آقا محمد خان قاجار قوانلو ملقب به کاشف السلطنه و مشهور به چایکار، دولتمرد دوره قاجار و پهلوی بود. او نخستین کسی است که کشت چای را در ایران رواج داد و به همین دلیل "پدر چای ایران" خوانده میشود.
کودکی
او فرزند ارشد اسدالله میرزا نائب الایاله بود و در اول فروردین ۱۲۴۴ شمسی مطابق با ۲۱ شوال ۱۲۸۲ قمری در تربت حیدریه به دنیا آمد. مادرش جهانآرا خانم ملقب به عزیز السلطنه، نخستین فرزند قهرمان میرزا، پسر عباس میرزا نائب السلطنه بود. اسدالله میرزا بعد از ۱۶ سال بهخاطر قیام پدرش ـ سیف الملوک ـ و دستگیری و زندانی شدن او، مظنون واقع گردید و پس از انتقال به تهران در خانهای در ارک ـ که در جوار گلخانه کاخ گلستان بود ـ زندگی میکرد تا آنکه درگذشت. از همین زمان، محمد میرزا را به معلم سرخانه سپردند تا ادبیات فارسی و عربی را بیاموزد. پس از اتمام دروس سرخانه، آقا محمد خان وارد دارالفنون شد و به فرا گرفتن زبان فرانسه و علوم متعارف آن زمان پرداخت.
برای مشاهده شجرهنامه کاشف السلطنه، بر روی عکس کلیک کنید
وزارت خارجه
در شانزده سالگی، وی به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و دو سال به منشیگری میرزا نصرالله خان مشیرالدوله ـ وزیر خارجه وقت ـ مشغول بود. بعد از دو سال منشیگری، محمد میرزا با سمت دبیر دومی در سال ۱۲۹۸ ق/ ۱۱۶۰ ش/ ۱۸۸۱ م عازم پاریس شد. او فرصت را مغتنم شمرد و در دانشگاه سوربن فرانسه در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. پس از اخذ پایاننامه لیسانس، یک سال نیز در رشته حقوق اداری درس خواند و در سال پنجم اقامت خود در پاریس، به رتبه نائب اولی سفارت ارتقاء یافت. در سفر سوم ناصرالدین شاه به سال ۱۳۰۶ ق، وی بهعنوان مترجم دکتر فوریه که تازه استخدام شده بود، برگزیده شد و پس از هشت سال اقامت و تحصیل و مأموریت، به ایران بازگشت.
آزادیخواهی
پس از مراجعت، به دستور ناصرالدین شاه و به همراه ناصرالملک، شش ماه مشغول ترجمه و وضع قوانین اساسی و تکالیف دولتی شد. در سال ۱۳۱۱ ق، محمد میرزا از سوی مؤید الدوله، پسر حسام السلطنه حاکم خراسان، در تربت حیدریه نائب الایاله شد. در همین دوران، وی با مخالفان ناصرالدین شاه که خواهان حکومت پارلمانی بودند، همصدا میشود و به نشر افکار آزادیخواهی و شبنامهنویسی میپردازد که سبب برافروخته شدن خشم ناصرالدین شاه میشود و حکم دستگیریاش را صادر میکند، اما مؤید الدوله پیش از هر اقدامی محمد میرزا را وادار به فرار میکند. ابتدا وی از تربت حیدریه به ملک خود در نیشابور میرود و در آنجا پنهان میشود، اما قوای نظامی دولتی نیشابور را محاصره میکنند و طی زد و خوردی، چند نفر از اهالی آنجا کشته میشوند. از اینرو، محمد میرزا با شتاب بار سفر میبندد و به روسیه فرار میکند و از آنجا به دیار عثمانی میرود. وی در اسلامبول تجارتخانه فرش و عتیقه دائر میکند و با ایرانیان مقیم عثمانی و مخالفان حکومت استبدادی آشنا میشود. شاه در دیار عثمانی نیز تعقیب محمد میرزا را ادامه داد و از دولت عثمانی استرداد او را تقاضا کرد. به همین جهت کاشف السلطنه دوباره راهی پاریس شد و تا قتل ناصرالدین شاه در آنجا ماند.
