکت، به شدت مورد غضب کارگران واقع شد، كه به رفاه هرچه
بیشتر آن (شركت) منجر میشد. در سال 1906 ارزش ماهی صادراتی بین 900،هزار
تا یک میلیون روبل افزایش یافت. در سال1913، سود خالص این شرکت در حدود نیم
میلیون روبل بود.لیانازوف در شهر آستارا، موسسهای چنان ماهرانه تاسیس
كرده بود كه در آن، از کارگاههای ساخت و تعمیركشتی گرفته تا خدمات گسترده
تلفن كه ایستگاههای مختلف را متصل میكرد، حدود 400 نفر كارگر در آن مشغول
به کار شدند.
انزلی مهمترین بندر ایران در دریای خزر بود، بسیار شبیه اقامتگاهی در روسیه به نظر میرسید. «با سازندگان كشتی و قایق و آهنگرانش، کلبه و خانههای چوبی خود را برای خواب و راحتی افراد كه در آستاراخان ساخته شده آوردهاند.» در انزلی مصیبت برای ماهیگیران بود. در نوامبر 1906، سه هزار کارگر دفاتر تلگراف شهر را اشغال کردند. در آن هفته، آنها تلگرافی را به مجلس روانه كردند و خواستار پایان دادن قرارداد لیانازوف و نیز پایان دادن به سوءاستفاده مقامات محلی شدند.
به ماهیگیران اعتصابی حقوق مختصری را در ازای کارشان پرداخت مینمایند به همیندلیلآنها شکایت کردند، علاوه بر این، حق آنها بود تا برای تكمیل حداقل درآمد خود كه قرار بود توسط یک فرمانده ارتش محلی به نام سردار منصور به كارگران اختصاص داده شود را دریافت کنند. كارگران دفاتر گمرک را اشغال کردند، افراد خود را در اداره قرار داده و شروع به بررسی اسناد کردند. هدف خود را تعیین دقیق مقدار ماهی صادراتی قرار دادند و به تحقیق و تفحص درباره اتهام تبانی احتمالی اداره گمرك انزلی و كاركنان لیانازوف اقدام کردند.
«مجلس»، روزنامه چاپ مجلس، گزارش داد که حتی زمانی که بخشهایی از ساختمان تلگراف بر اثر اعتصاب اشغال شده بود، ماهیگیران اعتصابی حاضر، از جابهجایی سر باز زدند و نه مداخله علما و نه رویارویی آشكار با خشم و دشمنی نتوانست آنها را از خواستههایشان باز دارد.
نمایی قدیمی از بندر انزلی
ماهیگیران در اعتصاب خود، از حمایت جامعه برخوردار شدند. در گرگان اهالی شهر داراییهای لیانازوف را نابود كردند، این در حالی بود که تحریم كردن كالاهای روسیه توسط مردم رشت و انزلی آغاز شد. انجمن مجاهدین ریشهدار و قدرتمندانه در ایالت گیلان رشد کرده بود و ماهیگیران انزلی حمایت قابل توجهی را از این انجمن به خوبی دریافت كردند.
در همین حال، اعتصابات و تظاهرات دنبالهدار در گیلان فزونی گرفت. در ژوئن 1907، چند مرد تلاش كردند تا انبار سیلوهای غله رحیمخان، فرد شرور و بدنام و ثروتمندی را كه تبار راهزنی داشت و در آن زمان در زندان تهران بود بشكنند. پسر رحیم خان که با [محمد علی] شاه بهطور پنهانی همكاری مینمود، حملات خشنی را علیه مردم آذربایجان که یک ماه اعتصاب طولانی نمودند، ترتیب داد. خبر این رویداد با خشونت فراوانی مواجه شد. امکان اقدام تلافیجویانه توسط جامعه، برای اقدامات برنامهریزی شده راهزنانی كه در آذربایجان انجام دادند، به وجود آمد.
اگر چه این تلاش ناموفق بود و مهاجمان در این كارجان باختند، این رویداد به اعتصاب عمومی در رشت منجر گشت. مردان مسلح، همراه با چند آذربایجانی که در تظاهرات پیشگام بودند، بانی بسته شدن فروشگاهها در بازار شدند و شکواییه خود را به انجمن رشت دادند. در ماه مارس 1907، تولیدکنندگان پیله رشت نیز به اعتصاب پیوستند. رشت (با جمعیت 30،000 نفر) مرکز تجارت ابریشم ایران بود و به دلیل حضور تجار بسیاری از اروپا، فرانسه، یونان و روسیه که تا آن زمان مجموعه دفاتر و کارگاههای آموزشی در آن شهر به وجود آورده بودند، هوای جهان وطنی داشت. شرکت یونانی «برادران رالی»، بهطور مستقیم یا از طریق تجار واسطه، بودجه کافیای را با شرط افزایش تولید محصولات به نفع خود، اختصاص داد. در سال 1864 محصول گیلان، با ارزش حدود یک میلیون پوند، به بیش از 2،190،000 پوند رسیده بود. با این حال، در همان سال، زمانی که بیماری موسكادرین که محصولات اروپا را از بین برده بود، به ایران سرایت نمود، تجارت ابریشم گیلان تا حد زیادی متحمل خسارات شده بود.
صادرات گیلان به شدت کاهش یافت و به یکدهم سطح قبلی خود رسید. به دلیل جمعآوری مداوم مالیات دولتی، وضعیت روستاییان، از گذشته بدتر شد.تا پایان سال 1870 این وضع ادامه داشت، شركت رالی و دیگر شرکتهای اروپایی برای بهبودی محصولات، شروع به عرضه تخم کرم ابریشم ژاپنی، بعد هم ترکیهای، نمودند. در آغاز قرن بیستم صادرات منطقه نه تنها به حد قبلی خویش رسیده بود، بلكه از آن پیشی گرفت. با این حال، پیشروی آرام گیلان در بازار جهانی به زیان دیگر رقبا شدت مییافت، ژاپن و کشورهای دیگر بازارشان را از دست داده بودند با پایین نگه داشتن قیمت، ارزش ابریشم صادر شده به فرانسه و ایتالیا فراتر از 400 هزار پوند استرلینگ نرسید.
اكنون مشکل پیش روی تولیدکنندگان کرم ابریشم گیلان، قیمت بالای تخم وارداتی بود. واردکنندگان تخم، اغلب تجار پیله بودند كه«شیوه مقاطعهكاری»را درپیش گرفتند و هنگام خرید محصول، درمعامله با صاحب ملک، نیازش را به خرید تخم در سال آینده به آنها تحمیل میكردند.
در سال 1906، سندیکایی برای واردكنندگان به منظور بالا نگه داشتن مصنوعی قیمتها تشکیل شد. در پایان سال، که 30 هزار جعبه تخم باقی ماند، آنها را نابود كردند تا به یك نسبت سریعتر از فروش آنها در قیمت کاهش یابد و سود قابلتوجهی باقی بماند. موضوع خرید تخم نتیجتا تنها راه برونرفت برای زمینداران، تجار و دهقانان در برابر یکدیگر بود.
اعتصاب دهقانان در رشت برای اخراج اربابان و مباشران صورت گرفت. کسانی که جرات درخواست برای سهمخواهی خود از محصول یا مالیات را كرده بودند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به روستاها گریختند. در23 مارس 1907، 500 دهقان علیه زمینداران در یك مسجد محلی در رشت به بست نشستند و اعلام کردند که «دیگر اجاره بهایی را نمیپردازند». سر سسیل اسپرینگ رایس به سر ادوارد گری، وزیر امور خارجه بریتانیا نوشت: «جنبش درون رشت تا حدودی از یک گرایش انقلابی ناشی میشود و در نتیجه تداخل ابریشم و دیگر معاملات است. دهقانان برای عدم پرداخت اجاره مالكان تمایل نشان داده و تعدادی از آنها در مسجدی با هدف گریز از بدهیهای خود به بستنشینی ادامه میدهند.»
