كدخبر: ۶۷۶۲
تاريخ انتشار: ۰۷ دي ۱۳۹۲ - ۱۸:۳۱
ارسال به دوستان
نسخه چاپي
رهروان شهید كریمی؛ واقعيت یا اشباح خیالین؟!
دكتر سیدحجت مهدوی سعیدی
شد آنكه اهل نظر بر كناره میرفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش (حافظ)
1
اسلاوی ژیژك ـ فیلسوف، جامعهشناس و منتقد نامبردار غرب ـ در سخنرانیاش در جمع تسخیركنندگان "وال استریت" گفته است: "میدانیم چه نمیخواهیم، اما آیا میدانیم چه میخواهیم؟!"
دوست قدیم، صمیم و دانشورم جناب آقای حجت جوادپور مطالبی را به رشته تحریر درآورده است كه عنوان "كدام فعال سیاسی؟ كدام مجمع؟" را به جبین خود دارد! یادداشت ایشان متضمن نكات خرد و كلانی است كه اینجانب در اینجا تنها به پارهای از فقرات آن میپردازم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!
یادداشت آقای جوادپور تحقیقاً پرده از مسائل پرشماری میگیرد كه متأسفانه دیرگاهیست در جامعه ایران و خصوصاً در شهرستان ما جاریست. پرواضح است که وقتی فضای سیاسی (Polity) در فقدان احزاب شناسنامهدار بهسر میبرد، شبه احزاب، لمپنیسم و تحركات مافیایی هجمه خود را بر مردم حقنه میكنند! و در این آشفته بازار، یك بلا ده گردد و ده صد شود... .
2
بیتردید هر كنش سیاسی در زمینه و زمانههای مناسب و مساعد خود سامان مییابد، اما نبود شرایط مقتضی و مكفی، منطقاً دلالت بر آن ندارد كه به بهانه فقدان استعداد و امكان لازم، امر سیاسی به محاق رود! گاندی در جایی گفته است كه او با شناخت و لحاظ همه محدودیتها و محرومیتها، مبارزه عظیم خود در تحصیل استقلال هندوستان را به جلو برده است. هرچند تعریف انگاری از پدیدهها و جریانات (ما نحن فیه)، امری روا و بلكه ضروری در ایضاح و تمایز مسائل میباشد، اما جنابعالی بهتر میدانید كه نباید و بلكه نمیتوان با ذهن و زبان (Utopik) و نگاه آرمانپردازانه به ترصّد و تحقق مسائل اندیشید! همین جزميتگراییها و مطلقاندیشیها گاه باعث آن میشود كه ما ناخواسته در دام لغزنده انصراف و انفعال، بغلطیم؛ دقیقاً همان چیزی كه شما در همه مكتوبات، مخاطبان خود را از آن تحذیر میفرمایید! لذا باید هر نقدی با رویكرد "اینجا" و "اكنون" تكوین یابد.
با این دید و داوری، اگر امر سیاسی ـ در زادگاه من و شما ـ چنان پیش نمیرود كه باید برود، نباید خواسته و ناخواسته از این پیش نرفتن(!) نظریه "امتناع سیاستورزی" ابداع شود! در شب دیجور هم گاه، پرتو یك نور (ولو نور كرم شب تاب!) میتواند جرقه و بارقهای از امید با خود همراه داشته باشد و چنانكه تاریخ نشان میدهد، گاه یك "رخداد" میتواند خود موجب یك تحول بزرگ باشد. به تعبیر حافظ: "هست در پرده بازیهای پنهان غم مخور"!
