كدخبر: ۷۴۴۱
تاريخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۳
ارسال به دوستان
نسخه چاپي
میشود هم اعتدالی بود و هم مقتدر
گفتوگو با هرمز ربانی
گفتوگو با هرمز ربانی، شیرین است. شمرده و آرام سخن میگوید و سعی میکند هر مطلبی را بهطور دقیق توضیح دهد. گفتوگو با او در روزی که عکاسمان به قرار نرسید، در ما دلشوره ایجاد کرده بود. ولی ربانی دلداریمان میداد که حالا دیگر گوگل حلال مشکلات است. نمیداند بهترین عکس او در گوگل را بهدلایلی نمیتوانیم کار کنیم! این گفتوگوی بیعکس با مهندس هرمز ربانی ـ چهره برجسته اصلاحطلبان ـ را با هم مرور میکنیم:
یک سال از عمر دولت میگذرد. ارزیابی شما از عملکرد دولت "تدبیر و امید" چیست؟
با سلام و تشکر از شما که این مصاحبه را ترتیب دادید و ضمن آرزوی توفیق برای دولت در جهت حل مشکلات مردم. بهنظرم باید نمره قبولی به عملکرد یک ساله دولت داد؛ هرچند مفهوم این حرف این نیست که تمامی عملکرد رضایتبخش و مطلوب بوده و یا ایرادی بر آن وارد نیست. ضمن آنکه باید در این بررسی به چند نکته مهم هم توجه کنیم: اولاً آقای دکتر روحانی دولت را در چه موقعیتی تحویل گرفتند و با چه مشکلاتی روبهرو بودند. روزی که دکتر احمدینژاد به سر کار آمد، سال 13۸۴ کشور را با رشد اقتصادی بالای ۶ درصد از آقای خاتمی تحویل گرفتند. در روزی که به آقای دکتر روحانی تحویل دادند، رشد اقتصادی کشور منهای 6 درصد بود؛ یعنی فلاکت رقمی منفی که بعد از پیروزی انقلاب هیچگاه سابقه نداشته، تا این حد وضع بد باشد. حالا به این رکود، نرخ بالای بیکاری تورم بالای ۴۰ درصد، ورشکستگی بنگاههای اقتصادی و ... را اضافه کنید. در حوزه سیاست خارجی، رابطه ما با کشورهای دنیا در بدترین وضعیت قرار داشت. تنها با چند کشور محدود، ارتباطی محدود داشتیم و با بسیاری از کشورها به مخاصمه افتاده بودیم. چندین قطعنامه هم علیه ما صادر شده بود که کشورهای به اصطلاح دوست، مثل چین و روسیه هم از آن حمایت کرده بودند. در سیاست داخلی شاهد تنش شدید سیاسی در بین مجموعههای سیاسی و جناحی بودیم. حتی درگیری آقای احمدینژاد با اصولگرایانی که او را بر سر کار آورده بودند، هر روز شدید و شدیدتر میشد. دعوای مجلس و دولت، دولت و قوه قضائیه، دولت و گروههای سیاسی، یک انسداد در فضای سیاسی ایجاد کرده بود. هر از گاهی پادرمیانی این و آن، یک فضای اندک تنفس ایجاد میکرد. خلاصه در همه زمینهها وضع خیلی خراب شده بود تا جایی که خیلیها پیشبینی میکردند دولت به پایان دوره خود نمیرسد.
مسأله دوم اینکه آقای روحانی زمانی دولت را تحویل گرفت که در مجلس ده نفر همراه نداشت. شرایطی که حتی در سال 13۷۶ برای آقای خاتمی به این بدی نبود و بعضی در مجلس از روز اول شمشیر را از رو بسته بودند و عناد خود را کتمان هم نمیکردند. فقط کافی است طی این یک سال به حجم تذکرات و سئوالات علیه دولت مراجعه کنید. گاهی آنقدر غرضورزانه و دور از انصاف مطرح میشد که آدم تعجب میکرد از این بیتقواییها! آنهایی که در مقابل خلافها و بیتدبیریها تا دیروز مهر سکوت بر لب داشتند، چگونه نطقشان باز شده و بهجای توصیه، فحش میدادند. آنقدر جاده را برای آقای روحانی لغزنده کرده بودند که میبایست دائم پا به ترمز حرکت کند و کند برود که داد دوستان درآمد و گلهمند شدند.
و سوم اینکه، بهصورت حساب شده و سازماندهی شده سعی کردند سطح انتظارات را بالا ببرند. هرچند مردم بهصورت طبیعی انتظار داشتند اتفاقاتی بیفتد تا از مخمصه خارج شوند، ولی در مجموع، سطح انتظارات بالا نگه داشته میشد تا جایی که بعضی القاء میکردند که دکتر روحانی قول دادهاند ظرف صد روز، مشکلات را حل کند؛ آنهم مشکلاتی که طی هشت سال، تمامی ارکان جامعه را درگیر خود کرده بود. خلاصه اینکه، دولت در وضعیت بدی کار را تحویل گرفت و با وضعیت بدی مواجه بود؛ پس باید در بررسی، اینها را هم مد نظر قرار داد.
آیا میشود مشخصتر بگویید که دولت در کدام بخشها قوی و در چه بخشهایی ضعیف ظاهر شد؟
بهنظرم دولت یک قاعدهای در حرکتش بوده و بر اساس آن، گامهایش را برداشته و یک اولویتبندی کرده است. مثلاً مسأله اصلیاش را حل مشکل روابط خارجی و بحث تحریمها قرار داده؛ برعکس دولت قبلی که معتقد بود رابطه با کشورهای دنیا چه اعتباری دارد و یا تحریمها تنها کاغذ پارهای بیش نیستند، ایشان معتقد بود تأثیر تحریمها بر اقتصاد کشور بسیار زیاد است و تحریمها معشیت مردم را هدف گرفته است. فلذا تلاش دارد این تحریمهای ناعادلانه را بردارد. باید هم اعتراف کرد که هم خود آقای روحانی و هم تیمشان در اینخصوص صاحبنظرند و کارکشته، پس نیروی زیادی را صرف این مسأله کردهاند و بهنظر من هم درست تشخیص دادهاند؛ تحریمها تأثیر جدی بر اقتصاد کشور دارد.
مسأله دوم، دولت در حوزه اقتصادی روی مسأله تورم کار کرد. تورم یعنی پای فشار اقتصاد روی گلوی مردم؛ یعنی هر روز و هر ساعت سفره مردم کوچک و کوچکتر میشود. اقتصاد تورمی به تولید و به ثبات اقتصادی لطمه میزند. پس برای مهار تورم عزمش را جزم کرده است. بهنظرم آقای دکتر طیبنیا هم آدم صاحب نظری در این حوزه بودند. معتقدم در این مورد هم دولت خیلی خوب عمل کرد و رشد تورم را تا حدود زیادی مهار کرد. یادمان نرفته اواخر دولت احمدینژاد قیمتها ساعت میزدند. قدم بعدی دولت در حوزه اقتصاد، مقابله با رکود است. هنوز بهنظر میرسد در این رابطه قدم محکمی برداشته نشده است. اقتصاد هنوز در حالت رکود بهسر میبرد، کسب و کار رونق نیافته و بنگاههای اقتصادی نفسشان به شماره افتاده است.
دولت مدعی است برای خروج از رکود برنامه دارد؛ همانطور که در مورد تورم داشته. آیا میتوانند مسأله رکود را مثل تورم سامان بدهند یا خیر؟
باید دید اگر دولت بتواند مسأله هستهای را حل کند، مسلماً در وضعیت اقتصادی و معیشتی هم تأثیر زیادی ایجاد میشود. ولی فکر میکنم دولت برای رفع مشکل، موانع پیش روی جدی دارد و بهنظرم در لای دو لبه قیچی گرفتار شده است؛ از یکسو، تندروهای خارجی با عنادی که دارند، سعی میکنند که توافق ایجاد نشود. صهیونیستها و لابی قوی که در هیأت حاکمه آمریکا دارند، بهشدت مخالفت میکنند و کارشکنی و در درون کشور هم تندروهای داخلی همسو با صهیونیستها از توفیق دولت دلنگراناند و کارشکنی میکنند. با اینکه خیلی وقتها ژست ضد صهیونیستی میگیرند، ولی در عمل در بسیاری از مواقع در رفتار این دو گروه داخلی و خارجی مشابهتهای زیادی دیده میشود. اگر دولت بعضاً در مسأله توافق، توفیقاتی بهدست میآورد، اینها در داخل عزا میگیرند و علم مخالفت بلند میکنند و همسو با تندروهای خارجی، بر طبل مخالفت میکوبند. حمایتهای رهبری از دولت در مقابل این جریانهای تندرو است.
اما در مسائل داخلی، در حوزه سیاست بهنظرم دستاوردهای زیادی وجود نداشته؛ هرچند باید اذغان کرد که تنشهای قبلی تا حدود زیادی حل شده و آن دعواها و کشمکشها دیگر وجود ندارد، ولیکن هنوز تندروها به دولت اجازه ندادهاند که در این زمینه دستاوردهای مناسبی داشته باشد. باز معتقدم یکی از موانع این توفیق، وجود تندروهای مجلس است و وجود مجلسی غیرهمسو. این مجلس، پاشنه آشیل دولت است. خیلیها در این مجلس صدای مردم را نشنیدهاند و یا خود را به نشنیدن زدهاند. حالا هم نگران آن هستند که یک سال و نیم دیگر وضعشان چه میشود؟ فلذا بعضی از اینها تمام هم خود را صرف آن میکنند تا دولت توفیق چندانی بهدست نیاورد.
و اما در دوستان دولت هم دغدغههایی وجود دارد که در جای خودش عرض خواهم کرد، ولی در مجموع معتقدم از بحث انتصابات گرفته تا پاسخگویی به مطالبات و شعارهایی که در زمان انتخابات داده شده، مردم هنوز به تمام انتظارات خود دست نیافتهاند و یا بهعبارتی، نگذاشتهاند که دولت به اهدافش برسد.
فکر میکنید بالاخره مسأله هستهای در فرصت باقیمانده اعلام شده حل میشود یا خیر؟
پیشبینیاش سخت است، ولی آقای روحانی نشان داده است که آدم توانمندی است و تا اینجا کار را هم خیلی خوب پیش برده، تا جایی که دوست و دشمن اعتراف دارند که دستاوردهای بهدست آمده، دور از انتظار بوده است. قدمهای مؤثری برای حل مشکل برداشته شده، ولی موانع زیادی هم پیش رو است.
تندروها را نمیشود دست کم گرفت. عدهای از آب گل آلود همیشه ماهی گرفتهاند و از این بازار آشفته نان خوردهاند و شرایط بحرانی کشور منبع درآمدشان است؛ مسلماً اجازه نمیدهند به این راحتی مسائل حل شود و نانشان آجر شود. بحث اعتقادی هم نیست (مگر در اندکی)، بحث منافع است. بعضی دلواپس منافع خودشان هستند؛ ضمن آنکه بعضی از نگرانیها هم میتواند از سر دلسوزی باشد. به هر تقدیر کار دشواری پیش روی دولت است. ولی در مجموع فکر میکنم دکتر روحانی مرد کارهای بزرگ است.
در بحث داخلی چه؟ آیا فکر میکنید مطالبات مردم تحقق یافته است؟
همانطور که در سئوال اول عرض کردم، در حوزه اقتصادی قدمهایی برداشته شده، ولیکن در حوزه سیاسی و فرهنگی موانع زیادی جلوی پای دولت است و حرکت کند بوده است. این مسأله مهم است. اگر ایشان نتواند توفیقات لازم را در این حوزهها بهدست آورد، مشکلساز میشود. فکر میکنم خیلی از مسائل به انتخابات مجلس آینده برگردد. اگر ایشان با مجلسی همسو مواجه باشد، سطح دستاوردهایش بالا میرود و میتوانند به مطالبات در زمان باقیمانده پاسخگو باشند و اگر مجلسی همچون مجلس فعلی بر سر کار بیاید، مشکلات ایشان چند برابر خواهد شد.
از مسائل کشور به مسائل استان برسیم. آیا تغییرات مدیریتی سطح استان را مناسب ارزیابی میکنید یا خیر؟
مسلماً هر دولتی که با آراء مردم سر کار میآید، وعدههایی به مردم داده و مطالباتی را ایجاد کرده و تحقق این وعدهها حداقل به سه عنصر وابسته است؛ به قولی عِدّه، عُدّه و برنامه! یعنی باید امکانات داشته باشد، تیم لازم را داشته باشد و برنامه تغییر. مردم از وضعیت گذشته خسته شده بودند و ناامید و سرخورده در بین کاندیداها به کسی رأی دادند که بیشترین زاویه را با دولت قبلی داشته است. یعنی مردم دنبال تغییر وضع موجود بودند. آقای روحانی برنامههایش را اعلام کرد و مردم پسندیدند. آن وقت برای تحقق این برنامهها ایشان باید تیم لازم را میداشتند؛ تیمی که صلاحیتهای لازم را برای تغییر داشته باشد. اینجاست که بحث تغییر مدیریتها پیش میآید. یعنی باید مدیرانی سر کار باشند که قابلیت اجرای آن برنامههای اعلامی را داشته باشند. در گام اول کابینهای را که معرفی کردند، دیدید که چه بلایی سرش آوردند؛ بارها ایشان مجبور شد لیست را تغییر بدهد، خیلی از آدمهای توانمند را مجبور شد حذف کند تا بتواند از مجلس رأی اعتماد بگیرد. کار به جایی رسید که برای تعیین یک وزیر، چهار گزینه به مجلس رفت و سرآخر با پادرمیانی این و آن، وزیر مورد نظر رأی آورد. وزیر علوم، تحقیقات و فنآوری هم که با چه گرفتاریهایی رأی اعتماد گرفت؛ دو ماه نگذشته بود که بحث استیضاحش مطرح شد و آخرش هم که تحمل نشد. همین داستان در استانها هم پیش آمد. برای تغییر در سطح مدیران آنقدر کارشکنی میشود که خدا میداند گاهی برای حفظ یک مدیر ناکارآمد، کار به تنش و درگیری میکشد. بعضی نمایندگان مجلس ظاهراً معتقدند حتی دهیارها هم باید با نظر آنها انتخاب شوند و در یک شهرستان، عوامل اجرایی باید عوامل آنها باشند. خوب چطور میشود خود نماینده مخالف دولت است؛ آنوقت کارگزار دولت باید با نظر اینچنین نمایندهای انتخاب شود و آنهم همسوی نماینده. آنوقت نتیجه کار چه میشود؟!
مدیر دولت در آنجا با اندیشه دولت همخوانی نداشته باشد، چگونه میشود اهداف دولت را پیاده کرد؟ حال اگر بهترین برنامه را هم داشته باشید، کار چگونه از آب درمیآید؟! باید کسانی انتخاب شوند که قابلیت و باور نسبت به اجرای برنامههای دولت را داشته باشند. اگر قرار بود همان تیم کار را پیش ببرد که خود دولت قبل باید توفیقات لازم را داشته باشد، ولی رأی مردم نشان داد مردم تغییر میخواهند. اینجاست که من فکر میکنم بعضی دوستان "اعتدال" را با "انفعال" اشتباه گرفتهاند. اعتدال، انفعال نیست، بلکه برعکس؛ هم میشود اعتدالی بود و هم مقتدر. خیلی وقتها گیر کار در عدم اقتدار است. مدیری که قابلیت یک تصمیمگیری ساده را ندارد، نباید مدیر باشد. فکر میکنم سطح انتظارات مردم در این حوزه برآورده نشده است. حالا به این مسأله، انتصابات فامیلی و باندی را هم اضافه کنیم. اینها باعث رنجش میشود. اینها همان چیزی است که مردم را در گذشته رنجاند. پسرخاله بازی کار را خراب میکند. اگر وعده شایستهسالاری را دادیم، بر این اساس عمل کنیم؛ نه یک ملوان را بهخاطر آشنایی، ناخدای کشتی کنیم. البته انتصابات خوبی هم انجام شده که جای تقدیر دارد. من بالشخصه آقای دکتر نجفی را مدیری خوب میدانم. حتی فراتر از سطح انتظار اولیه ظاهر شد، ولیکن خدمت ایشان هم عرض کردم، روند تغییرات و نوع تغییرات مطلوب نیست و باید جلوی باجخواهی و زیادهخواهی عدهای معلومالحال ایستاد.