انجمن رشت که از رشد شورش دهقانان در ایالت بیتاب است، بیانیهای در سراسر منطقه ارسال داشته، به دهقانان دستور پرداخت اجاره عقبافتاده خودشان را میدهد. به دنبال آن در تهران، مجلس شورای ملی، دهقانان را محکوم کرده و هشدار میدهد که «دهقانان باید دستی اجارهشان را پرداخت كنند و اگر آنها پولی را به اربابان خود بدهکارند، باید محصولات پیلهشان را بنا به عرف، پس دهند.» نه مجلس [شورای ملی] و نه انجمن رشت، که تا به حال خود را اینگونه در زیر حملات فزاینده مقامات بلند پایه ایالتی ندیده بودند،هیچ یک از پرداخت اجاره بهای دهقانان اعتصابی پشتیبانی نكردند. اما در استان آذربایجان، برخی از اعضای انجمن تبریز را گرفتند كه این موضوع نارضایتی دهقانان را به همراه داشت. در بهار سال 1907، چند تن از اعضای رادیکال انجمن تبریز، مانند شیخ سلیم و سید جواد ناطق، به طرفداری از دهقانان قرهچمن، دادخواستی را به انجمن تبریز رساندند. سرانجام با کمک مردم و اعضای مجاهدین محلی، اعضای محافظهکارتر انجمن تبریز پاکسازی شدند. اكنون وضعیت مشابهی در گیلان ایجاد شده بود، جمال شورشی (شهر آشوب) و رحیم شیشهبُر، که هر دو آنها از صنعتگران بودند، شروع به طرفداری از دهقانان شورشی نمودند. با این حال، بر خلاف وضعیت تبریز، دو نفر ناتوان از تغییر ترکیب انجمن رشت، اخراج شدند. اخراج شیشهبر و شهر آشوب، خیلی بیشتر از همکارانشان در آذربایجان، حمایت جمعی و کمک مجاهدین گیلان، در یک شبکه از دهقانان و صنعتگران را كه در سراسر ایالت گیلان گسترده شد، در پی داشت.
در ژوئن 1907 هنگامی که «شیشهبر» برای کمک به تاسیس یک انجمن محلی به منطقه لشتنشا فرستاده شد او جانب دهقانان را گرفت.
«شهرآشوب» در میان دهقانان 4 هزار جعبه برنج که متعلق به ارباب بود، تقسیم كرد، با یكی از زنان صیغهای ارباب ازدواج نمود، به خود نیز عنوان جدید سیدجلالالدین شاه داد و اجارهبهای7 سال قبل را بیاعتبار و پوچ اعلام كرد و بدهکاری مالیاتی جامعه را از درجه اعتبار ساقط نمود. بنابراین شهرآشوب یك توده دو تا سه هزار نفری از هوادار كه وی را محترم میشمردند، به دست آورد.
یکی از بنادر قدیمی استان گیلان
شیشهبر كه از حامیان اولیه جنبش مشروطه در رشت بود، در سال 1909 تبدیل به عضو کمیته زیرزمینی ستار شد که رابطه نزدیكی در مقر مجاهدین فرقه اجتماعیون- عامیون (سوسیال دموکرات ایران) در قفقاز ایجاد كرد. در همان ماه ژوئن 1907، هنگامی که دهقانان دادخواستی را به انجمن رشت، مبنی بر ستمی كه به آنها روا میشد تقدیم نمودند، شیشهبر، بهعنوان عضو انجمن، خودسرانه وارد عمل شد. او به روستاییان نوشت، پشتیبان آنها خواهد بود و برایشان مفید است كه اجاره خود را که حتما مدتها عقب افتاده بوده، پس دهند یا اینکه پیلههای ابریشم خود را پرداخت نمایند.
بیباكی شهر آشوب و شیشهبر خشم زمینداران را در پی داشت و سبب شد تا دادخواستی را به انجمن رشت روانه كنند كه باعث اخراج و بعد بازداشت این دو عضو سابق رادیکال و ناراضی شد. دهقانان لشتنشا تهدید به هجوم به سمت شهر كرده و خواستار آزادی قهرمان خود، شهرآشوب شدند. سرانجام، در اوایل ماه جولای 1907، خروش خشم خلق نسبت به مقامات دولتی در رشت، باعث آزادی شهرآشوب و شیشهبر شد. دو نفر بلافاصله در مورد ادامه مسیر به وجود آمده خود دست به کار میشوند.
با حمایت انجمن از مجاهدین انقلابی در رشت، یک سازمان جدید به نام «انجمن عباسی» تاسیس شد. در مورد فعالیتها و ترکیب آن کمتر شناختی وجود دارد. با این حال، ما میدانیم که انجمن جدید، از حمایت حداقل چند هزار نفری صنعتگران و دهقانان بهرهمند بود و 14 شعبه در استان گیلان تشکیل داده و روزنامه خود را منتشر میكرد.
در اکتبر 1907، شهر آشوب به دلیل نقش داشتن در شورشهای دهقانی، به دادگاهی فراخوانده شد. سرانجام هنگامی که در رشت خود را معرفی كرد، توسط 500 عضو شبهنظامی از انجمن عباسی بدرقه میشد. مقامات او را متهم به «آشوب سراسری در گیلان» نمودند. آنها او را تهدید نموده و قول دادند چنانچه به فعالیت خود ادامه داد به او آسیب برسانند. اما تلاشی نیز برای خشنودسازی شهر آشوب شد. به او منصب دولتی پیشنهاد شد و همچنین عنوان شد اگر او قول دهد تا از فعالیتهای رادیكال دست بكشد، «کمکی به تامین امنیت» منطقه خواهد شد.
درگیری میان مقامات رشت و دهقانان، که با ساماندهی بیشتری از قبل پی گرفته میشد، شدت گرفت. برای شکستن مقاومت دهقانان، زمینداران شورای خود یعنی انجمن مالكان را تشکیل دادند.
اگرچه حتی چند عضو مجلس، بهویژه نمایندگان اصناف مختلف، از طرف دهقانان در مباحث مربوط به لغو اصلاحات ارضی و تیول و دیگر موارد سخن گفته بودند و بسیاری دیگر به نمایندگی از منافع طبقاتی تجار و زمینداران مخالف گفتمان دهقانان برای اصلاحات رادیکالتر بودند.
بسیاری از روستاییان در آغاز به دولت مشروطه بهعنوان كسی كه میتواند مقامات حكومت استبدادی و زمینداران را به چالش بكشد، نگریستند. به این ترتیب امیدوار بودند که مجلس در برابر زمینداران از آنها در رشت حمایت كند اما اكنون مجلس بهعنوان یک دشمن قوی مبارزه طبقاتی در گیلان شده بود. از طرف مجلس فرامینی به مقامات گیلان فرستاده میشود و خواستار آن هستند که شورش در رشت بلافاصله متوقف گردد و هرکس كه مسوول شورش است «به شدت مجازات گردد.»
در تابستان سال 1907، مجلس دو نماینده به همراه یکسری از دستورات به رشت روانه كرد و خواستار برچیدن تمامی انجمنهای شهری، روستایی و منطقهای شد. در تقسیمبندی كشوری گیلان بهعنوان یک «بخش» و نه بهعنوان یک «استان» قرارداده شد و در نتیجه، تنها مستحق یک انجمن مرکزی در رشت گشت. دویستنفر از اعضای بریگاد قزاق را با هدف تعطیلی انجمنهای روستایی از تهران روانه كردند. انجمن رشت شادمانه پذیرفت و در روزنامه خود متن تلگرافی را چاپ کرد که بخشی از آن خوانده میشود: امروز وظیفه ملت است كه هر فردی مطیع فرامین مقدس مجلس شورای ملی و رهبران دولت باشد. با توجه به تلگراف روانه شده، شما اطمینان حاصل میكنید، در هیچ منطقه گیلان انجمنی تشكیل نگردد.»
بنا به دستورات جدید مجلس، دوازده نماینده به نمایندگی از- دیگر- مناطق، برای تشكیل جلسات انجمن رشت را فراخواندند. همه انجمنهای دیگر، از جمله در شهرهای بزرگی همچون لاهیجان، لنگرود و انزلی بلافاصله تعطیل شدند. بدون هیچ درخواست دیگری، برای تشکیل انجمنها، راهی رشت شدند. در عوض، انجمن رشت به اعضای خود توصیه كرد: «مسوولیت شما این است كه انجمنهای پراكنده را متوقف نموده و امور خود را سازماندهی كنید. شما باید دهقانان را به کار وادارید و طرفدار پرداخت اجارهشان به زمینداران باشید و جایی که آنها از حکم دولت امتناع ورزیدند و به سرعت مداخله كنید.» اما پس از یک سال از رویارویی، تنها فرامین سختگیرانه میتواند موجب پایان كار انجمنها یا قیام دهقانان باشد. بسیاری از ساکنان گیلان برای اعتراض به تهران آمدند، خواستار بازگشایی انجمنها شدند. نشریه حبلالمتین به نقل از یکی از اهالی داغدار گیلان متن تهدیدآمیزی را چاپ كرد که با تصمیمات مجلس مخالفت میكند. نویسنده استدلال کرد که نه تنها شهرهای بزرگ و كوچك، بلكه مناطق کوچک و روستاها هم باید برای دستیابی به عدالت بسیج شوند. بستن انجمنها در گیلان گام نخست برای بستن تمامی انجمنهای دیگر است. سرانجام این كار انزوای کامل نمایندگان مجلس را در پی دارد. نویسنده ادامه داد: «چرا شما چنین كاری میكنید؟ چرا شما از ساکنان شهرهای کوچک دلگیر هستید و خود را در برابر آنها قرار دادهاید. این تنها آغاز مشروطه است. بدون هیچ زیر بنای محکم، هنوز گسترش نیافته است، برای شما كه در رفاه هستید و نیازی به انجمنها ندارید؟ پس از بسته شدن انجمنها طولانی نخواهد بود که کل جنبش مشروطه از دست خواهد رفت.» و سپس هشدار داده: «شما ای ملت ضعیف! پس از بسته شدن انجمنها صبر کنید تا ببینید چه جنایاتی علیه شما اتفاق میافتد که شما پیش از این هرگز پیشبینی نمیكردید.»
