كدخبر: ۷۹۰۶
تاريخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۶
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
استراتژی رقبای دولت در مجلس، تنه از بغل است
گفت‌وگو با مهندس غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی
«دولت عشق و امید و اعتدال و انعطاف، خط بطلان می‌كشد بر واژه‌های اختلاف»؛ خواننده این شعر در جلسه رای اعتماد به كابینه یازدهم از هواداران حسن روحانی است، هواداری كه البته همزمان منتقد برخی مدیران او نیز هست. غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده رشت در مجلس هنوز نخستین تجربه حضورش در بهارستان را به پایان نبرده است. با این وجود خیلی وقت است كه به جرگه نمایندگان شناخته شده مجلس پیوسته؛ با انتقاداتش از دولت قبل و حمایت‌هایش از دولت فعلی. بیشتر از شعری كه برای كابینه روحانی خواند، نطق دفاعیه‌اش از رضا فرجی‌دانا در آن جلسه استیضاح تاریخی به یادها مانده است؛ نطقی كه می‌گوید هنوز هم بابت آن تهدید می‌شود. جعفرزاده از جمله هواداران دولت است كه خیلی سیاست داخلی حسن روحانی را نمی‌پسندد؛ از تركیب كابینه‌اش گرفته تا نسبت دولت با هوادارانش. او می‌گوید كه خیلی از مدیران ارشد و حتی وزرای كابینه با رقبای این دولت نشست و برخاست دارند و از جای دیگری خط می‌گیرند. خطی كه جعفرزاده علنا درباره آن صحبتی نمی‌كند اما تاكید دارد كه اطلاعاتش در این رابطه را به اطلاع مقامات عالی دولت رسانده است. در سالروز آغاز به كار مجلس، این نماینده «اعتدالی» در گفت‌وگویی با «اعتماد» از صف‌كشی‌های منتقدان و مخالفان دولت در بهارستان و همین‌طور احتمالات پیش روی مجلس برای یك سال باقیمانده سخن می‌گوید.
• احسان بداغی

 

شما را باید نماینده حامی دولت بدانیم یا نه؟
در كلیت بله، من از این دولت حمایت می‌كنم. هر چند نقدهایی هم دارم كه قسمتی به بدنه دولت و قسمتی هم به شخص رییس‌جمهوری وارد است. اما به هر حال فكر می‌كنم دولت یازدهم كشور را از یك وضعیت خطرناك نجات داد و ما را از لبه پرتگاه دور كرد.

خب پس نقد شما به دولت چیست؟
ببینید دولت آقای روحانی یك موقعیت جدید برای كشور ایجاد كرد كه باید همه بتوانند از این موقعیت استفاده كنند. اما مهم‌ترین نقد این است كه خود دولت در سطوح عالی چشم بر قسمت عمده‏ای از این موقعیت بسته و دارد با مسیر غلط در برخی جاها این موقعیت مناسب را به باد می‌دهد. وقتی خود دولت موقعیت ایجاد شده را بر باد می‌دهد دیگر انتظاری از دیگران نیست كه از آن بهره بگیرند و خرابش نكنند.

خب این یعنی چه؟ یعنی دولت با اشتباهات خودش دست به انتحار می‏زند؟
نه به این شدت، اما من معتقدم كسی كه می‏تواند بیشترین ضربه را به دولت بزند و آن را خراب كند خود دولتی‌ها هستند و متاسفانه در این راه هم برخی از آنها اصلا كم نمی‏گذارند. حرف تكراری است كه من می‏زنم، اما مهم است. اینكه خیلی از مدیران ارشد و حتی وزرای آقای روحانی دل‌شان با ایشان نیست. خیلی‏ها در كابینه هستند كه از اردوگاه مخالفان دولت خط می‌گیرند. خیلی از مدیران ارشد دولت در استان‌ها هستند كه سر سفره‏ای می‏نشینند كه در آنجا برای زمین زدن دولت برنامه‏ریزی می‏شود.

دولت اینها را می‏داند؟
حدس می‏زنم كه باید بدانند. حداقل رییس‌جمهور باید آگاه باشد در كابینه و دولتش چه خبر است. من خودم شخصا اطلاعاتی كه در این زمینه داشته‏ام را به مقامات عالی دولت داده‏ام. هم آنچه در استان‌ها بوده و هم آنچه در سطح وزرا خبر داشتم.

چقدر این موضوع گسترده است؟
به هر حال در سطحی است كه نگران كننده باشد. الان در دولت آقای روحانی همین طیف‏ها برای خودشان رانت و نفوذ دست و پا می‌كنند. فردا كوچك‌ترین اتفاقی بیفتد همه این تخلف‏ها را به نام دولت سند می‏زنند. یعنی می‌آیند و می‏گویند اینها طرفداران و یاران روحانی و جریان اعتدال بودند كه آمدند و خوردند و بیت‌المال را ضایع كردند. در حالی كه نسبت سیاسی بین اینها و آقای روحانی و اعتدالیون وجود ندارد.

