گیلان سرزمین جالبی است. مزیتهایی مانند بارندگی و آب فراوان، سرسبزی مضاعف، دریا و کوهستان، کشاورزی و محصولات متنوع، گردشگری، صنایع دستی، محصولات دامی، پرورش طیور، ماهی و ... تنها قسمتی از قابلیتهای آن است، که همه اینها لطف خداوند، هدیه طبیعت و حاصل تلاش ساکنان آن است. در این بین، صنعت پرورش کرم ابریشم که حاصل آن، تولید پیله، نخ و پارچه و محصولات ابریشمی میباشد، از دیرباز در این سرزمین رونق داشته و سابقه آن به بیش از هزار سال میرسد. نوغانداری برای کشاورزان گیلان حکم شغل دوم را داشته و دارد. یک فعالیت جانبی است که در کنار فعالیتهای اصلی کشاورزان در طی یک دوره کوتاه مدت، درآمد نسبتاً مناسبی را برای آنان فراهم میآورد؛ بهطوری که ما رونق آن را به چشم دیدهایم و پدران ما اقدام به تولید آن میکردند. آنان روزگاری نهچندان دور در فصل بهار چند جعبه تخم نوغان تهیه کرده و پرورش میدادند. در فاصله بعد از نشاء برنج تا دروی آن، هم دست و بال کشاورز خالی بود، هم وقت بیشتری داشت. یک "تل انبار" (تلمبار) لازم بود و مقداری درخت توت؛ درختانی که در حاشیه باغها و مزارع، داخل حیاط و زمینهای بایر کاشته میشدند. کاشت و نگهداری آنها کمهزینه بود و نیاز به آبیاری مدام نداشت. در این بین، پس از حدود دو ماه، محصول پیله کرم ابریشم بهدست میآمد و پول خوبی هم دست کشاورز را میگرفت. گرچه همان زمان هم فراز و فرود داشت؛ گاهی قیمتها مناسب بود و تعداد افراد بیشتری اقدام به پرورش آن میکردند. بعضی سالها هم اینطور نبود. اما آنچه مشهود است، امروزه نوغان رونق ندارد. کشاورزان اشتیاقی به تولید آن ندارند و در بیشتر روستاهای ما، حتی یک جعبه نوغان پرورش داده نمیشود. مزرعه پرند فومن نیمه تعطیل است. مزرعه پرنیان صومعهسرا هم حال و روز بهتری ندارد. آمارها هم همین موضوع را تأیید میکنند. دو دهه قبل در مزرعه پرند فومن فقط 6 هزار جعبه تخم نوغان به روستاییان جهت پرورش کرم و تولید پیله فروخته میشد. بیش از هزار نفر در آنجا مشغول به کار بودند. در حال حاضر کمتر از 20 نفر کارمند و کارگر و نگهبان در آنجا مشغول هستند و تنها حدود 200 جعبه تخم نوغان در سال پرورش میدهند. درحالی که در گذشته 150 تل انبار با ظرفیت 5 جعبه و سالی دو بار نوغان پرورش میدادند. کارخانه ابریشمریسی شارم صومعهسرا که با چند هزار کارگر فعال بود، امروز چه وضعیتی دارد؟ بدون شک همه اینها حاصل کمتوجهی برنامهریزان استان و ندیدن مزیتهای این بخش، خصوصاً در تدوین برنامههای توسعه بعد از جنگ بوده است. خرداد ماه گذشته در شهرستان فومن برنامه خوبی اجرا شد که بهانه نگارش این مقاله گردید. برگزاری جشنواره فرهنگی ابریشم و تولیدات آن جهت احیاء و ترویج این صنعت رو به زوال، حرکت بهجا و شایستهای بود. یقیناً این اقدام، تأثیر مفیدی به حال صنعت نوغانداری دارد، ولی نباید در همین حد باقی بماند. امیدوارم زحمات آقای علیاکبر قنبرزاده که همیشه در این برنامهها پیشقدم بوده و با انرژی و تلاش مضاعف خود، برگزاری جشنوارههای مختلف را برعهده میگیرد و از عهده آنها هم خوب برمیآید، دیده شود. مسئولان سازمان جهاد کشاورزی و اختصاصاً شرکت سهامی تولید و پرورش کرم ابریشم باید مشکلات سر راه پرورشدهندگان را شناسایی و برطرف نمایند و برای رونق دوباره آن بکوشند. آقای فرزام پوررمضان ـ رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت سهامی تولید و پرورش کرم ابریشم ایران ـ که از جمله سخنرانان جشنواره بود، این جشنواره را سومین جشنواره در سطح کشور در سال جاری و اولین