كدخبر: ۷۱۴۴
تاريخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۰
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
برای باور فردای بهتر، هزار دليل است
رضا صالح جلالی
تردید دارید؟ چرا؟ اگر در اندیشیدن دلیر باشیم؛ اگر باور كنیم خداوند ما را بالغ آفریده است؛ اگر با نگاه مثبت، تاریخ خود را مرور كنیم و ریشه‌های درخت تنومند ایران در تمدن‌های آغازین بشر را جست‌وجو كنیم و راز استمرار حیات این ملت را در نوسان پیروزی‌ها و شكست‌ها مطالعه كنیم؛ اگر سلطه‌ناپذیری ایرانی را در عمق تاریخ بنگریم؛ اگر بدانیم آن‌گاه كه در جنگ نظامی شكست می‌خورد، با شكیبایی، دشمنش را به میدان جنگ فرهنگی كشانیده و با دگردیسی فرهنگ و رفتار دشمن، او را مغلوب می‌كند؛ اگر بدانیم هنگامی كه در برابر هجوم اعراب نومسلمان، شكست نظامی می‌خورد، پس از كمر راست كردن از شكست نظامی، با تسخیر محتوای زبان عربی و فلسفه، اندیشه "ایران شهری" را در بطن زبان عربی احیاء می‌كند و بدین‌سان واژگان عربی را آبستن مفاهیم ایرانی می‌كند و دبیران، وزیران و نویسندگان ایرانی در دستگاه خلافت عباسی، دگردیسی عظیمی ایجاد می‌كنند، چنان‌كه ابن‌خلدون می‌نویسد: "اكثریت حاملان علم در اسلام از عجم هستند و این از خلاف آمد روزگار است كه اكثر علمای ملت اسلامی در علوم شرعی و عقلی جز در موارد نادر و كمیاب از عجم هستند." (مقدمه ابن خلدون، ج 3، ص 27) یا در هجوم تركان غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی نیز سیاستمدارانی نامی چون خواجه نظام الملك، تدبیر ملك می‌كنند، و نظریه اداره كشور ـ سیاست نامه ـ است كه تئوری "ایران‌شهری" را تبلیغ می‌كند. نظریه "ایران‌شهری" متكی به فلسفه كهنی است كه امكان تداوم ایران را در دو سوی گسستی كه با شكست در برابر عرب‌ها رخ داد، ممكن كرد. تداوم فرهنگ ایرانی قبل از اسلام و پس از اسلام به مدد فلسفه "ایران‌شهری" میسر شد. محمدعلی فروغی ـ سفیر ایران در تركیه در عصر رضا شاه ـ می‌گوید: "آتاتورك به من گفت كه شما ایرانی‌ها قدر ملیت خود را نمی‌شناسید و نمی‌دانید كه ریشه داشتن و حق آب و گل داشتن در قسمتی از زمین چه نعمت عظیمی است و ملیت وقتی مصداق پیدا می‌كند كه آن ملت را بزرگان ادب، حكمت و سیاست در معارف و تمدن بشری سابقه ممتد باشد. شما قدر و قیمت بزرگان خود را نمی‌شناسید و عظمت شاهنامه را درنمی‌یابید كه این كتاب سند مالكیت و ملیت و ورقه هویت شماست و من ناگزیرم برای ملت ترك چنین سوابقی دست و پا كنم." (مقالات فروغی، چاپ سوم، انتشارات توس، ج اول، ص 19)
در میدان مبارزه نظامی با مغولان شكست خوردیم و میدان مبارزه را از نظامی به فرهنگی تغییر دادیم و آخرین سلطان مغول درحالی كه مسلمان شیعه بود، در ایران از دنیا رفت. از بت‌پرستان مهاجم و وحشی به سلطان مسلمان شیعه دگردیسی یافتند. در عصر صفویه در امپراتوری شاه‌ عباس، ایران به اوج اقتدار رسید. آرامش بادوام به‌قول شاردن "شاه صفوی غنی‌ترین شاه جهان است." تولیدات ایرانی در این دوره در جهان می‌درخشید. قالی ایرانی، پارچه، تولیدات سفالی و فلزی، ابریشم و ... به غرب صادر می‌شد. آشوب‌های پس از صفویه در دوره افغان‌ها، نادر شاه، زندیه و قاجاریه موجب فروپاشی اقتصاد ایران، جنگ‌های داخلی و خارجی، قحطی، بیماری و مهاجرت شد. به‌تدریج اروپا در مسیر كشتیرانی به‌سوی هند، آسیای جنوب خاوری و قاره آمریكا توسعه یافت و توقف درازمدت ایران در عرصه نظام جهانی به‌ آن معنا بود كه ایران نخواهد توانست در هسته مركزی تحولات جهانی ظاهر شود و در حاشیه نظام جهانی قرار می‌گیرد. به‌قول آبراهامیان، "قاجاریه بر جامعه‌‌ای ضعیف و تكه پاره شده فرمان می‌راند." قاجاریه از نظر این تاریخدان، "خودكامگی بدون ابزار خودكامگی بود." یك گام اساسی كه فرسایش قدرت قاجاریه را افزود، جدا شدن منابع مشروعیت مذهبی و سیاسی بود. جدایی سیاست و مذهب (برخلاف عصر صفویه) دولت و روحانیت را رویاروی یكدیگر قرار داد.