ولی به هر حال اگر تخلفی صورت بگیرد، توسط هر كسی كه باشد دولت وقت هم شریك و مقصر است؛ باید جوابگو باشد. این را قبول دارید؟
به هر حال فقط به این دلیل كه دولت است باید جواب بدهد. حالا ارتباط سیاسی داشته باشد یا نداشته باشد. تخلف اگر اتفاق بیفتد دولت مسوول است و همین هم ما را نگران می‌كند. این خطر بزرگی است كه دولت را تهدید می‌كند. به هر حال نظام اداری و بروكراتیك این كشور در دوره احمدی‌نژاد به هم ریخت. كسی هم نمی‏تواند یك شبه آن را درست كند. در دوره احمدی‌نژاد اتفاقی كه افتاد این بود كه تغییرات اداری و ساختار بروكراتیك و حتی سیاسی به سمتی رفت كه زمینه مناسبی برای رشد شبكه‌های فساد به وجود آورده بود. رتبه ایران در جهان به لحاظ فساد اداری و پرونده‌های رنگارنگ تخلف هم این را تایید می‌كند. دولت یازدهم سعی كرد وارد پروژه جمع كردن این وضعیت شود اما دارد سهل انگاری می‌كند. من به عنوان یك فردی كه به آقای روحانی و كلیت دولت ایشان علاقه عمیقی دارم نسبت به احتمال بروز برخی فسادها و ظهور مجدد آنها زیر گوش رییس‌جمهور و دولت هشدار می‏دهم.

یعنی به همان شكلی كه در دولت قبل بود؟
چرا كه نه؟ ببینید شبكه فساد در این كشور گسترده شده و این كار دولت‌های نهم و دهم بود. بحث هم یك بحث سیاسی است. اینها توانسته‏اند رابطه بگیرند و نفوذ كنند در سیستم. دولت آقای روحانی در داخل درباره مسائل سیاسی قدری بنا را بر تعارف و رو در بایستی گذاشته است. این البته نرم‏ترین شكلی است كه من می‏توانم این موضوع را در قالب آن تعریف كنم. صحیح‏تر بخواهم بگویم این است كه كار از تعارف در بسیاری جاها گذشته، یعنی مدیر ارشد دولتی در فلان استان یا فلان دستگاه دارد تمام تلاشش را می‌كند كه ضوابط دولت قبل حاكم شود. این تلاش‏ها را چه دولت ببیند و چه نبیند، چه آگاه باشد و چه نباشد، پای دولت یازدهم نوشته می‏شوند. كسی هم كه اینها را پای دولت بنویسد حق دارد این كار را بكند. به هر حال دولت مسوول است و باید پاسخ بدهد.

دولت چرا طبق گفته شما در این خصوص كم توجه است و به اندازه لازم روی مسائل سیاسی داخلی جدیت ندارد؟
به هر حال انرژی دولت محدود است و مشكلات بزرگی در مقابل خود دارد. واقعیت این است كه خیلی كارهایی هم كه دولت كرده در این مدت مثل معجزه هستند. مثل همین بحث تورم و كارهایی كه برای خروج از ركود انجام شده است. اما دولت محدودیت‏های زیادی دارد، خیلی‏ها دل‌شان با این دولت نیست. در مقابل رقبای دولت امكانات‌شان خیلی گسترده‏تر است. همه‌چیز دارند؛ رسانه در اختیار آنها است و انباشت مالی بسیار بزرگی دارند. راحت‏تر می‏توانند حرف بزنند و افكار خودشان را تبلیغ كنند. دولت این چیزها را ندارد و فكر می‌كند كه باید بر اساس یك برنامه‏ای توان محدود خودش را در حوزه‌هایی كه اولویت‌شان را تشخیص داده پخش كند. یعنی هم باید به هسته‏ای برسد، هم ركود و تورم را زمین بزند، هم مسائل داخلی را جمع كند. این است كه فكر می‌كند چاره‏ای ندارد تا در برخی جاها كنار بیاید.

كجاها دارد كنار می‌آید؟ كنار آمدنش به لحاظ تاكتیكی درست است یا نه؟
مشخصا روی مسائل داخلی بیشتر كنار می‌آمده است. به نظرم می‌توانست در این بخش خیلی بهتر كار كند. دولت فكر می‌كند توان سیاسی‌اش فقط توان خودش است. در حالی كه این‌طور نیست. در حوزه اقتصاد ما خیلی راحت از به صحنه آوردن توان مردم حرف می‌زنیم، خب این در حوزه سیاست داخلی هم می‌تواند وجود داشته باشد. دولت فكر كرده كه سیاست در ایران یك در پشتی دارد كه می‌تواند از آن وارد شود. یادش رفته اگر كف جامعه را فراموش كند هر لحظه می‌توانند آن در پشتی را روی او ببندند و او تك و تنها پشت در می‌ماند.