آن را در ارومیه با سه جعبه نوغان اعلام کردند. گرچه در پایان برنامه در مواجهه با سئوال بنده که چه ضرورتی دارد درحالی که توتستانهای فومن و صومعهسرا تعطیل است، در ارومیه نوغانداری آغاز شود، ما را به سرچ(!) در اینترنت و کسب اطلاعات در زمینه تلاشهای خود و سازمان متبوعش در این حوزه ارجاع دادند. اینجانب به توصیه ایشان پس از سرچ در اینترنت، پرس و جو و مطالعه برنامهها و کارهای انجام شده توسط آن شرکت و اطلاع از ایجاد مرکز توسعه نوغانداری کشور و یا توزیع تخم نوغان در چند استان(!) بارزترین جلوه این فعالیتها را ایجاد رشته کاردانی نوغانداری در دانشگاه جامع علمی ـ کاربردی جهاد کشاورزی صومعهسرا در سال ۱۳۹۱ دیدم که یقیناً اثرات آن مثبت خواهد بود. اشتباه نکنید! به هیچ وجه قصد اتهام کمکاری یا بیارزش نمایاندن کارهای انجام شده را ندارم. اما برای روستاییان ما کار بزرگ و مهم آن شرکت و تمام سازمانها و تشکیلات مرتبط ، رونق دوباره نوغانداری است و بس؛ رونقی که برکت سفره کشاورزان گیلانی را افزایش داده و سطح زندگی آنها را ارتقاء دهد. چون کشاورز گیلانی، فقیرترین کشاورز در بین استانهای کشور است؛ این گفته استاندار گیلان است. این مهم را هم نباید تنها از یک شرکت یا وزارتخانه توقع داشت، بلکه همه دستگاهها باید همت مضاعف داشته و در این راه بکوشند. ابریشم در گذشته یکی از محصولات مهم صادراتی ایران و گیلان بوده است. فقدان صنایع تبدیلی، یکی از بزرگترین مشکلات این بخش است. درحالی که در گذشته در اغلب خانهها ابریشمریسی معمول بوده است، امروزه هیچگونه فعالیت تبدیلی در صنعت ابریشم وجود ندارد. بر اساس اصل مزیت نسبی در اقتصاد، هر منطقه باید محصولی را تولید کند که هزینه تولید آن نسبت به مناطق دیگر کمتر و بازدهی بیشتری داشته باشد. حال کافی است تولید و پرورش نوغان را با صنایعی مقایسه کنیم که در منطقه ایجاد شده و یا با سرمایهگذاریهای کلان ریالی و ارزی درحال احداث هستند. مثلاً کارخانه فولاد در فومن، چند هکتار از بهترین مزارع ما را از بین برده است؟ چند میلیون دلار یا چند میلیارد ریال هزینه دارد و چند نفر را در چه بازه زمانی مشغول به کار خواهد کرد؟ در مقابل با رونق دوباره مزرعه پرند و پرنیان، در کوتاه مدت چند نفر مشغول به کار خواهند شد؟ آقای هادی درو ـ مدیر شرکت سهامی پرورش کرم ابریشم مزرعه پرنیان ـ در مصاحبهای اعلام نموده که این مزرعه برای 50 نفر در بخش اداری و بیش از 180 کارگر فصلی ایجاد اشتغال کرده است؛ درحالی که در گذشته بهدلیل رونق بالای تولید ابریشم، بیش از هزار نفر در این شرکت اشتغال داشتهاند. یا آقای پوررمضان ـ مدیرعامل شرکت سهامی پرورش کرم ابریشم ایران ـ نیز به توجیه اقتصادی کرم ابریشم اشاره کرده و گفته است که سالانه اگر پنج جعبه تخم نوغان از پرورش تا نخکشی و پارچه درنظر بگیریم، بیش از 38 میلیون تومان درآمدزایی خواهد داشت. با این اوصاف، مزیت نسبی تولید ابریشم و صنایع تبدیلی آن بیشتر است یا تولیداتی که در شهرکهای صنعتی منطقه ایجاد شدهاند؟ قصد نتیجهگیری ندارم. باید مثالهایی که زده شد، واقعاً بهصورت علمی و مستدل مورد مطالعه قرار گیرند تا قابل استناد باشند. با اینهمه، با یک حساب سرانگشتی و دو دوتا چهارتای عموم، میتوان به نتایج بهتری رسید. امید که با تشکیل دولت "تدبیر و امید" و آغاز نگارش برنامه پنج ساله ششم، با اهتمام و توجه بیشتر به تولید ابریشم و صنایع تبدیلی و صادرات آن، شاهد رونق این بخش و شکوفایی نوغانداری و تأثیر مثبت آن در اقتصاد بیمار روستاییان ما باشیم.
