آقای رئیس جمهور!
سلام
ما روزنامهنگاریم؛ مینویسیم، خطبه نمیخوانیم! به زبان قلم سخن میگوییم، نه به زبان قدرت؛ هرچند كه زبان اهل قدرت را بهخوبی میشناسیم. قاعدتاً شما نیز باید به زبان اهل قدرت سخن بگویید، چرا كه رئیس جمهور بهعنوان وكیل همه ملت، نماد قدرت و مشروعیت و اقتدار ملی است، اما دریغا كه با شما هم به زبان قدرت سخن میگویند؛ تهمت میزنند و تهدید میكنند! پس اجازه دهید با شما همزبانی كنیم و نه خطاب به شما كه خطاب به همان اهل قدرت با زبان اهل قلم سخن بگوییم. خطاب به همان كسانی كه میگویند هیچ چیز عوض نشده است. همان كسانی كه میكوشند بیست و چهارم خرداد را از یاد ببرند و در خواب بازگشت سوم تیرند. همان كسانی كه سعی میكنند حافظه كوتاه مدت ملت را پاك كنند و نگذارند از یادها برود كه در آن سالهای سخت به یك تماس تلفنی آن مدعیالعموم معزول، كارمان را از دست میدادیم و همچون حلزونهای خانه به دوش كوچ میكردیم و چون كرگدنهای پوست كلفت خم به ابرو نمیآوردیم و كارمان را از سر میگرفتیم. ما مأمور به حرفه بودیم و آنها نیز مأمور به وظیفه: كار ما روزنامه نویسی بود و كار آنها روزنامه ننویسی! هر دو به تكلیف عمل میكردیم...
ما اما ماندیم و آنها رفتند. ما روزنامهنگار ماندیم و آنها مدعیالعموم و رئیس جمهور و وزیر ارشاد و اطلاعات نماندند. ما حتی مهاجرت هم نكردیم كه برگردیم؛ هرچند كه هجرت، از راههای حفظ حیات و ایمان است. اما ما برای حفظ همان ایمان و حیات و امید ماندیم و نرفتیم. از روزنامه به هفتهنامه و از هفتهنامه به ماهنامه و از ماهنامه به فصلنامه و از فصلنامه به سالنامه و از سالنامه به خانه رفتیم، اما آنقدر ماندیم تا... شما آمدید... آنقدر ماندیم كه آنها رفتند...
آنها كه سالها فرزندان این انقلاب را به كوچكترین بهانه و شاید خطایی ضدانقلاب خواندند؛ آنها كه جز با پول بیتالمال نمیتوانند روزنامهنگاری كنند، اما كسانی كه با بذل جان و مال خود روزنامهنگاری میكنند را غیرخودی میخوانند،
آنها كه در روزنامههایشان مناسبتهای انقلابی را با حذف این و آن نشانهگذاری كردهاند و روزهای وحدتبخش آن انقلاب را از یاد بردهاند،
آنها كه كارشان حذف حداكثری، افتخارشان شمارش ریزشها و مذهبشان تكفیر خلق خداست.
اما آقای رئیس جمهور، ما كافر نیستیم!
ما روزنامهنگارانی هستیم كه در دامن همین میهن و آیین و اسلام و ایران و انقلاب زاده شدهایم، بالیدهایم و كارنامه و برآمده جمهوری اسلامی هستیم. ما كمهزینهترین و كمتوقعترین فرزندان انقلابیم. به فهرست توقعاتمان بنگرید:
1- مطبوعات را اعدام نكنید:
ما روزنامهنگاریم. به این حرفه عشق میورزیم و آن را با هیچ مقامی عوض نمیكنیم. اما ثبات حرفهای حق ماست. به كوچكترین انتقادی یا اشتباهی حقمان، عشقمان و كارمان را از ما نگیرید. ما از كوچ خسته شدهایم. یكجانشینی حق ماست. چرا به كوچكترین اشتباهی یك رسانه را، یك نهاد مدنی را به اشد مجازات، یعنی اعدام محكوم میكنند؟ آیا گناه یك روزنامهنگار ولو خطاكار از گناه یك دولتمرد مختلس یا قاضی ناعادل یا درجهدار خاطی كه به اموال عمومی، عدالت اجتماعی یا اعتماد ملی خیانت میكند، بیشتر است؟ آیا به بهانه رسیدگی به اتهام این افراد، نهاد دولت یا دادگستری یا نیروهای مسلح را منحل یا معلق میكنند؟ آیا نمیتوان با روشن كردن مرز توهین و انتقاد و تعریف و توصیف دقیق مقدسات، از قربانی كردن ارزشها به پای اغراض سیاسی ـ كه علت اصلی توقیف مطبوعات است ـ جلوگیری كرد؟ آیا نمیتوان از مجازاتهای جایگزین استفاده كرد؟
2- بررسی مطبوعات كار نهادهای امنیتی نیست:
ما حق داریم در تعریف و تشخیص مفاهیمی چون منافع و امنیت ملی نقش مؤلف و مشاور حاكمیت را داشته باشیم. منافع و امنیت ملی با بخشنامه تعیین نمیشود. ما روزنامهنگاران میتوانیم در شكلگیری اجماع نخبگان بر سر این مفاهیم نقش داشته باشیم و پس از شكلگیری اجماع، با انتقال آن به مردم در صیانت از آن بكوشیم. ما موضوع امنیت ملی هستیم، ما محمل امنیت ملی هستیم. روزنامهنگاران در دفاع از امنیت ملی كم از دیپلماتها نیستند. برخورد امنیتی با مطبوعات جواب نمیدهد. بررسی مطبوعات كار نهادهای امنیتی نیست. بررسی مطبوعات را باید به نهادهای فرهنگی سپرد. با روزنامهنگاران باید در رده وزیران و وكیلان و قاضیان و سرداران و سفیران برخورد كرد، نه در سطح كارمندان روابط عمومی نهادهای حاكمیتی. مطبوعات قوه چهارم دموكراسیاند، نه چرخ پنجم حكومت.