برویم سراغ مجلس. می‏گویید دولت دارد یك جاهایی كنار می‌آید. مجلس در این 20 ماه گذشته شاید مهم‌ترین مركز انتقاد از دولت بوده. دولت سیاستش در قبال مجلس چگونه است؟ سر مسائل اختلافی با هم كنار آمده‌اند یا نه؟
روابط دو قوه خیلی زیاد بالا و پایین داشته. یك نكته اصلی این است كه اساس جنس و مجلس و دولت با هم فرق می‌كند. مجلس یك مجلس اصولگرا است كه تمایل مشخصی هم به برخی رفتارهای رادیكال و تند دارد و دولت به لحاظ سیاسی معتدل و در برخی جاها اصلاح‌طلب است. در همین انتخابات سال 92 مگر چند نفر از نمایندگان مجلس هوادار آقای روحانی بودند؟ خب مشخص است كه مجلس به لحاظ سیاسی با دولت زاویه دارد. زاویه هم اصلا زاویه كمی نیست، یعنی تقابل یك بخش مهم از مجلس با سیاست‌های محوری دولت مشهود است. نمونه‌اش همین بحث مذاكرات است.

خب این بخشی كه اشاره كردید چقدر توانسته موثر باشد؟ منظورم همین بخش منتقد دولت است.
به هر حال در برخی جاها موثر بوده‌اند. مهم‌ترینش بحث استیضاح آقای فرجی‌دانا بود. آنجا و خصوصا بعد از آقای فرجی‌دانا در جریان معرفی دو وزیر پیشنهادی دیگر به مجلس مشخص شد كه در حوزه آموزش عالی چقدر كلیت مجلس نگاهش با نگاه دولت متفاوت است و تمایلات دیگری دارد.

جریان بركناری آقای فرجی‌دانا چقدر مبنای سیاسی داشت؟
تقریبا تمامش سیاسی بود. اصلا به نظر من كه در آن جلسه به عنوان مدافع آقای فرجی دانا نطق كردم، مبنای علمی و فنی در كار نبود.

آیا این تفاوت نگاه در تمام حوزه‌ها همین‌طور است؟ یعنی مثلا در حوزه اقتصادی هم آیا تقابلی كه گهگاه شاهد هستیم مبنای سیاسی دارد؟
ببینید نه مجلس یك موجودیت یكدست دارد و نه دولت. درباره موضوعات و حوزه‌هایی هم كه هستند نیز حساسیت یكدستی وجود ندارد. من قبول دارم كه برخی مخالفت‌ها در حوزه اقتصادی هم مبنای سیاسی دارد اما شكل و اندازه و كیفیت آنها را نباید با كیفیت مخالفت مجلس با فرجی‌دانا از یك جنس دانست. یعنی نگاه سیاسی در این حوزه‌ها كمتر است.

یك حوزه مهم در روابط دولت و مجلس، حوزه سیاست خارجی و بحث مذاكرات است. الان مجلس چه درست یا چه نادرست به عنوان مركزی برای مخالفت با مذاكرات مطرح است. یعنی خیلی‌ها از مجلس چنین تصوری دارند. واقعیت موجود در صف‌كشی‌های داخل پارلمان در قبال مذاكرات، خصوصا بعد از تفاهم لوزان چگونه بوده است؟
در حوزه سیاست خارجی و مذاكرات و روابط مجلس و دولت در این بخش چند موضوع وجود دارد. واقعیت این است كه در مذاكرات و سیاست خارجی اگر دولت هر گلی به رقیب بزند، آن را نباید پای حساب این دولت و یك جریان خاص نوشت. به هر حال هر موفقیتی حاصل شود زیر سایه مقام معظم رهبری و حمایت نظام حاصل شده كه دولت تنها بخشی از این نظام است. در اینجا نگاه سیاسیون به مذاكرات را می‌توان در چند دسته قرار داد كه این دسته‌بندی برای نگاه نمایندگان و موضع آنها هم صدق می‌كند. اول اینكه یك گروه قابل توجهی به این موضوع اعتقاد دارند كه مذاكرات تصمیم نظام است و دولت در این راه كارگزار نظام سیاسی است. این گروه عموما از مذاكرات حمایت می‌كنند و برخی مواقع هم انتقاداتی دارند كه خیلی چارچوب‌مند مطرح می‌شود. اما گروهی كه مشخصا مخالف یا منتقد جدی مذاكرات هستند در دو دسته عمده جای می‌گیرند. البته از این طیف هم كسانی هستند كه عمیقا بر مخالفت خود با مذاكرات اعتقاد دارند و آن را دفاع از نظام می‌دانند و فكر می‌كنند كارشان صحیح است. اما به جز اینها دو طیف عمده وجود دارند. یكی آنهایی كه فكر می‌كنند موفقیت مذاكرات در سیاست داخلی طیف دولت را قوی می‌كند. اینها لزوم انجام مذاكرات و موفقیت آن را درك می‌كنند، اما همزمان درصدد هستند تا نقشی هم در این بین بگیرند تا بتوانند به میزان همان نقش از اقبال عمومی بهره ببرند. یعنی می‌خواهند بگویند تنها دولت نبوده و ما هم بودیم. چون متوجه هستند كه مردم نسبت به مذاكرات و نتیجه بخش بودن آن امید دارند و احساس می‌كنند اگر بتوانند قسمتی از موفقیت را به نام خود سند بزنند، برای حیات سیاسی‌شان یك موقعیت خوب فراهم می‌شود. یك بخش دیگر اما حیات سیاسی‌شان در گروه تندروی در داخل و خارج است. اینها اگر مذاكرات به نتیجه برسد و راه باز باشد، باز هم نمی‌توانند خود را در نتیجه مذاكرات سهیم نشان دهند. چون سال‌هاست كه شعارهایی خلاف این می‌دادند و اگر امروز بیایند و خود را در این پروسه سهیم نشان دهند نمی‌توانند جوابگوی پایگاه اجتماعی باشند كه طی این سال‌ها توانسته‌اند آن را بر بستر شعارهای تند و سیاست‌های تقابلی بسازند. یعنی هواداران‌شان طلبكار اینها می‌شوند. الان من می‌توانم بگویم كه دسته‌بندی عمومی مجلس در قبال مذاكرات را می‌توان در این سه جریان معرفی كرد.

