كدخبر: ۷۰۷۹
تاريخ انتشار: ۱۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۰:۰۵
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
دشمنِ دشمن ما، دوست ماست؟!
ایمان پورنصیر
چند سال پیش که درحال نوشتن سرگذشت مفصل و مستند امام علی ـ سلام بر او ـ بودم، در بررسی فصول مشترک زندگی حضرت رسول ـ درود بر او و خاندانش ـ و حضرت امیر، به داستان روابط مشترک یهود و مشرکان و شأن نزول آیه 51 سوره نساء برخوردم: "أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً." ترجمه: "آیا ندیدى کسانى را که بهره‌اى از کتاب آسمانى به آنان داده شده، (با این حال،) به «جبت» و «طاغوت» [= بت و بت پرستان] ایمان مى‌آورند، و درباره کافران مى‌گویند: «آن‌ها، از کسانى که ایمان آورده‌اند، به راه هدایت نزدیک‌ترند»؟!"
علامه طباطبایی ـ رحمت خدا بر او باد ـ در تفسیر المیزان درباره این آیه نوشته‌اند: "[مشرکان مکه] از او [کعب بن اشرف بزرگ یهودیان مدینه] پرسیدند: اى كعب! آیا دین ما بهتر است و یا دین محمد و اصحاب او؟ گفت: دین شما بهتر و قدیمى‌تر است، ولى دین محمد نوظهور است. در این‌باره بود كه آیه شریفه «الم تر الى الذین اوتوا نصیبا من الكتاب ... » نازل شد.
مؤلف قدس سره: در شأن نزول این آیه روایات زیاد و به وجوه مختلفى وارد شده، سالم‌تر از همه، روایاتى بود كه ما نقل كردیم. چیزى كه هست همه این روایات در یك جهت شریك‌اند، و آن اصل این قصه است، كه بعضى از یهودیان در قضاوت و داورى بین این‌كه شرك قریش بهتر است یا دین رسول خدا (صلى الله علیه و آله) گفته بوده كه شرك مشركین بهتر است." (ترجمه تفسیر المیزان، علامه سید محمدحسین طباطبایی، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 4، ص 610)
نکته‌ای که در این‌جا نظر بنده را جلب کرد این بود که بزرگ یهود، این‌همه قرابت فکری و اشتراکات بین دو دین موحد اسلام و یهودیت، از جمله یکتا پرستی، ابراهیمی بودن، اعتقاد به وحی و نبوت و پیامبران الهی، معجزات، قیامت، بهشت و دوزخ، راستگویی، امانت، پرهیز از فواحش و ... را نادیده گرفته و صرف دشمنی با دین جدید و حسادت و رقابت با آن، آیین خرافی و منحط و شرک‌آلود سنگ و چوب پرستی را از اسلام بهتر و به هدایت نزدیک‌تر وصف می‌کند! آن‌هم تنها به این دلیل که دشمن دشمن ما، دوست ماست! پس بر این اساس باید از این دوست در مقابل آن دشمن حمایت عملی و نظری کرد؛ ولو این دوست، مشرک و بت پرست باشد!
آری! تعصب بی‌جا و کینه بی‌مورد آدمی را به جایی می‌رساند که به‌دور از هرگونه انصاف، شعارش این می‌شود که: "دشمن دشمن ما، دوست ماست"! و دیگر کاری به این ندارد که این دشمنی برای چیست و از آن کیست؟
متأسفانه ما نیز خودآگاه یا ناخودآگاه گاهی در امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی زندگی فردی خودمان به این شعار غلط معتقد شده و به آن جامه عمل می‌پوشانیم.
اگر از نظر سیاست خارجی با کشوری به‌حق یا ناحق مشکل داشته باشیم، سعی می‌کنیم موضع‌گیری رسانه‌های‌مان تماماً آن‌چه بر ضد آن کشور است را تأیید کنند و هر اقدام و موضعی را که به نفع آن کشور باشد، طرد و محکوم کنند؛ حال حق با کیست، برای‌مان فرقی ندارد!
در سیاست داخلی هم هر فرد یا گروه یا نظر و عملی که منتسب به جناح مقابل یا جریان مخالف باشد را دشمن یا دشمنی پنداشته، سعی در تخریب و تضعیف آن داریم؛ حال آن اقدام چیست و آن گروه چه کرده و چه گفته، تفاوتی ندارد! دشمن، دشمن است و پشت هر کار درستی هم که انجام می‌دهد، حتماً توطئه و شری پنهان است!
در زندگی فردی هم اگر با کسی مشکل و اختلافی داشته باشیم، سعی می‌کنیم در جا و بی‌جا چهره طرف را سیاه و نفرت‌انگیز جلوه دهیم و هر کار پسندیده‌ای هم از او سر بزند، عوام‌فریبانه و ریاکارانه و از قِسم "سلام گرگ" بپنداریم.
اما آیا واقعاً این‌گونه است؟ آیا باطل هرچه بگوید و هرچه کند، باطل است؟ آیا حقیقتاً هرگونه دشمنی با باطل، حق است؟ آیا هرگز امکان ندارد که دشمن هم مورد ظلم واقع شود؟ و موضع ما در مقابل این ظلم چه باید باشد؟
امیر عدالت علی ـ سلام بر او ـ در این‌باره می‌فرماید: "انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال؛ به گفته بنگر، نه به گوینده." (غرر الحكم و درر الكلم،‏ ص 361) آیا نمی‌توان این اصل را از اقوال و گفتار به اعمال و کردار نیز بسط داد؟!
نگاهی ولو گذرا به تاریخ نشان می‌دهد که هر دشمنی و مخالفتی با باطل را نباید مورد تأیید و حمایت قرار داد. به‌عنوان مثال، می‌دانیم خوارج دشمنی سرسختانه و خونینی با معاویه و دستگاه اموی داشتند. حال آیا باید مخالفان بنی امیه و علویان ـ خوارج را که فرق علی را شکافتند ـ بنا بر شعار "دشمن دشمن ما، دوست ماست"، دوست خود بدانند؟!
خدا رحمت کند مرحوم شهید دکتر بهشتی را که در هنگامه جنگ سرد شرق و غرب، این اصل قابل تعمیم را می‌گفت که: "با آمریکا می‌جنگم، با شوروی می‌لاسم، این خط امام نیست. با شوروی می‌جنگم، با آمریکا می‌لاسم، این‌هم خط امام نیست." (سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های آیت‌الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی، ج 3، ص 317)
باشد که در روابط سیاسی، دیپلماسی، اجتماعی و فردی خود، به ضرب‌المثل‌های رایج و غلط ـ یا تنها در موارد خاص درست ـ که گاهی اوقات به‌عنوان نقشه راه جلوی‌مان می‌گذاریم، بیشتر بیاندیشیم.
نظرات بینندگان:
رسول: درود بر شما! استفاده بردیم.
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"