امروزه در سطح جهان بهطور قطع فوتبال تنها بعد ورزشی ندارد، بلكه ابعاد دیگر آن نیز مورد توجه است. پرواضح است كه سیاست یکی از ابعاد فوتبال است. آنقدر برگزاری این مسابقات اهمیت دارد که تمام ارکان یک کشور درگیر در اجرای آن میشوند. بهویژه رسانههای جهان هم که بهطور معمول، سیاستهای وابسته به حکومت متبوع خودشان را در این بحث دنبال مینمایند، تلاش دارند تا با تبلیغات گسترده خود، مخاطبین را با جام جهانی فوتبال درگیر كنند.
میدانیم كه رویکرد امروز جوامع به فوتبال بهدلیل اهمیت ذاتی آن نیست، بلکه به جهت تبلیغاتی است که در حواشی فوتبال برای مقاصد و جریانهای غیرفوتبالی صورت میگیرد.
تجدید نظر جهانی نسبت به ورزش فوتبال ـ از سوی نظامها و دولتها ـ اتفاقی تازه است که در چند دهه اخیر به مرور زمان از قوت و نفوذ بیشتری برخوردار شده است.
بیگمان یکی از دلایل پر اهمیت بودن فوتبال در مقایسه با رشتههای دیگر ورزشی، اختصاص حجم بیشتری از صفحات رسانههای نوشتاری و برنامههای رسانههای رادیو و تلویزیون به فوتبال و اخبار پیرامون آن است. بنابراین بدیهی است که این رشته ورزشی در سطح جهانی نسبت به ورزشهای دیگر برجستهتر باشد و مسابقات جام جهانی میلیاردها انسان را در سراسر جهان تحتالشعاع خود قرار داده و پشت صفحه تلویزیون در طول هفتههای متمادی میخکوب نماید.
از نقطه نظر جامعهشناختی، فوتبال از لحاظ حجم مردمی که به تماشای این ورزش میپردازند، یک پدیده فراگیر اجتماعی است و هر چقدر مسابقات و رقابتهای فوتبالی مهمتر و با هویت ملی در ارتباط باشد، انگیزه مردم و تأثیرگذاری آن بر روی آنها نیز بیشتر میشود. در واقع، موضوع فوتبال امروزه از سطح ملی به سطح بینالمللی و جهانی فراتر رفته و نوعی رویداد جذاب و تماشایی را در بین ملل دنیا بهوجود میآورد که شور و شعف وافری را در بین همه مردم، بهویژه جوانان موجب میگردد. در نتیجه فوتبال ملی نیز با توجه به تودههای تماشاگر آن، یک پدیده جذاب اجتماعی محسوب میشود.
امروزه فوتبال با توجه به ابزارهایی که داراست، به یک عنصر و شاخص ملی، سیاسی و فرهنگی بدل شده است و دولتها نیز با حمایت از چنین ورزشهای ملی و در واقع برای کسب افتخار از آنها بهمثابه ابزاری موقت، برای رسیدن به منافع و اهداف خود استفاده میکنند.
در دنیای امروز، فوتبال بهصورت مستقیم با سیاستهای ملی کشورهای بزرگ و کوچک در ارتباط است. یعنی سیاستهای ملی کشورها برای این ورزش ملی برنامههایی دارد و سعی دارند با تبیین راهکارهایی، آن را در جامعه و مناطق مختلف گسترش دهند. از اینرو، دولتها در سیاستهای ملی خود، فعالیتهای مختلفی انجام میدهند تا از طریق این رشته ورزشی هم شور و نشاط، شادابی، خوشحالی، انگیزه مثبت و انرژی سالم را در بین مردم افزایش دهند و از طرف دیگر، استحکام ملی را در بین مردم تقویت كرده و به هویت ملی عمق بیشتری ببخشند و بدین ترتیب به مردم احساس غرور ملی دهند که بیشک این امر خود موجب تقویت سیاستها و حکومتها میشود.
با همین رویکرد است كه حکومتهای ضعیف و استبدادی نیز سعی میکنند فوتبال را جدی بگیرند و برای آن سرمایهگذاری کنند تا با تثبیت موقعیت خود در بین مردم، به اهداف مورد نظر خود برسند. البته این نوع نگاه میتواند دو رویکرد منفی و مثبت داشته باشد. وقتی دولتها از این ورزش پرطرفدار بخواهند هویت ملی را به نفع خود تغییر دهند، جنبه منفی دارد و جنبه مثبت آن نیز این است که اساساً در کشورهایی که حکومتهای سالم و مردمیتری نیز دارند، به هویتسازی فوتبال و ایجاد شادابی و نشاط از طریق ورزش توجه بالایی دارند.
با توجه به قدرت اجتماعی و فراگیری که پدیده فوتبال در بین مردم یک کشور میتواند داشته باشد، این مسأله سبب میشود تا ضعیفترین حکومتها در دنیا به سمت این ورزش گرایش یابند تا از این طریق بهنوعی مردم را سرگرم کنند. حکومتهایی که به فوتبال در سطح جهانی مسلط هستند، آن را بهشدت دامن میزنند تا مردم جهان به این سمت توجه کنند و بدین ترتیب عقبماندگیهای خود، نظیر فقر، بیسوادی، اعتیاد، استبداد و جنگهای خانمانسوز را فراموش کنند و با مشاهده مسابقات جذاب فوتبال در نشاط و شادی کاذب و ملیگرایی افراطی غرق شوند. بهطور مثال، برخی کشورهای آفریقایی یا آمریکای جنوبی از جمله خود کشور برزیل بهشدت با انواع مشکلات و آسیبهای اقتصادی و سیاسی نظیر فقر، بیکاری، خشونت و ... مواجه است، ولی مردم را سرگرم فوتبال میکند و این درحالی است که حتی در صورت مقتدرانه ظاهر شدن فوتبال ملی آنها در جهان نیز نمیتوانند این مشکلات را برطرف نمایند.
با تمام این تفاسیر میتوان گفت که در عصر حاضر با توجه به گستره انبوه تماشاگر، جاذبهها، زیباییها، هیجانات، تنشها، رسانهها، رقابتها و سایر عوامل و ملزومات فوتبال در جهان، این ورزش با دخالت دستهای سیاسی و تجاری، نهتنها با ورزشهای دیگر فاصله زیادی پیدا کرده است، بلکه حتی با ساختارهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و رسانههای جهان نیز رقابت میکند.
باید توجه داشت، در عصری که فوتبال در آن به یک عنصر و شاخص ملی، سیاسی و فرهنگی بدل شده است، اگر بهصورتی هوشمندانه از آن استفاده نشود، در جای خود میتواند مشکلساز باشد و بهجای ایجاد شادابی و نشاط، باعث سرخوردگی اجتماعی گردد.