www.shomalema.com
نظرات بینندگان:
احسان: دوست گرامی! مزیت نسبی تولید ابریشم را چگونه ارزیابی میکنید؟ آنچه مسلم است، قیمت حرف اصلی را در این زمینه میزند. حال وقتی شما میتوانید با یک دهم قیمت ابریشم را از خارج وارد کنید، پس چگونه دم از مزیت نسبی میزنید؟ مگر اینکه دولت یارانه هنگفتی بدهد که قیمت را در بازار و درآمد کشاورز را در حد متعارف تضمین کند که اینهم اولاً مخالف اصول اقتصاد است. ثانیاً برای همیشه قابل تداوم نیست. بعد بیاییم بررسی کنیم چرا قیمت محصولات ما در گیلان گران تمام میشود؟ مثل برنج، چای، ابریشم، مرکبات و ... . یکی از دلایلش این است که دستمزد بالاست که البته بخشی از دلایل آن، بالا بودن تورم و هزینه زندگی است. اما دلیل دیگرش، عدم رغبت جوانان یا افراد جویای کار به رشتههای کشاورزی و فعالیت در این حوزه است. شما فقط این را ببینید که من سال گذشته در منطقه رودسر بررسی کردم، طرف از ایلام کارگر آورد برای برداشت برنج و برایش ارزانتر تمام شد، تا اینکه از عوامل محلی کارگر بگیرد. بعد هم بحث قمار بازی و شرط بندی سر فوتبال است که اصلاً سابقه این نوع کارها در گیلان به دهه 1340 میرسد. عدم رغبت به کار کشاورزی و تمایل به فروش فوری اراضی را به موارد فوق اضافه کنید. شما در لنگرود کارخانه نخ ریسی داشتید و در املش هم و حالا تعطیل هستند. آیا برای صاحب کارخانه میصرفد به قیمت این هزینههای بالا و دعوا با اداره کار بر سر حقوق کارگر تولید کند؟ یکی از راهکارهای این قضیه، کاهش دستمزد یا ارزان کردن قیمت مواد غذایی است تا عوامل جویای کار آسانتر جذب کار شوند.
علی علیزاده: دوست عزیز! از دقت نظر شما تشکر میکنم. من فقط سئوال مطرح کردم و تنها قسمتی از دردهای ما را. مواردی که فرمودید صحیح است. علت جلوتر بودن مازندرانیها یا حتی ترکها از ما شاید همین علت باشد و نسل فعلی ما کمکار است. زمینهای ما رها شده است. کلاً بحث قمار و توتو و ... در استان ما امروزه از مصادیق افت فرهنگی است.
ورگ: متأسفانه بسط سیاستهای نولیبرالیستی در ایران و کنار کشیدن دولت از مناسبات بازار و خصوصیسازی بیدروپیکر و رها کردن بازار و صنعت و کشاورزی داخلی کل ملت را به دو بخش تولیدکننده و واردکننده تقسیم میکند. تولیدکنندههای بخشهای کشاورزی و صنعتی که اغلب به خاک سیاه مینشینند و واردکنندههای دلالمسلک که هر روز از شیره جان کشاورزان بیزمین و کارگران بیکار و نیم فقیرترشده جامعه برای خود ماشینهای شاسی بلند و واحدهای آپارتمانی خریداری میکنند. دلم برای ابریشم گیلان و ابریشم لاهیجان میسوزد. نوغان هنوز هم میتواند بخشی از تولید ما باشد. دریغ!
سلام به عوامل خوب لاهیگ. از حسن توجه شما تشکر میکنم. اینجانب علی علیزاده ازبری (ازبر یکی از روستاهای فومن) هستم. خوانندگان دقیقی هم دارید. تبریک میگم. موفق باشید. وبلاگ بنده: هفت شنبه بازار http://a-alizadeh49ef.blogfa.com