وقتی آدورنو و هوركهایمر ـ نظریهپردازان مكتب فرانكفورت ـ از "فرهنگ" بهعنوان "روبنا" گفتند در مقابل نظریه ماركس كه از "اقتصاد" بهعنوان "زیربنا" یاد كرد، شاید به ذهن كسی خطور نمیكرد كه فرهنگ و ابزارهای فرهنگی همچون رادیو، تلویزیون، سینما، مطبوعات و رسانهها برای منافع صاحبان قدرت كار كنند و فرهنگ در خدمت صاحبان قدرت و سلطه باشد.
هنگامی كه اسپانسر طرف قرارداد تیم ملی فوتبال آلمان در هنگام صعود آلمان به مرحله فینال جام جهانی به یكباره تعداد دو میلیون از لباسهای تیم ملی آلمان را در جهان به فروش میرساند و پیشبینی میكند و البته نظرسازی میكند تا منافعش تأمین شود و با این نظرسازی، تیم آلمان را قهرمان هم میكند و بر اساس هدف سرمایهداری خود میگویند كه در صورت قهرمانی و چاپ پیراهن چهار ستاره آلمان (تعداد قهرمانیها در جامهای جهانی) را بیش از این مقدار تولید و به فروش میرساند و این تفكر نظام سلطه فقط به فكر تولید و فروش انبوه كالاهای خود است و نه فرهنگ پایه، بلكه فرهنگ ساختگی و بزك شده و پست تزریق شده خود!
نظام سرمایهداری در این عصر با تبدیل فرهنگ به یك صنعت از خطرهای انتقادی و آگاهیبخش آنها رها میشود و خود كالاهای فرهنگی را بر اساس سلیقه و منافع خود تولید میكند و بلكه تولید انبوه و با این كالاهای فرهنگی به هدایت و كنترل طبقات مختلف مردم و توده میپردازد. اینگونه است كه همه مردم جهان در خدمت نظام سلطه قرار میگیرند و آنها میگویند و میخواهند كه مردم چه چیزی را مصرف كنند و داشته باشند.
فوتبال، كشتی و ورزشهای دیگر و موسیقی دیگر آن اثر فرهنگی را نخواهد داشت، وقتیكه تبدیل به ابزاری در دست سرمایهداران میشوند. همه این ابزارهای ورزشی و فرهنگی از جمله موسیقی باید در خدمت آنها باشند و اینجاست كه نظریه ماركس كه میگفت اقتصاد زیربناست و سلطه اقتصادی صاحبان سرمایه است و نظریهپردازان مكتب فرانكفورت نیز نقد كردند سلطه فرهنگی را كه در خدمت سلطه اقتصادی است.
هربرت ماركوزه نیز بهدنبال همین مباحث از انسان تكساحتی به معنای آنكه تك بعدی است و فقط بعد مادیاش پیش میرود، نام میبرد. مهمترین ویژگی صنعت فرهنگ، استانداردسازی به معنای آنكه با تولید انبوه كالاهای فرهنگی و ترغیب توده به مصرف آنها باعث میشود تا افراد هویت خود را از دست داده و به مرور زمان همه آنها شبیه هم شوند. این صنعت فرهنگ كه در خدمت نظام سلطه است، باعث استاندارد ساختن توده مردم میشود و در حد فرهنگ پست پایین میآورد؛ همانند مسابقات ورزشی و هیجانات زیاد. همه اینها یك صنعت سطحی است كه صاحبان رسانه ساختهاند تا توده مردم را ساكت كنند و مردم منبع درآمد باشند.
آری! جام جهانی فوتبال و به تبع آن رسانهها و همه ابزارهای فرهنگی در خدمت نظام سلطه بودند و خواهند بود. باید چارهای اندیشید كه فرهنگ ایران اسلامی با فرهنگ غنی و تمدن كهنش در خدمت نظام سلطه قرار نگیرد. باید فكری كرد و برنامهای داشت تا به آن روز دنیای دیگران دچار نشویم.
• كارشناس ارشد علوم ارتباطات
•• روزنامه اعتماد، شماره 3010، 24 تیر 1393