تنش میان دولت ـ روحانیت در عصر محمد شاه قاجار فزونی گرفت. دوشادوش روحانیت از لایه‌های متوسط شهری، طبقه جدیدی پدیدار شد، منورالفكر‌ها كه همانند روحانی‌ها به‌دلیل نقشی كه در شكل دادن ایدئولوژی‌ها در ایران داشتند، از اهمیت خاصی برخوردار شدند. خواستگاه اجتماعی‌شان، جمعیت باسواد شهری بود. منبع آموزشی‌شان با منبع آموزشی روحانیت فرق می‌كرد (و این امر بعدها منشاء تنش‌های بسیار شد.) اینان ایرانیان تحصیل‌كرده در غرب یا در دارالفنون بودند. مشغله روشنفكران كار دولتی، آموزگاری، روزنامه‌نگاری، مدرس دانشگاه، اداری، افسران ارتش و ... بود.
در كنار این دو جریان، بازار سنتی و بازار تجاری جدید، خودمختاری ایلات، نقد روحانیت از شاهان قاجار كه نتوانستند از اسلام در برابر كفار دفاع كنند (جنگ‌های ایران ـ روس) و تبلیغ روشنفكران مبنی بر این‌كه قانون و مشروطیت می‌تواند حكومت خودسرانه شاهان قاجار را محدود كند، اصلاحات امیركبیر، ائتلاف گسترده و پیروزی مردم در جنبش تحریم تنباكو، ائتلاف عجیب و ناپایدار روحانیون، بازرگانان، روشنفكران، صنعتگران، دكانداران، تهیدستان و حتی بخشی از درباریان در جنبش تحریم تنباكو و عقب‌نشینی دربار، اعتماد به نفس مردم را در جامعه شهری تقویت كرد. در شرایطی كه همه راه‌ها به ناامیدی منتهی می‌شد، بزرگ‌ترین جنبش اجتماعی ایران در اواخر قاجاریه به وقوع پیوست. عوامل ذكر شده در آغاز قرن بیستم موجب پیروزی انقلاب مشروطه، بزرگ‌ترین انقلاب اجتماعی در آسیا شد.
در شرایطی كه كشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریكای لاتین زیر سلطه مستقیم سرمایه‌داری قرار داشتند، ایرانیان در برابر استبداد و سلطه خارجی (روس ـ انگلیس) درخواست نظام پارلمانی، حاكمیت قانون و محدود كردن سلطنت مستبد آمرانه را كردند. ملت بزرگ ایران خواهان آزادی، آبادی، رفاه، توسعه كشور، نجات از عقب‌ماندگی و طلب سعادت بودند؛ آرزویی كه در همه جنبش‌های قرن گذشته، خواست اصلی ملت ایران بوده است. انقلاب مشروطه‌ دارای خواستگاه اجتماعی مردمی بود. روزنامه‌نگاری به ادوارد براون گفت: "بنایی برای تعمیر به منزل وزیری رفت، وقتی وارد شد، سلام كرد. پیشخدمت وزیر گفت در برابر وزیر تعظیم كن. بنا گفت: عوام، مگر نمی‌دانی كه ما حكومت مشروطه داریم و در حكومت مشروطه دیگر تعظیم وجود ندارد؟" اما انقلاب مشروطه به‌دلیل عدم وجود زیرساخت‌های اجتماعی مناسب، نتوانست به اهداف تعیین شده دست یابد.
