1
درخشش پروفسور فضلالله رضا در دهههای اخیر به عنوان یک دانشمند و یک چهره شاخص در آکادمی (چه در دانشگاههای معتبر ایرانی و چه در دانشگاههای معتبر خارجی) که از سویی هم به صورت عمیق و ژرفاندیشانه به فرهنگ و تمدن ایران پرداخته است، آمیزهای است که هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ نهادی امروز یک ضرورت به شمار میآید و نهاد علم و فرهنگ را پیوند میدهد. با توجه به کارنامه علمی ممتاز و آثار ارزشمندی که تألیف کرده، مطالعه زندگی و افکارش از آن رو اهمیت مضاعف مییابد که علیرغم تدریس در دانشگاههای کشورهای مختلف و تعلیم دانشجویان ایرانی و غیرایرانی و جایگاه علمی والایی که در سطح جهان کسب کرده، مسائل کشورش را هم با دقت دنبال کرده و به تعبیری هیچگاه ایران را از یاد نبرده است! به تازگی گفتوگوهایی با پروفسور فضلالله رضا در کتابی (گفتوگو با فرهنگمداران: ایران و دنیای جدید، تألیف محمد صادقی، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۳) منتشر شده که شامل شرحی از زندگی و فعالیتهای علمی و تحقیقاتی و دغدغههای فرهنگی اوست و خواننده را به تأمل بیشتر در باب مسائل فرهنگی و اجتماعی دعوت میکند. چنانکه میدانیم، دانشگاه یکی از مهمترین نهادهای تولید معرفت است که با حساسیت نسبت به مسائل جامعه مدنی و جامعه اخلاقی میتواند سهم موثری در توصیف و تبیین آنها داشته باشد. امروز دانشگاهها و کارکردها و ناکارکردهایش نهتنها در مقیاس آکادمی بلکه در دو مقیاس نهاد وابسته فرهنگی و نهاد موثر مدنی مورد توجه است. از اینرو باید دید که بازوی معرفت و روند تولید آن در دانشگاه تا کجا و چگونه با جامعه مدنی و جامعه سیاسی ایران پیوند ارگانیک دارد. گفتوگو و کنش فعال میان سه نهاد دانشگاه، فرهنگ و جامعه بر سر مسائل مشترک در ایران همواره دشوار بوده است. اما توسعه همهجانبه با توسعه علمی آغاز میشود. یعنی اگر علم توسعه یابد فرهنگ و سیاست هم توسعه مییابد و نو میشود. سیاست و مدیریت دنیای جدید، سیاست و مدیریت علمی است. همچنانکه فرهنگ و معرفت نیز وامدار دانشهای جدید هستند. سخنرانی بیادماندنی پروفسور رضا در نشست ایرانیان مقیم آمریکا (مهرماه ۱۳۹۳) نیز موید همین نکته است که با شناخت عمیق از مقوله فرهنگ، داشتههای ارزشمند فرهنگ ایرانی و وضعیت کنونی جهان بر راهکارهای ممکن به منظور رفع موانع همزیستی مسالمتآمیز تکیه دارد. او تأکید دارد علیرغم اخبار ناگواری که ممکن است اختلافانگیز و صلحشکن باشد:«خوشبختانه در همین جهان پرآشوب بسیاری از نیکان روشنضمیر بودهاند و هستند که به آدمیان نوید میدهند که علیرغم تیرگیها و اختلافات کوتاه مدت، در درازای زمان، میتوان به سوی برابری و مرافقت و میانهروی و تعامل گرایش یافته به ویژه اگر علم و فناوری را با اکسیر اخلاق و آدمیت در هم بیامیزند» و در همان نشست، مثالهایی از صلحدوستی هموطنانش و مشارکت آنان در توسعه علمی جهان به زبان آورد که تعمق و مداقه بیشتری را طلب میکند:«اکثر فرهیختگان ایرانینژاد این مجلس که در دانشگاهها و مؤسسات علمی آمریکا سمت کارشناسی دارند، نمونهای از حاصل دانشگاههای ایرانیاند که اکنون در آمریکا به جهان خدمت میکنند ولی از خدمت به مردم زادگاه خود نیز غافل نیستند. امروز به هر شهر بزرگی در جهان سری بزنید، در دانشگاهها و موسسات تخصصی آنها، گروهی از ایرانیهای تحصیل کرده را هم میبینید