كدخبر: ۷۴۹۵
تاريخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۸
ارسال به دوستان
نسخه چاپي
سواد مدرن در انتظار ورود به نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی
سیدغلامرضا فلسفی
در گذشته كاركرد نظام تعلیم و تربیت به سوادآموزی با تعبیر سنتی آن محدود بود. به عبارت دیگر، كودكان رهسپار مدرسهها میشدند تا باسواد شوند، یعنی خواندن، نوشتن و حساب كردن بیاموزند؛ مهارتهایی كه جهت حضور مسئولانه در عرصه اجتماعی آن روزگار بسیار مهم بود. البته امروز نیز این مهارتها حائز اهمیتاند، اما در این زمانه، آموختن آنها در مدرسه تنها نامی از باسواد شدن را به همراه دارد و نه نشانی از آن را؛ چرا كه هژمونی تكنولوژی موجبات فروریختن شالوده سنتی مفهوم سواد را در قلمرو زندگی اجتماعی فراهم نموده است.
مك لوهان در كتاب خود با نام "درك رسانه: گسترش ابعاد وجودی انسان" برای نخستین بار به این مسأله اشاره و تصریح میكند كه در زمان تحقق دهكده جهانی، لازم است ساكنان آن دهكده به سوادی جدید دست یابند. تافلر نیز معتقد است در قرن بیست و یکم، بیسوادان آنهایی نیستند كه نمیتوانند بخوانند یا بنویسند، بلكه كسانی هستند كه نمیتوانند یاد بگیرند و بازآموزی كنند.
رشد و گسترش فنآوریهای رقومی سبب شده تا رابطههایی نوین بین انسان عصر پسا ارتباط و اطلاعات با عناصر و اجزاء مختلف زندگیاش در جوامع جدید برقرار شده، سوژه را به یك بیسوادی جدید و نیازی همهگیر به آموختن و یادگیری سوادهایی نوین دچار نموده است كه در اینجا از آنها با نام "سوادهای مدرن" یاد میشود. روشهای سنتی آموزش و اطلاعاتی كه سوار بر مركب مفاهیم در قالب پیام مبادله میشوند، دیگر پاسخگوی فضای گفتمانی جدید نیستند. امروزه كسانی باسواد شمرده میشوند كه از نظر شناخت و كاربرد رایانه، اینترنت و دیگر فنآوریهای ارتباطی و اطلاعاتی، توانمند باشند. اهمیت روزافزون سوادهای مدرن تا بدانجا پیش رفته كه یونسكو در اقدامات خود برای بسط سواد آموزی تنها به روشهای سنتی سواد آموزی اكتفا نكرده و از ضرورت توجه به سواد دیجیتالی، سواد رایانهای، سواد اطلاعاتی و سواد ICT سخن به میان آورده است.
البته قرار نیست بار مسئولیت آموزش سوادهای مدرن تنها بر پیكر خسته و كمرمق نظام تعلیم و تربیت عمومی سنگینی كند؛ لذا امر متولیگری سوادهای مدرن را میتوان در سه سطح تعریف كرد: سطح اول دولت، سطح دوم نهادهای مدنی و در نهایت کنشگری فردی. در سطح اول، ورود سوادهای مدرن به نظام تعلیم و تربیت عمومی مد نظر است. اگر بخواهیم سوادهای مدرن بهطور کامل فراگیر شوند، به یقین نیاز به زیرساختها و امکانات وسیع است. دولت باید ضمن توجه به تئوریهای نوین آموزشی و متدلوژی صحیح، بستر کافی را برای آموزش سوادهای مدرن فراهم کند. گام اساسی در این سطح جهت عملیاتی شدن ایده نو آموزش سوادهای مدرن، واهمه نداشتن دولتیان از مواجهه دانشآموزان با انواع رسانه و به بیان دیگر، عدم رسانههراسی مسئولان امر است.
در سطح دوم، نهادهای مدنی، شبکهها، شهروندان و سازمانهای مردمنهاد به بسط اینگونه سوادها مبادرت میورزند، و در سطح کنشگری فردی نیز سازوکارهایی است که برای مثال، والدین برای فرزندان خود در رویارویی با رسانهها بهکار میبرند.
باری؛ پیشفرضهای ناشی از تجارب تاریخی از دشواری ورود آموزش سوادهای مدرن به سیستم بروکراتیک نظام تعلیم و تربیت عمومی حكایت میكند. در مسائل آموزشی، عدم توجه به رویکردهای نوین یادگیری، مانعی بزرگ برای تحقق بسیاری از ایدهها و برنامههاست. برای مثال، در آموزش و پرورش عدم توجه به رویکردهایی نوین، همچون آموزش سوادهای مدرن معضلی بهنام تأخر در اجتماعی شدن دانشآموزان را پدید میآورد كه این موانع در اغلب کشورهای درحال توسعه وجود دارد.
متأسفانه تا كنون تفکر آموزش در ایران ـ علیرغم وجود اسناد و دستورالعملهای بیشمار ـ بهسختی به بر تن كردن جامه نوگرایی تن داده است. مانع دیگر تحقق ایدههایی چون آموزش سوادهای مدرن، تفکر مقابله و ایستادگی در برابر چیزهای نو ـ خواه تکنولوژی نو و خواه افکار نو ـ است. در چالش اول، ایده نو اگر پذیرفته شود، تلاش میشود تا با سیستم آموزشی و متدهای سنتی و مرسوم تطبیق داده شود، اما در چالش دوم، ایده نو بهطور کلی بهدلیل مقاومت وارد سیستم نمیشود. بهنظر آنچه كه میتواند در این برهه از زمان امید حضور سواد مدرن در نظام تعلیم و تربیت عمومی را تقویت كند، برقراری دیالوگ در چارچوب اسناد تحول بنیادین و برنامه درسی ملی از نظرگاه فرهنگی توجه به رسانه و نه از منظر سختافزارانه در معرض رسانه قرار گرفتن، همراه با ارائه استدلالهای مدبرانه درخصوص ضرورتهای پرداختن به آن از سوی نخبگان دارای تجربه زیستی درون بدنه آموزش و پرورش است.
• دانشجوی كارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی