كدخبر: ۷۴۴۹
تاريخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۳
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
دوربین‌های مدار بسته راز جنایت مرد جوان و دروغ‌های مادر نوزاد را فاش كرد:
نوزاد هشت ماهه قربانی سناریوی مرد قهوه‌چی
خواب زن كه عمیق شد، مرد نوزاد را كه در خواب كودكانه‌‌ای فرو رفته بود، به آرامی از كنار زن برداشت و به‌سرعت از قهوه‌خانه خارج شد. به‌سرعت می‌دوید و مراقب بود تا كسی او را همراه بچه نبیند. آن‌قدر دوید تا به رودخانه لاهیجان رسید.
تمام فكر و ذكر مرد، ازدواج با زن جوان شده بود؛ زنی كه جا و مكانی برای ادامه زندگی‌اش نداشت و با یك نوزاد هشت ماهه به او پناه آورده بود. مرد 40 ساله اما بچه را نمی‌خواست. بچه مانع ازدواج او با زن بود و باید به‌نحوی او را از سر راه برمی‌داشت.
به گزارش "لاهیگ" به نقل از "اعتماد"، این فكر شیطانی یك لحظه هم از ذهنش خارج نمی‌شد. نقشه‌‌ای كشید و منتظر شد تا در زمان مناسبی، نوزاد را سر به نیست كند. شب بهترین زمان برای اجرای نقشه شومش بود.
صبر كرد. شب كه از راه رسید، یك لیوان چای كه حاوی مواد بیهوش‌كننده بود، برای زن ریخت و برد. زن جوان چای را سر كشید. خیلی طول نكشید كه پلك‌هایش سنگین شدند و كم‌كم روی هم افتادند و خوابید؛ غافل از این‌كه قرار است نوزادش قربانی نقشه‌‌ای پلید شود. خواب زن كه عمیق شد، مرد نوزاد را كه در خواب كودكانه‌‌ای فرو رفته بود، به آرامی از كنار زن برداشت و به‌سرعت از قهوه‌خانه خارج شد. به‌سرعت می‌دوید و مراقب بود تا كسی او را همراه بچه نبیند. آن‌قدر دوید تا به رودخانه لاهیجان رسید.
نگاهی به نوزاد انداخت و با سنگدلی او را با تمام قدرتی كه در بازوانش داشت، به سمت رودخانه لاهیجان پرتاب كرد و در یك لحظه نوزاد در میان موج‌های خروشان آب ناپدید شد. همه‌ چیز تمام شده بود. دیگر بچه‌‌ای سر راهش نبود. مرد دوباره به قهوه‌خانه‌اش برگشت و در این فكر بود كه به‌زودی با زن ازدواج خواهد كرد.



نوزاد مرده متعلق به كیست؟
آفتاب كه بالا آمد، زن جوان بیدار شد. كمی كه هوشیار شد، اطرافش را نگاه كرد تا ببیند چرا نوزادش گریه نمی‌كند. اما بچه كنارش نبود. هراسان و نگران همه‌جا را نگاه كرد. آشفته به سراغ مرد قهوه‌خانه‌دار كه مشغول انجام كارهای روزانه‌اش بود رفت و به او گفت كه نوزادش نیست و نگران است. مرد نیز بدون این‌كه به‌روی خودش بیاورد، گفت از نوزادش خبری ندارد و شب گذشته بچه كنار خودش خوابیده بود.
در همین گیر و‌ دار كه زن جوان همه‌جا را به‌دنبال فرزندش می‌گشت، اهالی لاهیجان كه از كنار رودخانه رد می‌شدند، چشم‌شان به نوزادی افتاد كه بی‌روح و بی‌جان روی زمین افتاده بود. اولین سئوالی كه در ذهن همه نقش بست این بود كه این نوزاد متعلق به چه كسی است؟ پلیس تنها كسی بود كه می‌توانست پاسخ این سئوال را بدهد. با مركز فوریت‌های پلیسی 110 لاهیجان تماس گرفتند و گفتند كه نوزادی مرده را در كنار رودخانه پیدا كرده‌اند. با اعلام این گزارش، گروهی از مأموران برای تحقیق درخصوص این موضوع راهی محل حادثه شدند. پلیس پس از تحقیقاتی كه انجام داد، به زن و مردی ظنین شد كه در قهوه‌خانه بودند.

مادر و صاحب قهوه‌خانه همدست هستند
فرمانده نیروی انتظامی لاهیجان در این‌خصوص به "اعتماد" گفت: زن جوان در بازجویی‌ها به مأموران اظهار داشت كه نوزاد مرده بچه من نیست و صاحب قهوه‌خانه هم گفت از وجود این بچه بی‌خبر است و زمانی كه این زن به قهوه‌خانه‌اش آمد، بچه‌‌ای همراهش نبود. اما در مرحله بعد هنگامی كه دوربین مدار بسته قهوه‌خانه را بررسی كردیم متوجه شدیم كه زن همراه با یك نوزاد وارد قهوه‌خانه شده است.
سرهنگ محمود قاسمی در ادامه با بیان این‌كه در تحقیقات‌مان به دوربین مدار بسته بسنده نكردیم و آزمایش دی.ان.‌ای هم گرفتیم، اظهار داشت: آزمایش دی.ان.‌ای نشان داد كه نوزاد كشف شده متعلق به زن جوان است. وقتی او با مدارك و شواهد پلیس روبه‌رو شد، لب به اعتراف گشود و گفت كه نوزاد متعلق به اوست. صاحب قهوه‌خانه نیز اعتراف كرد كه به‌خاطر ازدواج با زن جوان، نوزاد او را شب هنگام از كنارش برداشته و در رودخانه لاهیجان انداخته است.
او در اعترافاتش گفت كه به زن جوان گفته اگر می‌خواهد با او ازدواج كند، بچه نباید باشد. اما زن كه نمی‌توانست از بچه‌اش چشم‌پوشی كند، با این موضوع مخالفت می‌كند. در حال حاضر نیز زن جوان به اتهام معاونت در قتل نوزاد و صاحب قهوه‌خانه هم به اتهام قتل در بازداشتگاه زندان موقت رشت به‌سر می‌برند.

دختر فراری بوده است
فرمانده نیروی انتظامی لاهیجان درخصوص این‌كه مادر این نوزاد در این قهوه‌خانه چه می‌كرده و چگونه سر از آن‌جا درآورده است، به "اعتماد" گفت: این زن در اعترافاتش گفته كه مادرش، زمانی كه او تنها پنج سال داشته فوت كرده و پس از فوت او، پدرش با زن دیگری ازدواج كرده است. اما بدرفتاری‌های نامادری با این دختر باعث شد تا در سن 15 سالگی از خانه فرار كند و به شهرهای مختلف برود. در طی این مدت چون او جا و مكانی برای زندگی نداشت، در خیابان‌ها به‌عنوان كارتن‌ خواب زندگی می‌كرد. این زن پس از مدتی با مردی ازدواج می‌كند و صاحب همین نوزاد پسر هشت ماهه می‌شود.
اما زندگی مشتركش دوام نمی‌آورد و از هم جدا می‌شوند و از سوی دیگر چون جا و مكانی برای زندگی نداشت، به لاهیجان و به قهوه‌خانه این مرد می‌آید. این مرد چون مجرد بوده تصمیم می‌گیرد با او ازدواج كند و این مسأله را هم با خانواده‌اش در میان می‌گذارد، اما آن‌ها مخالفت می‌كنند. مرد هم كه بچه را مانع ازدواجش با زن می‌دید، نوزاد را به قتل می‌رساند.
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"