وزن‌كشی اینها الان چطور است؟
به هر حال الان طرح‌های تندی چون بحث «خروج از مذاكرات» هم مطرح شده است و این خیلی از حامیان مذاكرات را نگران كرده است.
این طیف سوم كه مخالف جدی مذاكرات هستند الان به بن‌بست خورده‌اند. همین طرح «خروج از مذاكرات» را نگاه كنید. ببینید با چه وضعیتی برایش امضا جمع شد. بعد از تفاهم لوزان اظهارنظرهای طیف مخالف دو شاخصه مهم دارد؛ اول اینكه سخنان‌شان تندتر و برنده‌تر شد. مثل اتفاقاتی كه در جلسه كمیسیون امنیت ملی با آقای ظریف افتاد و تهمتی كه به ایشان زده شد یا همین طرح «خروج از مذاكرات». دوم اینكه توان اینها برای یاركشی بسیار تعدیل شد. نخستین روزی كه مجلس بعد از نوروز و در حقیقت بعد از تفاهم لوزان كارش را شروع كرد، هر پنج نطق میان دستور به حمایت قاطع از نتیجه مذاكرات لوزان پرداختند. در همان روز یكی از نمایندگان پلاكاردی نوشته بود كه بالای سر گرفت، اما نتوانست آن را یك قدم از صندلی خود تكان دهد. اینها نشانه آخر خط است. جریان‌های تندرو به هر میزانی كه هواداران خود را از دست می‌دهند به همان میزان صدای شان بلندتر می‌شود. حالا این را با فضای بعد از توافق ژنو مقایسه كنید، می‌بینید كه یكدستی مخالفان مذاكرات از هم پاشیده است. آنجا، یعنی بعد از توافق ژنو، وزیر خارجه به جلسه كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی می‌آید و در آن جلسه اختلافاتی جدی بین او و تعداد قابل توجهی از نمایندگان این كمیسیون بروز می‌كند. دامنه آن اختلافات به چند هفته بعد از آن جلسه هم كشیده می‌شود كه همه یادشان است. آن در شرایطی بود كه هنوز هیچ چیز قطعی وجود نداشت. امروز در یك قدمی توافق وقتی وزیر خارجه به جلسه كمیسیون یا صحن
غیر‌علنی می‌آید به جز یكی دو نفر دیگر كسی علیه وی موضع‌گیری نمی‌كند. توجه كنید كه هر چند هنوز توافقی در كار نیست اما ما به یك قدمی آن رسیده‌ایم. این فضا یعنی بن بست برای مخالفان مذاكرات.

یعنی تغییری در مجلس اتفاق افتاده است؟
به یقین می‌گویم بله، تغییر اتفاق افتاده. من شما را ارجاع می‌دهم به جلسه‌ای كه آقای ظریف بعد از لوزان به جلسه كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی آمد و من هم در آن جلسه بودم. آنجا بحث درگیری لفظی كه آقای كریمی‌قدوسی ایجاد كرد خیلی برجسته شد، اما به نظر من آن جلسه و البته جلسه غیر علنی روز بعدش نكات بسیار مهم‌تر دیگری داشت كه دیده نشدند. از جمله اینكه گروه‌هایی مثل نزدیكان جبهه پایداری بسیار آرام‌تر بحث كردند و آن بحث آقای كریمی‌قدوسی یك موضوع كاملا شخصی بود كه همفكران وی هم همراهی‌اش نكردند. بعد مشخص بود كه در طرح مباحث یك تقسیم كاری بین آنها صورت گرفته و سعی می‌كردند منطقی‌تر و قابل پذیرش‌تر موضوعات مد نظرشان را مطرح كنند. روز بعدش در جلسه غیر علنی هم همین‌طور بود. در این مدت هم كه از قضیه لوزان گذشته شاهد بودیم كه به جز موارد اندكی دیگر خبری از نطق‌های تند و تیز علیه مذاكرات نیست.

به هر حال اینها دل‌شان چندان با مذاكرات نیست. فكر می‌كنید راهبردشان بعد از این چه باشد؟
برداشت من از نوع رفتارهای بعدی این طیف‌ها این است؛ همراهی آرام و كم تنش‌تر به همراه تنه زدن از بغل به دولت. اینها تا پایان پارسال از روبه‌رو دولت را در بحث هسته‌ای می‌زدند. الان سعی می‌كنند یك جاهایی كنار دولت قرار بگیرند و از بغل تنه بزنند. برنامه اصلی مخالفان دولت، گرفتن انرژی و وقت دولت است. یعنی می‌خواهند دولت را درگیر حاشیه كنند.