سفر به هند
در سال ۱۳۱۳ ق/ ۱۲۷۴ ش/ ۱۸۹۵ م، حاج محمد میرزا درحالی که سی سال داشت، با خانم گوهر گرانمایه ازدواج کرد و به دستور میرزا محسن خان مشیرالدوله، به سمت ژنرال کنسولی ایران در هند مأمور شد. چون در آن سال مرض طاعون در هندوستان شیوع یافته بود، مدتی در کربلا توقف کرد و با معلم به آموختن زبان انگلیسی پرداخت. پس از مدتی اقامت در بمبئی، به محل تابستانی هیأتهای نمایندگی سیاسی واقع در منطقه سیملا در دامنه هیمالیا رفت و همانجا درباره زراعت چای به مطالعه پرداخت. سپس به نواحی چایخیز هند سفر کرد و ضمن مشاهده کشت و صنعت چای، دوره تحصیلی آن را نیز به پایان برد و به اخذ گواهینامه نائل آمد. درحالی او به این توفیقات دست مییافت که صنعت چای انحصاری بود و آموختن آن به مردم دیگر کشورهای شرقی مجاز نبود. از اینرو، وی ناگزیر هویت خویش را پنهان میساخت و بهعنوان تاجر فرانسوی در مؤسسه انگلیسیها به تحصیل میپرداخت. وی در مزرعهای کشت چای را نیز تجربه کرد.
چای
حاج محمد میرزا قبل از مراجعت به ایران، مقداری تخم چای را به همراه چهار هزار گلدان چای، قهوه، تخم کنف، دارچین، فلفل، میخک، هل، انبه، گنه گنه، کافور، ریشه زردچوبه، زنجبیل و ... تهیه کرد و در سال ۱۳۸۵ ق با مشکلات بسیار آنها را به ایران آورد.
مخالفت و عدم همکاری مردم گیلان او را از این کار بازنداشت و موفقیتهای نخستین، او را به کوشش بیشتری واداشت و کشت، چیدن و خشک کردن چای را به مردم آن سامان آموزش داد.
در سال ۱۳۲۰ ق/ ۱۲۸۱ ش/ ۱۹۰۲ م، کاشف السلطنه به روسیه رفت و دو متخصص روس را استخدام کرد و به ایران آورد، ولی کارشکنی مأموران دولتی که دستآموز انگلیسیان بودند، مانع از پیشرفت مطلوب وی میشد.
شهرداری
وی طبق فرمانی از طرف وزارت خارجه در تاریخ ۱۴ شوال ۱۳۲۲ ق/ دی ۱۲۸۳ ش/ دسامبر ۱۹۰۴ م بهعنوان شارژه دافر دولت ایران به سفارت ایران در پاریس رفت تا به امور آنجا رسیدگی کند. کاشف سه سال و اندی در آنجا ماند و در سال ۱۳۲۶ ق/ ۱۲۸۵ ش به ایران بازگشت. پس از مراجعت به وطن در سال ۱۳۲۶ ق/ ۱۲۸۵ ش با فرمانی از جانب مجلس شورای ملی، مأمور تأسیس شهرداری به سبک جدید شد. در آغاز، وی جزوهای به نام "کتابچه قانون بلدیه" تنظیم مینماید و در آن وظایف شهرداری و مأموران آن را به تفصیل بیان میکند.
از دیگر خدمات او در شهرداری، نامگذاری خیابانها و کوچههای تهران، شمارهگذاری منازل، روشنایی خیابانها با چراغ برق، ترتیب رسانیدن آب آشامیدنی به خانهها با گاری بشکهدار، اداره پلیس، سرویس درشکه اسبی کرایه برای استفاده عموم، برنامه رفتگری و نظافت معابر، آبپاشی خیابانها و برخی کارهای دیگر است. او پس از یک سال و اندی بهدلیل مشکلات و کارشکنیهای بسیار، از این شغل استعفاء داد و درپی آن، عهدهدار امور محاکمات وزارت خارجه شد.