که در طریق علم و فناوری و پژوهش و تولید دست اندرکارند. جوان ایرانی حتی اگر نوآموز هم باشد، دانشپذیر و راهرو است و بهسوی تکامل میرود. علم و هنر همزاد یکدیگرند. ضرورت تمدن مادی و محاسن آن برکسی پوشیده نیست ولی آدمی به پادزهری هم برای مهار کردن اهریمن جنگ و کین و آز و بتتراشی نیاز دارد. اکنون در آمریکا و اروپا صدها هزار جستجوگر به شناسایی دفتر مولانا رومی و سعدی و خیام و حافظ روی آوردهاند. آنها در مییابند که در جهان معارف هنری، مشرق زمین، به ویژه ایران سخنها برای گفتن و نهالهای دوستی برای کاشتن در گلستان زندگانی آدمیان دارند. نابرابریها از هرنوع که باشند خواه مادی و اقتصادی خواه معنوی و هنری، ناخشنودی و ناآرامی به وجود میآورند. همه ما آرزومندیم که ندای فرهنگ معنوی و هنر در گفتگوی تمدنها بلندتر به گوش دولتمردان جهان برسد تا یکدیگر را بهتر و زودتر شناسایی کنیم.» که در حقیقت بر نقش و کارکرد «گفتگوی تمدنها» به منظور گسترش صلح و نوعدوستی تأکید دارد زیرا راهبردی اخلاقمدارانه برای رفع و دفع نگرشهایی است که امواج خشونت و ستیزهجوییهای هویتی را بوجود آوردهاند.
۲
مطالعه زندگی پروفسور رضا برای نسل جوان و جوانان پژوهشگر هم حاوی نکات آموزندهای است تا با کار علمی و پژوهشی مستمر به زندگی خود معنا بخشند و علیرغم وجود مشکلات در این مسیر متوقف نشوند. سال آخر دوره دبیرستان فضلالله رضا همان سالی بوده که اعزام محصل به اروپا متوقف میشود و این برای او که مشتاق بوده در دانشگاههای معتبرتری توان علمی خودش را ارتقاء بخشد، قدری دلسردکننده بوده است. اما او تلاش خودش را ادامه داده و دوره دانشکده فنی را تا سال ۱۳۱۹، تمام کرده و به عنوان استاد در همان دانشکده مشغول به تدریس میشود. دو کتاب هم منتشر میکند که مورد تشویق و تمجید بسیاری از نخبگان کشور قرار میگیرد. بعد هم در اولین فرصتی که ایجاد میشود، طی سفری پرحادثه برای ادامه تحصیل و کسب علم به غرب میرود. سپس با کولهباری از علم و تجربه به ایران بازگشته و مدتی ریاست دانشگاه صنعتی و دانشگاه تهران را بر عهده میگیرد:«من غرق در تحقیقات خودم بودم، و آنجا وقت من بیشتر در تحقیق میگذشت. کلاس درس و تدریس برای این بود که خودم بیشتر یاد بگیرم. بعد از دو سال که دعوت کردند کم کم با عشق به ایران و مردم ایران و برای اصلاح دانشگاه، بعد از پانزده شانزده سال که تدریس کرده بودم با خودم گفتم باید حتماً خدمتی به ایران بکنم.» در زمانی که ریاست دانشگاه تهران را بر عهده میگیرد، تدابیری به کار میبندد تا فضای دانشگاه برای اندیشمندان کشور، گشوده شود اما علیرغم تلاشهایش این روحیه تحمل نشده و با دلخوری از ایران میرود. زیرا تشریفات و تدریس به شیوه قدیمی، مانع از آن بوده که کار علمی مطابق با آنچه در جهان جریان داشته، صورت پذیرد. لذا دستور میدهد شیوههای تدریس قدیمی گذاشته شود و نظام دانشگاهی را به صورت دو ترمی در میآورد. مهمتر اینکه، امکانی بوجود میآورد تا همه دانشگاهها نسبت به آموزش فرهنگ و زبان فارسی مصممتر عمل کنند. دعوت از دانشمندان و اندیشمندانی که فرصت حضور در دانشگاه را نیافته بودند و اصلاح برنامههای درسی دانشگاهها از خدمات مهم وی در آن دوره است که به نوعی گشودگی در فضای دانشگاهی ایران انجامید.
• مدیرعامل مؤسسه بینالمللی گفتوگوی فرهنگها و تمدنها
•• روزنامه اطلاعات، شماره 26057، 13 دی 1393