فشار و مداخله خارجی، استبداد ریشه‌دار، نداشتن نهادهای مدنی نهادینه شده، وابستگی كشور به نظام‌های جهانی و مهم‌تر از همه، گسستن ائتلاف نیروهای مدافع ملت (ائتلافی كه میان روحانیون، روشنفكران و دیگر طبقات علیه استبداد شكل گرفت و با صدور مشروطه به اهداف اولیه‌اش دست یافت) در مرحله دوم جهت استقرار آرمان‌های مشروطه گسسته شد. روحانیون به‌دنبال اجرای احكام شرع و روشنفكران درپی تحقیق قوانین عرفی به جدل پرداختند. همزمان وقوع جنگ جهانی اول نیز تأثیر مخربی بر اقتصاد ایران داشت؛ شبكه آبیاری ویران شد؛ شمال و جنوب كشور زیر سلطه روس و انگلیس قرار گرفت؛ كشاورزان با زور به بیگاری و جاده‌سازی برده شدند؛ روستاها به‌دلیل ویرانی كشاورزی از سكنه خالی شد. رایزن مالی بریتانیا در تهران منطقه‌‌ای را دیده بود كه "تقریباً یك‌چهارم جمعیت كشاورز آن بر اثر قحطی مرده بودند." اختلاف رهبران مشروطه، جنبش‌های مناطق برای نجات كشور، بی‌ثباتی دولت‌ها در زمان سلطنت احمد شاه، به گونه‌‌ای كه در طول 12‌ سال 50 بار كابینه تغییر كرد؛ یعنی هر چهار ماه یك بار دولت تغییر كرد. نتیجه این نابسامانی‌ها، ناامیدی، بی‌تفاوتی و زمینه‌ساز شكل‌گیری كودتای 1299 و پایان مشروطه بود.
درپی پیمان شوروی كمونیست با رضا شاه، جنبش‌های داخلی (جنبش میرزا كوچك خان و ...) سركوب شدند. سلطنت رضا شاه با تشكیل و توسعه ارتش، دیوانسالاری، رشد فزاینده خودكامگی، كاهش سلطه مستقیم بریتانیا، توسعه صنعتی و زیربنایی، تسلط دولت بر همه امور كشور همراه بود. جنگ جهانی دوم و آثار مخرب آن بر ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران، شكسته شدن اجباری قدرت حكومت، باز شدن فضای سیاسی، آغاز فعالیت جدی احزاب، مطبوعات، روشنفكران و روحانیون، انگیزه‌‌ای برای تجدید حیات سیاسی مشروطه شد.
ملی شدن صنعت نفت، برقراری مجدد دموكراسی پارلمانی، آغاز اصلاحات داخلی برای بهبود وضع اقتصادی، پیگیری شیوه "موازنه منفی" در سیاست خارجه توسط مصدق و ... آرمان اصلی مردم ایران شد. روش مصدق در سیاست خارجی مخالفت بریتانیا، روسیه و آمریكا را به همراه داشت و زمینه را برای كودتا علیه دولت او مهیا كرد. سیاست مصدق در داخل، پیشبرد هرچه بیشتر دموكراسی بود. اما دربار، احزاب سیاسی مؤثر مانند حزب توده، بخشی از روحانیان با اهداف مصدق همراهی لازم را نداشتند. نفت ایران نیز به‌دلیل تحریم انگلیس، امكان صدور نداشت.