در مواجهه با ادامه اعتصاب در مورد اجاره و در برخی موارد غارت و سوزاندن املاک توسط دهقانان سركش، انجمن رشت تصمیم گرفت تا موضوع نارضایتی دهقانان را در دستور کار خود قرار دهد. اما مناظراتی بین زمینداران و دهقانان، به جز آنچه كه بین دهقانان و انجمن رشت رخ داده پیش آمد.
بحث حول برخی از تعهدات متعارف تحمیل شده بر دهقانان توسط زمینداران و مباشران تمركز یافت که تا چه اندازهای این مقررات میتواند تجدید نظر شود یا آرامش به بار آورد. برخی از اعضا علیه سنت «اجازه» که دهقانان برای به دست آوردن مجوز از اربابان برای هر نوع معاملهای، از جمله ازدواج دختران به آن نیاز داشتند، صحبت کردند. برخی در مورد هزینه گزافی كه برای به دست آوردن این «مجوز» میپردازند شاکی بودند. انواع بهترین کالاها، از قبیل شال پشمی، پارچه، چای، قند، یا حتی پول نقد بهعنوان «رشوه» به ارباب به منظور دریافت مجوزی از او و «هدیه»ای برای هرگونه معاملهای داده شد. دیگران با رواج «هدیه» دادن مواد غذایی و بهرهكشی كار دهقانان برای اربابان كه در طول سال نیاز دارد، مخالفت كردند. برخی از اعضای انجمن رشت از تعهدات ناعادلانه صحبت کردند، از جمله اینکه که چرا ارباب اموال خود را با چنین قیمتهای گزافی به دهقانان مستاجر اجاره میدهد. چرا دهقانان موظفند برنجی با كیفیت بالا را بهعنوان دیون خود بپردازند در حالی که روستاییان فقط برنجی با كیفیت پایینتر را کشت میكنند؟ و چرا دهقانان مستاجر موظف هستند نوغان را از ارباب با قیمتهای بالا خریداری كنند، به جای اینکه از هر كسی كه میخواهند خرید داشته باشند؟
اما اعضای انجمن از این که در ریشهکن کردن چنین شیوهای كه به توافق برسند، ناتوانند. در حالی که برخی به مخالفت «سنت اجازه» برای ازدواج صحبت میکنند و خواستار خودمختاری بیشتر برای دهقانان بهعنوان انسان بودند، دیگران تصمیم به نگهداری وضع موجود داشتند. سرانجام، تنها چند تغییرات جزئی به وجود آمد. «سنت اجازه»، لغو شد و نیز سنت «رشوه» گرفتن از محصولات غیرقانونی اعلام شد.
پس از کودتای ماه ژوئن سال 1908، که برای مدت یک سال دوباره حکومت مطلقهای روی كار آمد، مخالفت دهقانان در گیلان فروکش نكرد یا حتی آذربایجان، كانون جنگ داخلی گشت. اسماعیل امیرخیزی، عضو انجمن تبریز مینویسد که ساکنان چهار روستا در آذربایجان (آلوار، سهلان، مایان و خواجه زاج) که حامیان جنبش مشروطه بودند، در سپتامبر 1908، در روستای خود در برابر نیروهای سلطنتی، كه مسیر تبریز را از آنجاها انتخاب كرده بودند، مقاومت نمودند. به جای فراركردن یا تسلیم كردن خود، روستاییان همسران و فرزندان خود را به مناطق دور فرستاده و سپس اقدام به راهاندازی سنگر و مسلح كردن خود نمودند. امیرخیزی از آنها بهعنوان «مجاهدین دهقان» یاد كرده، به زودی در برابر چند هزار از نیروهای مسلح اقبالالسلطان، فرماندار سابق ماکو، در آذربایجان شکست خوردند. اقبالالسلطان بود كه پیشتر از منصب خود بركنار شده بود، به علت نارضایتی توده در روستاها به کمک انجمن تبریز میآید. نیروهای پادشاهی 28 تن از مجاهدین دهقان را کشتند، 70 تن از مردان را برای پنج سال اسیر نمودند، و ریش سفید (كدخدا) روستای سهلان به توپ وصل كرده و او را منفجر كردند.
