كدخبر: ۷۳۳۱
تاريخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۹
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
نقش نهادهای مردمی در توسعه
رضا صالح جلالی

نظریه “تکامل گرایی”، دگرگونی اجتماعی را فرایندی یکسویه، آرام، تدریجی و انباشتی از شکل ساده به شکل پیشرفته تعریف میکند. با تکامل ذهن بشر، سازمانهای اجتماعی نیز تحول مییابند. دورکیم در کتاب “تقسیم کار اجتماعی” گذار از جامعه سنتی و ساده به جامعه پیشرفته و صنعتی را تحول از پیوند مکانیکی به پیوند ارگانیکی تفسیر مینماید. در پیوند مکانیکی، فرد به اطاعت محض از هنجارها و عادات و همچنین اطاعت کورکورانه از رییس قبیله میپردازد. اما در جوامع با پیوند ارگانیکی و مدرن، روابط افراد از طریق تشکلهای واسطه که نماینده “خرد جمعی” است، با یکدیگر تعامل میکنند؛ تشکلهایی مانند باشگاهها، سندیکاها، نهادهای مدنی و احزاب. ماکس وبر این روند تحول را به نوعی “عقلانی شدن جهان” تعبیر میکند.
در چنین جوامعی، “قهرمان” کارکرد خود را به احزاب، نهادهای مدنی، تشکلهای مردمی و به تعبیری به “عقل جمعی” میسپارد. زیرا خطای خرد جمعی کمتر از خطای قهرمان است و درصد خطای احزاب “عقل جمعی” کمتر از اشخاص بزرگ است. کشورهایی که نظامهای قاعدهمند دارند و با احزاب اداره میشوند، با سرعت بیشتری توسعه مییابند.هیأت حاکمه یک کشور از اصلیترین عوامل توسعه هستند. هنگامی که این عاملان اصلی در مدیریت، از جریانهای اجتماعی، احزاب و نهادهای مدنی پیروی کنند، جامعه عقلانیتر اداره میشود.
حزب تابع فکر است و قبیله تابع فرد. اختلاف در نظام قبیلهای تبدیل به قهر و جنگ میشود؛ اما در نظام حزبی و قاعدهمند، با گفتگو، تعامل و استدلال رفع میشود. یک ویژگی جامعه مدنی این است که افراد جامعه به عنوان “شهروند” با استدلال و گفتمان منطقی با یکدیگر رفتار میکنند؛ نه با ملاک سِمَت و موقعیت حاکمیتی. مبنای تمدن نو، عقلانیت و قاعدهمندی است. این که هر فردی، “حقوق” و “تکالیف” خود را برای یک “هدف جمعی” بداند.
از جنبش مشروطه تا انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، مردم ایران به دنبال اداره قاعدهمند و عقلانی کشور بودهاند. در مشروطه اداره کشور به مجلس و اراده ملت واگذار شد و در انقلاب اسلامی به جمهور مردم با اتکاء به فرهنگ دینی و ملی. به قول اهل منطق، “التزام به شئ، التزام به لوازم آن است”؛ یعنی وقتی نظام اداره کشور “مشروطه” یا “جمهوری” است، باید لوازم آن که عبارت است از التزام به قواعد گردش قدرت با انتخابات آزاد، فعالیت آزاد احزاب، آزادی بیان و مطبوعات، توسعه نهادهای مردمی و توجه به خرد جمعی برای اداره کشور هم ملتزم بود.
بیتردید، انسانهای بزرگ و قهرمان، در تحول تاریخ نقش آفرین بودند. در مبارزه با فساد، استبداد و تحجر، نقش مردان بزرگی چون گاندی، امیرکبیر و… انکارناپذیر است. هرکدام از این قهرمانان، در عصر خود الگوی تأثیرگذاری بودند. اما در جوامع توسعه یافته، این نقش به نهادها و احزاب مردمی منتقل شده است.
در ۲۰۰ سال گذشته، ایرانیان آغازگر جنبشهای بزرگ ملی-اسلامی بودهاند. یعنی در طرح جنبشهای بزرگ موفق بودند، اما در ایجاد نهادهای پایدار، نظامهای قانونمند و نهادهای مردمی ناموفق. در نهضت مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی، رهبران بزرگی داشتیم؛ اما به دلیل نداشتن نهادهای مردمی پایدار، نهضتها به اهداف غاییشان دست نیافتند. رهبران که نقش قهرمانان را داشتند، بعد از پیروزی اولیه، ارتباطشان با بدنه اجتماعی قطع میشد و این فاصله موجب فروپاشی نهضتها میگردید و دوباره به نقطه اول بازمیگشتیم.