پس از مشروطه
وی در سمت کنسول ژنرال برای بار دوم عازم هند شد، ولی پس از بازگشت مجدد، تصدی امور محاکمات وزارت خارجه را برعهده گرفت. در این دوره، کاشف به مخالفت علنی با رژیم استبدادی محمدعلی شاه پرداخت، ولی پیش از به توپ بسته شدن مجلس، از طریق رشت عازم سفر مکه و ادای مناسک حج شد. پس از مراجعت به ایران، به همراه خانواده خود به آلمان سفر میکند و در اوایل پاییز ۱۹۱۲ م به برلن میرسد. اقامت او در آن دیار چندان طولانی نبود و خیلی زود به وطن برگشت. با روی کار آمدن احمد شاه، کاشف در کنار محمد ولی خان سپهسالار تنکابنی به فعالیت سیاسی پرداخت. در کابینه دوم سپهسالار که پس از جریان مهاجرت شکل گرفت، بهعنوان معاون نخست وزیر که تا آن زمان در ایران شغلی بیسابقه بود، به مجلس معرفی و به کار مشغول شد. این کابینه مقارن با جنگ جهانی اول در ۱۳۳۵ ق/ ۱۲۹۵ ش تشکیل شد، ولی کاری از پیش نبرد و احمد شاه ایران را ترک کرد و رضا خان زمام امور را بهدست گرفت. کاشف السطنه که از زمان مظفرالدین شاه امتیاز چای به او واگذار شده بود، از طرف وزارت عامه به ریاست سازمان چای تعیین شد و با آنکه با کارشکنیهای بسیاری روبهرو بود، کشت و تولید چای را در شهرهای گیلان و بهویژه لاهیجان توسعه داد. وی صنعت چای را علاوه بر هند، در چین و ژاپن مورد بررسی قرار داد و با استخدام متخصصان چینی و آوردن بذر جدید و ماشینآلات کشاورزی از آن کشور، رشد و تحول دیگری را در این صنعت بهوجود آورد. علاوه بر چای، وی نوعی تخم ابریشم و بذر برنج را نیز وارد کرد که با آب و هوای ایران سازگارتر و محصول بیشتری میداد.
پایان زندگی و شایعات
کاشف السطنه با وسایل و ماشینآلات چای و همراهان از بمبئی با کشتی به مقصد بوشهر حرکت کرد و در آخرین روزهای اسفند ۱۳۰۷ ش به ایران رسید. گقته شد خودروی حامل او به دره سقوط کرد و کشته شد.
در مورد مرگ او گفته میشود او اتومبیلی از کمپانی زیگلر با راننده عرب و اتومبیل دیگری برای همراهان اجاره کرد و ساعت ۱۱ صبح از بوشهر به سمت شیراز به راه افتادند. در اتومبیل اول، کاشف السلطنه در صندلی جلو، پرتیوا ـ مأمور انگلیسی ـ و یک ژاندارم پشت سر راننده نشستند. در اتومبیل دوم، چهار نفر متخصص چینی سوار شدند؛ هشت صندوق لوازم شخصی کاشف السلطنه نیز در آن بود. در گردنه ملو که بین دالکی و کنارتخته بود، اتومبیل به دره پرت شد. کاشف و ژاندارم در همان لحظه کشته شدند، اما راننده و پرتیوا با زخم مختصر در شیراز معالجه سرپایی شدند و به اتفاق رئیس کمپانی زیگلر از آنجا رفتند. بعد از آن، اثری از این راننده که شاهد معتبری در این حادثه بود، یافت نشد.
ابهامات در مورد کشته شدن کاشف السلطنه و شایعات اینکه نفر عقب او، پرتیوا، با گلوله او را کشته است و بعد اتومبیل را پرت کردهاند، به قوت خود باقی است. از قول برخی شاهدان عینی گفته شده به هنگام دفن جنازه وی، اثر یک گلوله را در شقیقه او دیدهاند.
بنا بر وصیتش او را بر تپههای چای در لاهیجان به خاک سپردند که در همان مکان آرامگاهی بهپا شد که اکنون موزه چای است.