در چنین فضایی از كمبودها، گرانی نیز افزایش می‌یابد. ذهن عام مردم نیز پذیرای تغییر می‌شود و كودتا با عدم حضور مردم در صحنه، دولت مصدق را سرنگون كرد. این دریچه امید نیز بسته شد تا وقتی دیگر! پرسش اصلی این است كه چرا، این ملت به‌دنبال بن‌بست‌های تاریخی، دریچه‌هایی به‌سوی رهایی باز می‌كند؟ با آن‌كه عمده این جنبش‌ها به شكست منجر می‌شود و دوره‌‌ای از ناامیدی و یأس و سرخوردگی همه‌گیر می‌شود، باز در كوچه تاریك و بسته تاریخی، دیوار ناامیدی را فرو می‌ریزد و راهی به‌سوی روشنایی می‌گشاید. چرا از پای نمی‌ایستد و همواره راهی به‌سوی دنیای بهتر باز می‌كند؟ و این خلق و خو در یك قرن و نیم گذشته، موجب پیدایش جنبش‌های اجتماعی بزرگی شده است؟ اگرچه آن روی سكه خلق و خوی ایرانی را نیز باید به دقت نگریست و آن، ناشكیبایی و شتابزدگی در حفظ آرمان‌هاست كه از جمله علل مهم شكست جنبش‌های ایرانی است. نقطه مشترك انقلاب مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت، ائتلاف طبقات مختلف شهری بوده است و دیگر، هدف قرار دادن استبداد داخلی و كنترل خارجی بر سرنوشت ایران بود. فاصله میان سقوط دولت مصدق و انقلاب 1357 دو امر در عرصه سیاست و اقتصاد برجسته است. در سیاست، "دیكتاتوری" و در اقتصاد وابستگی به "نفت" ثبات سیاسی مشاهده می‌شد. اما ثبات یا بر اثر مشاركت فزاینده مردم اتفاق می‌افتد یا از راه زور و سركوب. در این دوره، شیوه دوم برای ثبات، غالب بود. تكیه اصلی شاه به قدرت "ارتش" و درآمد "نفت" بود.
اقتصاد ایران به‌شدت به نفت وابسته بود؛ به‌ویژه از سال 1352. سال افزایش قیمت نفت، شركت ملی نفت ایران، محرمانه و به‌طور منظم بخشی از درآمد نفت را به حساب شاه واریز می‌كرد. شاه تمایلی به توزیع قدرت نداشت. همه تصمیم‌های بزرگ را شخصاً اتخاذ می‌كرد. حزب "ملیون" اقبال و حزب "مردم" اسدالله علم در میان مردم به احزاب "بله" و "بله قربان" لقب گرفته بودند. در سال آخر سلطنت، حزب "رستاخیز" به رهبری "هویدا" شكل گرفت و مقرر شد "تمام ایرانیان وفادار" در آن نام‌نویسی یا ترك وطن كنند. بحران اقتصادی نیز از حدود سال 1354 آغاز شد و به‌تدریج تا 1356 عمیق‌تر شد.
این نخستین بحران عمده اقتصادی ایران از زمان انقلاب سفید شاهانه، یعنی اوایل دهه چهل بود. درآمدهای سرشار نفت كه از 1352 به اقتصاد كشور تزریق شد، تورم را افزایش داد. افزایش تورم، كاهش تولید و فرار سرمایه در سال‌های 1354 تا 1356 اعتراض‌های اقتصادی را به سیاسی تبدیل كرد و همه طبقات اجتماعی از طبقه متوسط (روحانیون ـ بازار)، طبقه متوسط جدید (روشنفكران ـ دانشجویان و هنرمندان)، گروه‌های مبارز مسلح، روشنفكران دینی، مانند مهندس بازرگان، دكتر شریعتی و به‌ویژه رهبری آیت‌الله خمینی، مشاركت گسترده توده‌ها را در انقلاب باعث شدند.