منابع:
- سابقه مقاومتی منطقه خزر بسیار گسترده است که در مقاله حاضر نمیگنجد. برای جنبشهای دهقانی از دوره صفویه نگاه كنید به، جیمز جی رید، «شورش و تغییر اجتماعی در استرآباد، 1744-1537،» مجله بینالمللی مطالعات خاورمیانه، 13(1981)، ص53-35. رید معتقد است که چنین اعتراضات دهقانان به منطقه خزر محدود نمیشود، نتیجه گرفته: «سابقه شورش در تواریخ مختلف یافت شد.» ص52.
- کرزن، جُرج.ن. «ایران و پرسش ایرانی»، جلد1 (لندن: فرانک کاس و شرکت آموزشی ویبولیتین 1966 چاپ نخست در سال1892انجام گرفته بود)، ص354.
- گزارش کنسولگری بریتانیا، عیسوی، چارلز «اجاره زمین در گیلان،» در تاریخ اقتصادی ایران، ص. 225. (شیکاگو: انتشارات دانشگاه شیکاگو، 1971).
- عیسوی، چارلز بخش «کشاورزی» در، «تاریخ اقتصادی ایران»، صص 210-11.
- آبوت.ك.اِ. «گزارش سفر به دریای خزر»، در عیسوی، «تاریخ اقتصادی ایران»، صص 255-56.
- آدمیت، فریدون، فكر دموكراسی اجتماعی، صص 88-91.
- نك ه.ل.رابینو، «مشروطه گیلان»، به تصحیح محمد روشن (رشت، انتشاراتی طاعتی سال 1352 / 1973) ص 50.
- روشن، مشروطه گیلان، صص 100-101. دیگر جنبه مهمی که از طریق گزارشهای بریتانیا از این دوره آشكار میشود. وسعت همبستگی بینالمللی است که در میان کارگران در هر دو طرف مرز دیده شده است. به گونهای که در بهار سال 1907، سر سسیل اسپرینگ رایس، سفیر بریتانیا در ایران، در مورد حمایت قایقرانان انزلی از ملوانان باکو، اینگونه گزارش کرد:
«اعتصاب در باکو در میان ملوانان مسیر باکو به انزلی که خدماترسانی در این زمان را فلج كرد. نامههای سرنشینان كشتیهای بخار كه به ایران میآمدند توسط ناوهای روسی از مسافران گرفته میشد. قایقرانان انزلی، سپس برای همدردی با آنها اعتصاب میكردند» (بریتانیا: مکاتباتی راجع به امور ایران، دسامبر 1906 تا نوامبر سال 1908، استخراج شده از خلاصه رویدادها ماهانه، بهار و برنجی به سوی خاکستری شدن، ش. 25، 24 آوریل 1907 [لندن: هریسون و پسران، 1909]
- آدمیت، فریدون، فكر دموكراسی اجتماعی در ایران (تهران: انتشارات پیام 1984)، ص 21.
- برگزاری دادگاه برای مدیران، «تولید و تجارت ابریشم»، سال 1812، «در عیسوی»، تاریخ اقتصادی ایران، ص231.
- ف. لافونت و هیاثینت رابینو، «تولید ابریشم، سال 1900» در اصل L’industrie sericole en Perse (مونت پولیه، 1910)، عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران، ص 236.
- بریتانیا كبیر: مکاتبات مکاتباتی راجع به امور ایران، بهار و برنج به سوی خاکستری شدن، ش25. 24 آوریل سال 1907.
- «کمیته ستار نقش مهمی
در برقراری قانون اساسی و دولت مشروطه در گیلان و فتح تهران در جولای
1909ایفا كرد. عطاءالله تدین، تاریخ گیلان و نقش گیلان در نهضت مشروطه
ایران (تهران: انتشارات فروغی، 1353/1974)، ص 228-29.
- انجمن ملی ولایتی گیلان، ش 4، 30 سپتامبر، سال 1907، ص 3.
- حبلالمتین. ش 111، 8 سپتامبر 1907. و حبلالمتین، ش113، 10 سپتامبر 1907 م- انجمن ملی ولایتی گیلان، ش. 1، 31 آگوست 1907.
امیر خیزی، قیام آذربایجان (تهران: کتاب تهران، 1960)، ص 170-71.• بخشی از یک مقاله به نقل از فصلنامه "گیلان ما"