راجع به گروهها و مجموعههای سیاسی همسوی دولت، آیا بین این دوستان وفاق وجود دارد، یا چنددستگی است؟ شایعات زیادی هست که بینشان اختلافات وجود دارد؟
همیشه بعد از پیروزی مشکلاتی بهوجود میآید؛ خصوصاً وقتی بحث نسبت افراد با پیروزی مطرح میشود. آنوقت یکی مدعی میشود من بیشتر زحمت کشیدهام، یکی مدعی است من اول بودم و دیگران بعداً آمدند. سهم بیشتر میخواهند و تکه بزرگ کیک را میخواهند. همین سهمخواهی، آتش به اتحاد اصولگرایان انداخت. همانهایی که احمدینژاد را آوردند، بعدها سر همین سهم و نسبت پیروزی با او دچار مشکل شدند و تا آخر بازی هم این مشکل، گریبان دولت قبلی را گرفت. من نمیگویم در این اردوگاه این بحثها وجود نداشته و ندارد، ولیکن اگر حرفهایی هم بوده، سریعاً مدیریت شد؛ چرا که اساساً دوستان به این نتیجه رسیدند که بزرگترین عامل که میتواند شکل اساسی ایجاد کند، تفرقه است. پس به ابتکار آقای دکتر نوبخت، دوستان دور هم جمع شدند تا امروز هم در کنار هم هستند. جلسات مرتب برقرار است. سمبل این وحدت را در افطار امسال در ماه رمضان دیدید. ما چارهای جز وحدت نداریم. مخالفین قسم خوردهای داریم که منتظرند تا جدایمان کنند و بعد تکتک بیایند به سراغمان. پس هدف ما حفظ این وحدت است و خواهد بود. رقبا را هم توصیه میکنم به وحدت، چون دشمنان مشترک زیادی داریم. فقر، فساد، اعتیاد، بیکاری، دلسردی و یأس، عقبماندگی استانمان، همه اینها دشمنان مشترک ما هستند. میشود در بعضی حوزهها کار مشترک کرد. البته اگر اساس دلسوزی باشد. پس بیاییم در آن حوزهها کار مشترک کنیم. بهجای نگاه مگسوار که سعی میکند که فقط زخمها را پیدا کند و روی زخمها و شکافها بنشیند، نگاه خدایی داشته باشیم. انصاف را پایه وحدت قرار دهیم. بیانصافی نکنیم. هرجا که میشود نقطه مشترک پیدا کرد، روی آن کار کنیم. اشتراکات را بیشتر کنیم.
من همیشه گفتهام و باور دارم میشود یک منتقد را به یک مخالف و یک مخالف را به یک معاند تبدیل کرد و یا برعکس. میتوان منتقد را حتی به همراه تبدیل کرد و معاند را به مخالف. بپذیریم وجود مخالف یک نعمت است. جامعه تکصدایی کار به جایی نمیبرد. زمینه گفتوگو را فراهم کنیم. بهجای تهمت زدن و اتهام وارد کردن به دیگران، دنبال گفتوگو باشیم. این اصل دین است. دینی که بشارت میدهد به شنود همه اقوال، نمیتواند ضد اندیشه باشد. دینی که اساسش بر اندیشه است، نمیتواند مخالف نقد و گفتوگو باشد. الحمدالله در بین دوستان وحدت وجود دارد و سعی داریم وحدت را بیشتر کنیم برای اهدافی بلندتر.
بهنظر شما نیروهای همسوی دولت برای نیل به اهدافشان چه گامهایی را باید بردارند؟
من در جلسه بعد از پیروزی انتخابات عرض کردم که ما در میان ناباوری برخواستیم و یک گام پیش نهادیم. آن گام، باور نسبت به توانایی خودمان بود. ما ثابت کردیم میتوانیم در شرایط نابرابر هم بازی را ببریم. این باور قدمی بلند بود که از دل خاکستر یأس و ناامیدی برداشته شد، ولی نباید در همان گام متوقف شویم؛ میبایست برای رسیدن به هدف، تلاشمان را بیشتر کنیم. پس نیاز به انسجامبخشی داریم، یعنی وحدت همه نیروهای همسوی دولت. در گام سوم باید به سراغ سازماندهی برویم، یعنی باید با تشکیلاتبخشی و سازماندهی، کار را به سطح محلات و روستاها بکشانیم. در گذشته یکی از مشکلاتی که احزاب و گروهها داشتند، سازمانشان را در حلقههای محدود نگه داشته بودند. این ضرورت وجود دارد که به بسط سازماندهی مبادرت بورزیم. گام بعدی هم استقلال مالی و پشتیبانی مجموعههاست. باید بنیه مجموعهها را تقویت کنیم. با برنامه سازماندهی و امکانات میشود کار را پیش برد. هرکدام از اینها که نباشد، کار دچار مشکل میشود. ما برای رسیدن به اهداف متعالی به گامهای بلند و محکم نیاز داریم که به امید خدا و کمک دوستان درحال برداشتن این گامها هستیم.
آقای مهندس! برای آخرین سئوال در بنیاد اندیشه و توسعه گیلان دنبال چه میگردید و چه میکنید؟
این جوابش یک مصاحبه دیگر نیاز دارد که انشاءالله اگر توفیق داشته باشیم، در آینده بیشتر راجع به بنیاد خواهیم گفت. ولی کلی عرض کنم، بنیاد محلی است که سعی داریم صاحبان اندیشه را دور هم جمع کنیم. برای فکر کردن و اندیشیدن. کارکرد سیاسی هم ندارد و به امید خدا نخواهد داشت.
www.asretadbir.com