مردم با انضباط خاصی از شگردهای غیرخشن و با عدم توسل به‌ زور و اسلحه و با راهپیمایی‌های گسترده، رژیم را مستأصل كردند. اگرچه در سال‌های 1357 و 1356 به‌شدت سركوب شدند و ده تا دوازده هزار نفر كشته شدند، اما روند مقاومت رو به جلو بود. سرانجام انقلاب پیروز شد و با تغییر ساختار نظام سلطنتی پس از 2500 سال به نظام جمهوری اسلامی، تصور جامعه ایران، پایان یافتن ناكامی‌ها و شكست‌های همه جنبش‌های گذشته بود. دری پر از روشنایی و امید در برابر نگاه ایرانی گشوده شد. اما تغییر نظام سلطنتی قدم اول بود. مادامی كه درآمد نفت دولت‌ها را از ابزار تولید داخلی و طبقات اجتماعی بی‌نیاز می‌كند و حتی دولت‌ها، طبقات اجتماعی را به خود وابسته می‌كند؛ از سوی دیگر، نهادهای مدنی نهادینه شده در عرصه اجتماع، غائب‌اند، "قدرت" به نفع حاكمیت، سنگین می‌شود و برعكس، قدرت طبقات اجتماعی محدود و ضعیف می‌شود. پیروزی انقلاب در سال 1357 نظام شاهنشاهی را برچید. روابط ایران ـ آمریكا به پایان رسید و الگوی شكست‌های جنبش‌های گذشته به پایان رسید. بحران گروگان‌گیری در سال 1358، حمله عراق به ایران در سال 1359، شكل‌گیری حزب جمهوری اسلامی و در دست گرفتن اكثریت كرسی‌های مجلس اول، حذف جریان بازرگان، فراری شدن بنی صدر در سال 1360، بسته شدن دانشگاه‌ها و ترور شخصیت‌های انقلاب و مهم‌تر از همه، جنگ تحمیلی كه موجب خسارات عظیم انسانی و اقتصادی شد، شرایطی فراهم شد. با پایان یافتن جنگ و تلفات عظیم انسانی، اقتصاد كشور با چالش‌های جدی مواجه شد؛ تورم، كمبودها، تحریم‌ها، فضای بسته سیاسی و انباشت فشارها، مردم را متوجه اهداف اولیه انقلاب كرد. اهدافی كه در آن، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی اساس مبارزه بود، ولی بخش عمده‌‌ای از اهداف تحقق نیافته بود.
"اصلاحات" در دوم خرداد 1376 به قصد بازگرداندن انقلاب به اهداف اولیه خود از دل انقلاب رویید. مردی سید و روحانی روشن‌اندیش در عرصه سیاست ایرانی درخشید و شعارهای اصیل انقلاب را سر داد. از آزادی، جامعه مدنی و عدالت گفت. نقد بر خود را افتخار دانست. در آرزوی مرگ كسی نبود. زندگی را دوست داشت و برای همه زندگی، شادی، رفاه، مردم‌سالاری، آزادی و سعادت طلب می‌كرد. پنجره تازه‌‌ای گشوده شده بود، امیدها از نو شكفته شد و دلیلی دیگر بر باور دنیایی بهتر مت•ولد شد؛ دنیایی كه ایرانی همواره برای دستیابی به‌ آن مبارزه مسالمت‌آمیز كرده است. دستاوردهای عصر خاتمی در سیاست داخلی و خارجی و در عرصه اقتصاد كشور بر اساس آمار موجود به‌طور نسبی قابل قبول و مثبت بود.
اما احزاب و نهادهای قدرتمندی كه قادر به حفظ دستاوردهای جنبشی مردم باشد، وجود نداشت و كشور پس از عصر اصلاحات، روزگار شكننده‌‌ای را در سیاست داخلی و بین‌المللی تجربه كرد. اقتصاد كشور با تحریم‌های بین‌المللی و ناتوانی مدیریت داخلی به مرز فروپاشی رسید و همه تلاش‌ها برای استمرار وضع موجود با انتخابات 24 خرداد 1392 به شكست انجامید و یك بار دیگر مردم باهوش و مدبر ایران بر اصلاح سیاست موجود، نجات اقتصاد كشور و ایجاد آرامش اجتماعی تأكید كردند و به راهی رفتند كه در دو قرن گذشته بارها تجربه كرده بودند تا راهی به‌سوی مشاركت آزاد، تأمین معیشت، آرامش اجتماعی و سیاسی و رفع تنش‌های بین‌المللی بگشایند و سرزمین و نظام خود را به ثباتی متكی به آراء و اراده مردم برسانند، چرا كه كتاب آسمانی‌شان ـ قرآن ـ مژده داده بود كه در "پس هر سختی، آسانی است" و در كلام فرهنگ و ادب كشورش آموخته بود كه "پایان شب سیه، سپید است." با رفتاری هوشمندانه، آرام، غیرخشونت‌آمیز و غیرقابل پیش‌بینی كوشیدند به همگان بفهمانند كه هزار دلیل برای دنیایی بهتر وجود دارد. كافی است خود را باور كنیم و در اندیشیدن دلیر باشیم.

• نماینده مردم آستانه اشرفیه و بندر کیاشهر در دوره ششم مجلس شورای اسلامی
•• روزنامه اعتماد، شماره 2863، 9 دی 1392

نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"