به صورت عینی برای این تنه از بغل چه كارهایی می‌كنند؟
ببینید اینها از این پس سعی می‌كنند در كلام موضع دولت را قدری تایید كنند و مثلا بگویند ما موافق مذاكرات هستیم، اما به طور مستمر و مداوم‌تر از قبل مباحث مربوط به هسته‌ای را زیر سوال می‌برند.

چگونه؟ مثلا آیا اصرار بر انتشار فكت شیت می‌تواند قسمتی از همین پروژه باشد؟
نه اتفاقا بحث فكت شیت زدن از روبه‌رو است. اینها كارهای دیگری می‌كنند. مثلا از بهمن تا الان پنج یا شش طرح مختلف درباره ملزم ساختن دولت به موارد متعددی در مذاكرات را تهیه كرده‌اند. یا تلاشی كه برای تصویب توافق نهایی در مجلس وجود دارد در همین راستا است.
به طور كلی در این مدت ظاهر ادبیات این طیف‌ها در قبال دولت نرم‌تر شده اما در لایه‌های زیرین سوالاتی را مطرح می‌كنند كه می‌تواند خیلی‌ها را قلقلك دهد.

خب حالا وضعیت طیف موافقان دولت چطور است؟
در اینجا دو بحث است. اگر منظور از طیف موافقان دولت یك برداشت عمومی درباره كل شؤون دولت است كه باید گفت این مجلس را نمی‌توان مجلسی موافق دولت دانست و اكثریت قاطع آن دولت را رقیب خود می‌دانند. اگر در بحث مذاكرات است كه فضا از ابتدای سال جدید عوض شد. فضای مجلس را می‌توان هر روز از همان جلسات صبحانه تشخیص داد. روز اولی كه مجلس بعد از عید باز شده بود، در جلسه صبحانه مشخص شد كه موضع عمومی مجلس، بحث حمایت از دولت است. اما این ربطی به همراهی نمایندگان با دولت ندارد و این دولت هم نباید امید به همراهی مجلس نهم داشته باشد.

پس چه شده كه در جریان مذاكرات، به گفته شما فضا فرق كرده است؟
من فكر می‌كنم تحت تاثیر فشار فضای عمومی جامعه است. یعنی سران این جریان هم می‌دانند كه مخالفت آنها باید یك حد و اندازه مشخص داشته باشد و تابع یك برنامه‌ریزی باشد.

اینكه گفته می‌شود مذاكرات تصمیم نظام است و در جایی فراتر از دولت درباره آن تصمیم‌گیری می‌شود، چقدر در تاكتیك و برنامه منتقدان آن در مجلس تاثیر گذاشته است؟
هیچ تاثیری نداشته. ببینید اینها هنوز معتقدند كه دولت و تیم مذاكره‌كننده خودسرانه اقدام می‌كنند و از به زبان آوردن این موضوع هم ابایی ندارند. قبلا این را عیان می‌گفتند و امروز بیشتر در جمع‌های خصوصی آن را مطرح می‌كنند. یك مساله‌ای را كه این جریان روی آن تاكید كرده و برایش كار می‌كند این است كه جا بیندازد تصمیم نظام آن چیزی بود كه دوران آقای جلیلی در مذاكرات اتفاق می‌افتاد و آنچه امروز جلو می‌رود خارج از چارچوب برنامه نظام است.

خب فرض بگیریم كه چند وقت دیگر به توافق برسیم. همه این بحث‌ها مربوط به زمان مذاكرات است. عاقلانه آن است كه این طیف‌ها برای بعد از مذاكرات هم برنامه داشته باشند. برای زمانی كه احتمالا به توافق رسیدیم. آیا اصلا برنامه‌ای در دست دارند؟
قطعا دارند. سر فصل این برنامه هم حوزه اقتصادی است. یعنی می‌آیند و بلافاصله می‌گویند كه حالا كه توافق شده تاثیر اقتصادی توافق بر فضای كشور كجاست. اتفاقا برنامه اساسی آنها همین است. چون تقریبا برای‌شان مسجل شده كه بر هم زدن مذاكرات قدری محال است. الان آنها سطح توقع و مطالبات را بالا می‌برند تا بعد از مذاكرات بتوانند دولت را از این حیث زیر بار فشار و سوال ببرند. یعنی برنامه عمومی آنها استفاده از انباشت مطالبات اقتصادی در سطح جامعه است كه طی هشت سال دولت احمدی‌نژاد تولید شده بود. آنها می‌دانند كه اگر بتوانند این آوار را بر سر دولت بریزند، می‌توانند كار آن را یكسره كنند.

فكر می‌كنید جای مانور برای اجرای این برنامه را پیدا كنند؟
اگر مطالبات عمومی كنترل نشود و اطلاع‌رسانی صورت نگیرد، اصلا بعید نیست كه در كارشان موفق شوند. اینها الان دارند برای دولت مطالبه‌سازی می‌كنند. دولت اما در بخش تبلیغات و ارتباطات عمومی‌اش اصلا موفق عمل نكرده است. یعنی نتوانسته‌اند جا بیندازند كه مزیت روی كار آمدن این دولت برای كشور چه بوده است.

از نظر شما چه بوده؟
اینكه جلوی خرابی بیشتر را گرفته است. ببینید خرابی و ركود یك تصاعد هندسی است، یعنی بار خرابی به شكل ثابت جلو نمی‌رود و گسترش آن به شكل تصاعدی است. دولت توانسته جلوی این روند را بگیرد. برای فرآیند بهبود نخستین گام توقف ركود و خرابی است. دولت هنوز دارد گام اول را برمی‌دارد و این گام به نقطه پایان نرسیده است. بعد كه ما وارد فرآیند بهبود شویم كار به‌مراتب سخت‌تر می‌شود و نیاز به زمان بسیار طولانی دارد. دولت نتوانسته این فرآیند و مراحل آن را جا بیندازد. من این را به مقامات عالی دولت هم گفته‌ام كه شما نتوانسته‌اید در سطح عمومی هم تصویر روشنی از واقعیت موجود ارایه دهید و هم اینكه بگویید به دور از همه شعارها با توجه به اتفاقاتی كه برای كشور افتاده چقدر زمان برای بازسازی نیاز است. وضعیت ما داشت به سمت یك وضعیت غیرقابل‌بازگشت در دولت قبل می‌رفت و دولت یازدهم در بزنگاه خوبی روی كار آمد. ببینید یك وقتی پای شما دچار زخم و جراحتی می‌شود، اگر به آن رسیدگی نكنید همه پا را می‌گیرد و باید آن را قطع كرد. دولت یازدهم زمانی دست به كار شد كه هنوز برای نجات این پای مریض و جلوگیری از قطع كردن آن فرصت باقی بود. هرچند زخم هم خیلی پیشرفت كرده است. دولت هم باید خطر آن قطع پا را برای جامعه باز كند و هم بگوید این زخم در سال‌های گذشته تا كجا پیشرفت كرده است. نقطه ضعف دولت این است كه اولا نمی‌تواند خوب مسائل را تبیین كند، ثانیا در برخی جاها زود عصبانی می‌شود و ثالثا نمی‌تواند از ظرفیت هوادارانش استفاده كند. حالا چه در كف جامعه و چه در جایی مثل مجلس. یعنی دولت از هوادارانش حرف‌شنوی ندارد.

برمی‌گردم به سوالی كه مطرح كردم اینكه دولت چقدر در ساماندهی هوادارانش موفق بوده و آیا در سیاست‌هایش جایی برای این موضوع دیده یا نه؟
من در سطح مجلس می‌گویم. در مجلس طیف هوادار دولت هیچ هماهنگی با هم ندارند. یعنی هركسی كار خودش را بر اساس برداشتی كه دارد، انجام می‌دهد. دولت هم تعامل خوبی با مجلس ندارد. به هر حال این مجلس به لحاظ سیاسی رقیب دولت است و بروز اختلاف بین این دو قوه با چنین چینش سیاسی بسیار طبیعی است. اما دولت برنامه‌ای برای كنترل این تنش ندارد. یعنی حتی حرف هواداران خودش در مجلس را هم به‌سختی می‌شنود و به آن توجه می‌كند. طیف هوادار دولت در واقع امر یكسری نماینده پراكنده و تقریبا غیرهماهنگ در مجلس هستند. در حالی كه گروه‌های منتقد دولت كاملا با هماهنگی كار می‌كنند. حضور سیاسی دولت در مجلس بسیار ضعیف است.

منظورتان از حضور سیاسی چیست؟ منظورم این است كه رایزنی‌ها در سطح پارلمان بسیار ضعیف انجام می‌شود. انگار دولت در مقابل منتقدانش خودش را از قبل باخته و امیدی ندارد كه بتواند با رایزنی گرهی باز كند. درست است كه منتقدان دولت هم بسیار لجباز هستند اما ضعف حضور سیاسی دولت در مجلس هم با این چیزها نمی‌تواند توجیه شود. من می‌گویم در جریان استیضاح آقای فرجی‌دانا یا مسائل دیگری كه برای دولت پیش آمد این ضعف خود را نشان داد. پارسال واقعا دولت آنطور كه نیاز بود برای استیضاح آقای فرجی‌دانا وقت و انرژی نگذاشت. بعد هم در معرفی گزینه‌های بعدی رفت سراغ سیاست لجبازی و انفعال. یعنی دوبار لجبازانه عمل كرد و بار سوم منفعلانه.

یعنی معرفی آن سه گزینه به نظر شما لجبازی و انفعال بود؟
نه. منظورم از این موضوع انتخاب افراد نبود، بلكه شكل انتخاب آنها و شیوه معرفی به مجلس و رایزنی‌ها بود. دولت در دو بار بعد از استیضاح آقای فرجی‌دانا كه حقیقتا مظلومانه بركنار شد، طوری گزینه‌های خود را به مجلس معرفی كرد كه انگار معرفی‌اش با هدف رای نیاوردن بود. یعنی نه رایزنی جدی در كار بود، نه صحبت قابل توجهی با نمایندگان و نه هماهنگی با طیف‌های همسو با دولت. در دیگر مقاطع هم همینطور است، حتی در بحث هسته‌ای كه مهم‌ترین سیاست و برنامه دولت است، نمایندگان موافق، هیچگاه پشت‌گرمی دولت را احساس نكردند، در حالی كه خودشان را موظف می‌دانستند كه در تمام این ماه‌ها به دولت پشت‌گرمی بدهند. این هم بر می‌گردد به نگاه كلی دولت درباره مناسبات سیاسی. اگر الان در سطح جامعه و احزاب هم نگاه كنیم، متوجه می‌شویم كه دولت در اینجاها هم قدری ضعیف عمل كرده است. همین ضعف است كه به كار دولت در حوزه پارلمان و سیاست‌ورزی‌اش در این عرصه سرایت كرده است.

به عبارتی پس می‌توان گفت كه هواداران دولت در مجلس توان بازی‌سازی ندارند.
تاحدودی این‌طور است. وقتی تاكتیك و برنامه‌ای در كار نباشد، بازی هم وجود نخواهد داشت. الان همه دارند به صورت فردی و براساس برداشت شخصی كار می‌كنند.

در طیف منتقدان دولت چطور؟ آنجا به نظر می‌رسید كه بعد از انتخابات 24 خرداد قدری توان بازی‌سازی سیاسی گرفته شده و فقط آنها می‌توانند بازی‌خراب‌كن باشند. الان آیا این وضع فرق كرده؟
بله، فرق كرده. قول دادم كه اینها تا مدتی فقط می‌توانستند بازی‌خراب‌كن باشند. اما الان چند وقتی است كه دوباره دارند برای خودشان و دیگران بازی‌سازی می‌كنند. الان هر چقدر هم بیرون فضای مجلس از اختلاف بین جریان اصولگرا و احتمال ضعیف وحدت میان آنها بگویند، اما واقعیت این است كه اگر اصولگرایان چندپاره‌شده در دوران احمدی‌نژاد، بتوانند یك بار با هم ائتلاف كنند همین انتخابات مجلس دهم است. اینها خوب می‌دانند كه رقیب دارند و بهتر از آن می‌دانند كه ائتلاف چقدر برای‌شان حیاتی است. بنابراین با وجود آن چیزی كه الان به نظر می‌رسد، حداقل ائتلافی بین گروه‌هایی مثل جبهه پایداری و اصولگرایان سنتی شكل خواهد گرفت و اینها بازی‌سازی خودشان را شروع كرده‌اند. در حالی كه طرف مقابل هنوز وارد فاز بازی‌سازی نشده است. اینها در كنار بازی‌سازی كه می‌كنند، همان‌طور كه گفتید، مشغول خراب كردن بازی بقیه و خصوصا دولتی‌ها هم هستند و متاسفانه دولت هم نشان داده كه استعداد این را دارد كه در بازی این طیف‌ها گرفتار شود. دولت تمركز كافی ندارد كه ضربه‌ای بزند و بلافاصله عقب برود تا ضربه نخورد. متاسفانه در این زمینه هوشیاری لازم از تیم آقای روحانی دیده نشده است.

در این بازی‌سازی چهره‌هایی مثل آقای لاریجانی چقدر نقش یا جایگاه دارند؟
آنها اصلا لاریجانی را اصولگرا نمی‌دانند كه بخواهند برای او نقشی قایل باشند. خیال‌شان هم جمع است كه فعلا شخصی مثل آقای لاریجانی خیلی تشكیلات گسترده‌ای ندارد كه برای آنها خطری محسوب شود. حالا در این بین یك عده‌ای مستقیما با آقای لاریجانی
سر شاخ می‌شوند كه بیشتر همان جبهه پایداری و فراكسیون اصولگرایان هستند و یك عده‌ای هم رقابت سرسختانه اما محترمانه‌تری را شروع كرده‌اند. در كل فكر می‌كنم آقای لاریجانی روزهای سختی را می‌گذراند و البته هواداران دولت هم باید متوجه باشند كه اگر لاریجانی هزینه‌ای می‌پردازد، مقدار زیادی از آن به دلیل حمایتش از دولت در قامت رییس مجلس است.

این اختلافات و تغییر صف‌كشی‌ها در سال پایانی مجلس نهم چگونه خود را نشان خواهد داد؟
ببینید ما در سال پایانی سه موضوع مهم را در مجلس داریم؛ بررسی برنامه ششم توسعه، بحث مذاكرات و بحث انتخابات. بیم اساسی این است كه بحث بررسی برنامه ششم و بعد از آن موضوع مذاكرات قربانی رقابت‌های انتخاباتی شود. بیم اساسی این است كه موضوع برنامه ششم قربانی این رقابت‌ها شود، چون بحث مذاكرات تا حدود زیادی جلو رفته است و منتقدان و رقبای دولت تا جایی كه می‌توانستند تا الان تاثیر خود را گذاشته‌اند.

یعنی احتمال دارد درباره برنامه ششم دست به چه كاری بزنند؟
ما از اجرای برنامه‌های توسعه در دولت‌های نهم و دهم و تدوین برنامه پنجم در این دولت‌ها خاطره بسیار بدی داریم. احمدی‌نژاد اصلا اعتقادی به برنامه نداشت و طرفداران او هم همین‌طور. بیم اساسی این است كه در جریان تصویب برنامه ششم، منتقدان دولت و هواداران احمدی‌نژاد بخواهند كلیت برنامه را به سمتی ببرند كه قبلا در دولت‌های نهم و دهم چنین كرده بودند.