3- روزنامهنگاری حق است نه امتیاز:
نظام فعلی امتیاز مطبوعات ناكارآمد است و ناعادلانه. به روزنامهنگاران مجوز نمیدهند، به قدرتمندان مجوز میدهند و آنان هم چون اكثراً اهل قلم نیستند، روزنامهها را به اهل آنها اجاره میدهند و در عمل به طبقه ممتازه اجارهداران مطبوعاتی بدل میشوند. درحالی كه اگر با اصلاح نظام مطبوعات، ناشران و نویسندگان حرفهای، صاحبان امتیاز مطبوعات شوند و به شیوه اكثریت مطلق ملل متمدن جهان، نظام ثبت مطبوعات جایگزین نظام امتیاز شود، پدیده اجارهداری مطبوعاتی هم از بین میرود، رقابت واقعی میشود و با تقویت حقوق مالكیت مطبوعات و انتقال آن به صاحبان اصلی، یعنی كارآفرینان سرمایهگذار و نویسندگان سرمایهساز، حس مسئولیتپذیری و تلاش برای دوام مطبوعات هم افزایش مییابد و نظام ناگزیر از برخورد پیاپی با مطبوعات نمیشود.
4- كار حاكمیت، رسانهداری نیست:
تعدد و اصولاً وجود رسانههای حاكمیتی راه را بر رقابت آزاد در مطبوعات بسته است. در برابر ثروت و عمر نوح این مطبوعات حاكمیتی، بخش خصوصی و مطبوعات مستقل چگونه میتواند دوام آورد؟ چرا در اقتصاد، اصل 44 بهدرستی باز تفسیر میشود، اما در فرهنگ، در بر همان پاشنه قدیم میچرخد؟ در برابر هجوم رسانههای خارجی و شبكههای اجتماعی، چرا راه پرسنلهای تازه روزنامهنگاری رادیویی و تلویزیونی بسته است؟ چرا نمیتوان ذیل قانون اساسی و با حفظ نظارت سازمان صدا و سیما، تولید برنامههای رادیو و تلویزیونی و رسانههای دیداری و شنیداری مستقل، اما معتدل و تابع قانون را به بخش خصوصی سپرد؟ چرا برای دوام و تداوم شغلی، دو گزینه بیشتر نیست: یا رسانههای حاكمیتی ایران یا رسانههای دولتهای خارجی؟ كار حاكمیت ـ چه چپ، چه راست ـ رسانهداری نیست؛ بهخصوص كه برخی از این رسانهها از موضع ملی خود سقوط كرده و از موضع یك جناح حاكمیت علیه جناح دیگر بهپا میخیزند و بهجای تأسیس رسانههای مستقل خویش، از بیتالمال برای اهداف جناحی خود بهره میگیرند.
5- روزنامهنگاران خانه میخواهند:
روزنامهنگاران یك صنفاند، همانند صنفهای دیگر؛ پس حق دارند اتحادیه و انجمن صنفی داشته باشند. نباید به صرف نپسندیدن عملكرد یك هیأت مدیره صنفی، از تجدید و تشكیل آن صنف جلوگیری شود. یك انجمن صنفی مستقل میتواند پیامهای صنف و حاكمیت را بههم منتقل كند و از برخورد یا بیانصافی در هر دو طرف جلوگیری كند. یك نظام صنفی مقتدر ـ كه طرح آن در دولت شما نوشته شده است ـ میتواند قبل از هیأت نظارت و دادگاه مطبوعات به تخلفات رسانهای رسیدگی كند و باری از دوش نظام قضایی بردارد و هرگز پدیدهای مانند خبرنگاران دربند رخ ندهد و ما امروز روزنامهنگاری دربند نداشته باشیم.
آقای روحانی!
پدرم كه 40 روز پیش عمرش را پس از سه دهه كارمندی دولت به شما داد، از بیثباتی شغلی من غصه میخورد و با روی كار آمدن دولت شما بار دیگر رؤیای كارمندی فرزندش در دلش جوانه زده بود؛ رؤیایی كه من با تندخویی و خیرهسری ژورنالیستی، آن را برباد دادم و او هم خوب میدانست كه روزنامهنگار، كارمند نمیشود! من اما آنقدر در این شغل میمانم تا ثابت كنم روزنامهنگاری یك شغل موقتی و تفننی نیست. ما میمانیم تا ثابت كنیم صاحبخانهایم، نه مستأجر؛ قوه چهارمیم، نه چرخ پنجم؛ صنف و حرفهایم، نه فرقه و دسته؛ و از همه مهمتر: منتقدان منصفه حاكمیت، مشاوران بیمواجب دولت و نمایندگان بیانتخابات ملتیم.
ما به زبان قلم خطابه میخوانیم؛ شما اما آقای رئیس جمهور به زبان قدرت خطبه بخوانید و خواست این ملت را كه قدرت را به امانت به شما سپرده اجرا كنید تا ناباوران باور كنند كه خیلی چیزها عوض شده است...
• سخنرانی در دیدار اصحاب رسانه با رئیس جمهور
•• روزنامه اعتماد، شماره 3014، 30 تیر 1393
[...] و [...] برای اداره جامعه به همه کسانی که از زبان و قلم ارتزاق میکنند، در حد شلغم فروش مینگرد. هیچکس بدون آشنایی با [...] و [...] و وابستگی به طبقه [...] اجازه نفس کشیدن ندارد و میبایست همه در خدمت این طبقه تمام جد و جهدشان را بنمایند.