یک علت قطعی این فروپاشیها، نبود نهادهای پایدار مردمی، مانند احزاب، که مردم را آموزش دهند، دانایی اجتماعی و سیاسی جامعه را رشد داده و پیوندهای اجتماعی را حفظ کنند، بوده است. پس از دوم خرداد سال ۱۳۷۶، دولت و مجلس اصلاحات اهداف مشترکی داشتند؛ مردم از اصلاحات حمایت میکردند؛ اما نبود احزاب پایدار موجب شکست در سال ۱۳۸۴ گردید.
در دنیای امروز، احزاب دارای اهداف نزدیک، با ائتلاف به پیروزی میرسند. در آلمان، حزب دموکرات مسیحی مرکل و حزب سوسیال دموکرات، با ائتلاف به پیروزی دست یافتند و قدرت پایداری در آلمان و اروپا ایجاد کردند. اما به دلیل عدم ائتلاف، احزاب اصولگرا در ایران، انتخابات سال ۱۳۹۲ را واگذار کردند.
این واقعیت دنیای امروز است که افراد، پایدار و پاسخگو نیستند. تنها با ایجاد نهادهای مردمی فراگیر میتوان به اهداف بزرگ دست یافت. برای جلوگیری از سیلهای بزرگ و جمع کردن آب، از سدهای بزرگ استفاده میکنند؛ اما گاهی با ایجاد ۱۰۰ سیلبند کوچک، میتوان کار سد بزرگ را انجام داد. اگر امروز در ایران احزاب و نهادهای مدنی بزرگ و فراگیر نداریم، میتوان با ایجاد احزاب و نهادهای مردمی کوچک، جمعیتهای منظم و قاعدهمند کوچک ایجاد کرد و با آموزش و افزایش دانایی مردم، آنها را با حقوق اساسی و طبیعی خود آشنا نمود؛ تا جامعه پراکنده تبدیل به تشکلهای منظم و قاعدهمند گردد؛ تا از دستاوردهای جنبشهای اجتماعی پشتیبانی و در حفظ آن کوشیده شود. بعد از سقوط فرانکو در اسپانیا، بیش از ۳۰ هزار حزب و نهاد مدنی کوچک شکل گرفت؛ آنها دانایی مردم را برای تحقق دموکراسی بالا بردند.
خالق دوم خرداد ۷۶ و ۲۴ خرداد ۹۲، مردم ایران هستند. اما عدم حضور نهادهای مردمسالار موجب از دست رفتن این سرمایههای عظیم اجتماعی میشود. احزاب، ظرفیت اجتماعی کشور را بالا میبرند. این که بگوییم “مردم ایران تعلقات حزبی ندارند و نهادهای مردمسالار را نمیپذیرند”، سخنی غیر علمی و ملالآور است. چگونه است که در این کشور، رقیب در انتخابات با سرمایهگذاری و سازماندهی نیروهایش وارد صحنه میشود و پاسخ دلخواه میگیرد؟! اما عموم مردم سازمانپذیر نیستند؟!
بالا رفتن فرهنگ حقپذیری و قانونمداری، نیاز به آموزش، تمرین و مهارت دارد. شرط اصلی تحقق این امر، وجود نهادهای مردمی است؛ امری که در دنیای امروز تجربه شده و نتیجه مثبت داده است. ما هنوز نمیدانیم برای حل مشکلات کشور چگونه در کنار یکدیگر بنشینیم و گفتگو کنیم. فرهنگ سیاسی ما دچار اختلال در گفتگو است. نهادهای مدنی ضعیفاند و مسئولیتها متوجه سیاستمداران و مدیران است. تفرق و رفتار غیرحزبی در همه حوزهها دیده میشود. این ویژگیها، جامعه را کوتاه مدت میکند. در جامعه پایدار و بلند مدت، سطح تحمل، تأمل، مدارا و گفتگو بالا میرود. مصلحت ملی با گفتگو به تعریف شفاف و واحد میرسد، نه با دستور.
این امر نیازمند بینش متکی به دانایی، روش علمی و مهارت است که احزاب، مسئول آموزش آن هستند. دموکراسی، فرهنگ زیست مناسب است که با تمرین حاصل میشود. این امر ابتدا با نهادهای مدنی و احزاب کوچک آغاز و از پیوستن آنها، احزاب و نهادهای بزرگ و کشوری متولد میگردد.
بیتردید، از جمله وظایف و مسئولیتهای اصلاحطلبان در شرایط موجود، عنایت ویژه به این مقوله است. این امر باید با بازخوانی، نقد گذشته و بازسازی تفکر و روش اصلاحی آغاز گردد. باید بزرگ اندیشید؛ در اندیشههای گذشته متوقف نگردید و با رفتارهای مدنی کوچک آغاز کرد.

• نماینده مردم آستانه اشرفیه و بندر کیاشهر در دوره ششم مجلس شورای اسلامی
دو هفته‌نامه طریقت نو

نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"