كدخبر: ۷۳۵۴
تاريخ انتشار: ۲۷ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۶
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
بيگانگی با علی
دکتر سیدحجت مهدوی سعیدی
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گدا همت و بیگانه نهادیم (حافظ)
شاید بتوان گفت که ماجرای ما و علی(ع) کم و بیش ماجرای بیگانگی است؛ ما با آن حضرت در یگانگی و اخلاص نیستیم، بلکه با هیجان، هیاهو و شعار، امام و مرامش را زیر خروارها مدح و ستایش پوشانیده‌ایم! نصیب و نسبت ما با آن پیشوای انسانیت، تنها جشن و عزا و فخرفروشی به عالمیان و آسودگی خیال در آخرت است! برای تمسک به تشیع او، ما سخت به شناخت واقعی و دور از تعصب امام، نیازمندیم تا رابطه انسان جدید با او سامان و معنا یابد.
آری! باید کتاب تاریخ را دوباره ورق زد و با گرد افشانی از آن، یک‌یک برگ‌های آن را خواند و به عین‌الیقین دید که علی(ع) با دوستان و بدخواهانش چگونه بود؟ با مردم و حکومت چه کرد؟ سیاست را چگونه ترجمه می‌نمود؟ و چرا آن‌جا شمشیر زد و این‌جا مدارا کرد و جای دیگر گریست؟ در منابر و منابع گفته می‌شود: او انسان بزرگی بود! اما کمتر می‌گویند چرا بزرگ بود؟ آیا بزرگ بود، چون معصوم بود و مضطر به گناه نکردن؟! آیا بزرگ و پرمهابت بود، چون عدد برگ‌های درختان و قطره‌های باران را می‌دانست؟ بزرگ بود، چون حقیقتی بر گونه اساطیر بود؟ و ده‌ها پرسش دیگر…
کسی با اسطوره و رازوارگی علی(ع) مشکلی ندارد؛ مشکل آن‌جاست که اسطوره‌ها، قهرمانان نامکرر و آفرینندگان داستان‌های ناممکن‌اند. اسطوره‌ها یکی پس از دیگری می‌آیند و می‌روند و بازگشتی برای آنان میسر نیست؛ درحالی که علی(ع) سرمشق و سرچشمه‌ای نامکرر برای عمل کردن است، نه موضوع و مضمونی مکرر و خستگی‌آور برای جلوه‌فروشی شاعران، مداحان و قوالان سینه‌چاک که با صنعتگری در عبارات مشعشع، با دهانی به پهنای فلک، منتزع و منقطع از عمل، تنها در حجم و حجاب بیگانگی‌ها بیافزایند.
قرن‌ها بر قرن‌ها رفت ای همام که ما از امام سخن‌ ساز کرده‌ایم، اما با این‌همه هیچ به روی مبارک خود نمی‌آوریم که آری، علی(ع) هیچ‌گاه دروغ هم نمی‌گفت و هرگز کوچک را بزرگ و بزرگ را کوچک به نمایش درنمی‌آورد. با آن‌همه عشوه‌گری‌ها و رشوه‌گری‌ها، به ستم ستاندن پوست دانه‌ای از دهان موری گرفتار نمی‌آمد. او جهان و فریب‌گری‌های آن را به نیکی می‌شناخت و لذا:
آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بی‌خوان جهان پنجه نیفکند علی بود (مولوی)
زهد برای او این بود که خود را به مردم تحمیل نکند. در دستگاه و درگاه او جایی برای مصلحت نبود. معراج او نه‌تنها در ملکوت و جبروت، بلکه آن‌جا بود که فردی حقیر، بی‌پرده و بی‌پروا و بدون هیچ لکنت زبانی از حقیقتی پرده می‌گرفت. آری، او مقدس بود، اما تقدس را در اجرا و احیای عدالت و آزادی معنا می‌نمود. ما برای غم‌های علی(ع) (که آن را هم تنها در غصب امارت از او فهم نموده‌ایم!) اشک‌ها می‌ریزیم و ناله‌ها سر می‌دهیم و در شهادتش سیه می‌پوشیم و مویه‌کنان بر سر و صورت، زنجیرها می‌نوازیم، اما به تیغ جهل و جور و جمود، آئینش را هزار پاره کرده‌ایم. او را داریم، درحالی که نداریم. تنها در گرداب خیالات ناصواب خود از او شناوریم. او را در عینیت جامعه، با ما نسبتی نیست! او در اخلاق و انصاف، در عدالت و آزادی، برای ما ترازو نیست! چرا؟ چون گدا همت و بیگانه نهادیم! چرا؟ چون تشیع برای ما صرف یک احساس است، نه یک معرفت و مسئولیت انسانی و اسلامی! لذا پژواک دردآگین شکایت علی(ع) همچنان از ورای حصار زمان در گوش ما می‌پیچد: "یا اشباه الرجال و لارجال حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال." یعنی: "ای جماعتی که در لباس مردان درآمده‌اید، درحالی که نشانی از مردی و مردانگی با خود به همراه ندارید؛ در بردباری چون کودکان و در تفکر چون نوعروسان زانو زده در حجله‌اید"! آری برادر! این است روزگار ما و تا چنین است، در این عسرت و حسرت دیدار علی(ع) ما را به علت بیگانگی از خویش می‌راند. آری! دیرزمانی است که حیات و مرگ ما، راز و رمز آشنایی با آن آیت اکبر و همای رحمت را از دست داده است.
خاصه مرگی غرق در بیگانگی
در حضور شیر روبه شانگی (مولوی)

• استاد دانشگاه
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"