این به انتخابات چه ربطی دارد؟
رقابت‌ها و زد و خوردهای انتخاباتی چنین انگیزه‌ای در میان آنها را قوی‌تر خواهد كرد. آنها قطعا سعی می‌كنند قدری ریل برنامه را كج كنند تا حتی اگر در این انتخابات هم موفق نبودند، در دراز مدت برای دولت مشكل ایجاد كرده باشند و همین هم كار دولت و جریان سیاسی آن را برای جلب نظر مثبت مردم، سخت كند. یعنی درباره همین برنامه ششم چنین نگاهی هم وجود دارد.

یكی از موارد دیگری كه می‌تواند تقابل را در سال پایانی مجلس شدت ببخشد، بحث استیضاح‌هایی است كه روی دست هیات‌رییسه جمع شده‌اند. فكر می‌كنید سرنوشت اینها در سال آخر مجلس و در روزهایی كه رقابت‌های سیاسی اوج می‌گیرند، به كجا خواهد رسید؟
ببینید استیضاح به نظر من دیگر كاركردش را در مجلس از دست داده است. از این نظر كه خیلی سیاسی شده، من به عینه در مجلس می‌بینیم كه اكثر استیضاح‌ها توجیه فنی ندارند. من خودم معتقدم كه برخی وزرای كابینه عملكرد قابل قبولی نداشته‌اند و این طور نیست كه بگویم دولت كارش را مو به مو درست انجام داده است. اما فشاری كه به آن وارد می‌شود چندین برابر ضعف‌هایش است. برخی‌ هستند كه می‌خواهند از استیضاح و از این ابزار قانونی سوءاستفاده كنند. در جریان بركناری آقای فرجی‌دانا هم كه به نظر من یكی از مظلوم‌ترین وزرای بعد از انقلاب ما بود، همین اتفاق افتاد. من از لحظه‌ای كه در آن جلسه نطق خود را تمام كردم، بابت آن دفاع از آقای فرجی‌دانا تهدید می‌شوم تا همین الان. یكی می‌گوید كاری می‌كنیم رد صلاحیت شوی، یكی دیگر چیز دیگری می‌گوید. در حالی كه من از حق قانونی خود استفاده كرده و كاری قانونی انجام دادم. اما این یك تاثیری داشت و آن اینكه ابزار استیضاح بلااثر شد. یعنی تندروها تیغ خودشان را در همان استیضاح فرجی‌دانا كند كردند و این تیغ بعید است كه تا پایان این مجلس سر وزیر دیگری را ببرد.

یعنی استیضاح‌ها اعلام وصول نخواهند شد یا اینكه اعلام وصول می‌شوند، اما رای نمی‌آورند؟
هر كدام باشد فرقی ندارد. حرف من این است كه استیضاح تبدیل به یك مضحكه شد. برخی همكاران ما در مجلس كه سابقه چند دوره نمایندگی دارند، می‌گویند در دوره‌های قبل نمایندگان به این راحتی كه الان طرح استیضاح را امضا می‌كنند، طرح سوال را امضا نمی‌كردند. اتفاقا طراحان خیلی از استیضاح‌ها هم دوست دارند تا هیات‌رییسه استیضاح‌ها را اعلام وصول نكند و همین‌طور مثل یك شمشیری بالای سر وزیر باشند.  چون دلایل خیلی‌ها برای امضا بسیار سطحی است و جای دفاع ندارند. مثلا فلان نماینده با فلان مدیر استانی خود مشكل دارد و برای رفع مشكل و فشار آوردن به وزارتخانه می‌آید و طرح استیضاح می‌دهد یا استیضاحی را امضا می‌كند. خب معلوم است این استیضاح در صحن علنی هم اگر مطرح شود به مضحكه تبدیل می‌شود.

چقدر این وضعیت فراگیر است؟
متاسفانه خیلی زیاد. یعنی نگاه ملی در خیلی از استیضاح‌ها وجود ندارد و این باعث شده تا استیضاح جدیت خود را از دست بدهد. ببینید الان هیات‌رییسه یك سالی است كه مداخله كرده و جلسات مستمری برگزار می‌كند بین نمایندگان و وزرای مورد انتقاد. با وجود این جلسات الان ببینید آمار سوال‌ها و تذكرها چقدر افزایش یافته است. آیا واقعا وضعیت كشور این‌قدر به سمت خرابی پیش می‌رود؟ وضعیت كشور را مردم می‌بینند و قبل از آن را هم دیده‌اند. خب مشخص است كه عملكرد دولت با آمار سوال‌ها و میزان فشارها نسبتی ندارد و این حكایت از آن دارد كه دیگر استیضاح و سوال یك ابزار نظارتی نیست، بلكه یك ابزار صرفا سیاسی است. من فكر می‌كنم كه در سال پیش رو یا شاهد استیضاح نباشیم یا اگر استیضاحی مطرح شود در حد یك مورد باشد، نه بیشتر.

• روزنامه اعتماد، شماره 3256، 9 خرداد 1394
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"