3
مجمع رهروان شهید كریمی، بقیه السیف حزب جمهوری اسلامی است كه در همان سالهای اولیه انقلاب، پس از انحلال حزب، حیطه فعالیت سیاسی خود را، در این شهرستان و همچنین چند شهرستان دیگر تعریف نمود. اینكه در درازنای این سالیان، این مجمع چه برنامه و كارنامهای از خود برجا نهاده است، و یا اینكه چه مدعیات و مؤيداتی در میان افكنده، و همینطور چرا چنان رفته است و چنین نرفته است، به هر حال یك واقعیت قابل بررسی و ارزیابی است، نه یك اشباح خیالین! طبیعتاً این جریان هم مانند هر جریان دیگر آسیبشناسی (Pathology) خاص خود را دارد كه هر دانا و بینایی میتواند از ظن خود یار آن گشته و درباره آن به داوری بنشیند. اما بهتر است در اینگونه از موارد، برای شفافیت بیشتر مسأله، منتقدانه و محترمانه از متوليان و متصدیان مجمع پرسید كه: چرا چنان كردهاند و یا چنین نكردهاند؟! به هر حال، "اهل البیت ادری بما فی البیت"!
4
طرفه اینكه، نگارنده چند بار مرقومه حضرتعالی را با دقت خوانده است، اما معالوصف با حیثیت التفاتی(!) ملتفت نشده است كه چرا باید یك دیدار سیاسی ـ آنهم در یكی از غروبهای پاییزی! ـ در منزل شهید كریمی (فارغ از اینكه چه كسانی و با چه اغراض و اهدافی در آن نشست، حضور بههم رسانیدهاند!) تا این حد موجب نگرانی و سرگرانی(!) شما را فراهم آورده تا چنین به چالاكی(!) ـ فراتر از یك گلایه! ـ به داوری تیره(!) در مورد كاركرد این دوستان مشترك بپردازید؟! چرا باید اینگونه پرچم مخالفت را برافراشت و مخالف جمعی بود كه تا كنون بیرون از ورطه منازعات قدرت(!) و مفاخرات سیاسی(!) ایستادهاند؟! چرا باید یك جمع شناسنامهدار، متهم و متحمل اینهمه برچسبها و تركشها و پاسخگوی اینهمه مظالم و مفاسد این و آن باشد؟! آیا از نظر شما (كه خود از اهالی نظرید)، درست است كه زلف همه قصورات و تقصیرات شهرستان را به زلف این مجمع از همهجا بیخبر(!) گره زد؟!
حیلههای تیره اندر داوری
پیش بینایان چرا میآوری؟! (مولوی)
اینكه رهروان نیز باید مانند هر تشكل سیاسی نقد شود، ظاهراً حاجت تقریر و بیان اینهمه نیست! اما سئوال مطرح این است که این نقد چگونه و با چه مختصات، شرایط و دستاوردی باید انجام گیرد؟! آیا بهتر نیست كه درد و درمان را در جای خود جستوجو كنیم؟ و به دام مغلطه فرافكنی فرو نلغزیم؟! خودتان واقفید كه جستن از غیر محل، ناجستنیست! فیلسوفان ما گفتهاند: "اخذ ما لیس بعلّه علّه." برادر! باید علتها و معلولها را در جای خود دید، نه در جای دیگر!
5
اگر سیاستورزی در سامان ما آفتزده، رنجور و دستخوش ناكامیست، البته این، اسرار و اسباب خاص خود را دارد. مصداقاً با نظر و گذر به كارنامه نمایندگی نمایندگانی كه پس از انقلاب سكاندار سرنوشت این شهر شدهاند، درمییابیم كه چگونه بعضاً با شانتاژ، تفكرات و تصمیمات (و بلكه تهوسات خود) موجب ایزولاسیون و كنارهگیری كارورزان سیاست و برآمدن خیل فرومایگان چاپلوسِ ویژهخوار بر مصادر كار گردیدهاند! همان خود استثناء پنداران بیدرایت كه، ابوالمفاخر گونه(!) همواره مشغول عكس و تفصیلات و رجزهای پر طنطنهاند!!!
6
اگر قرار است، حتیالوسع والامكان این اشكالات و مشكلات روزافزون به فضل الهی قدری تخفیف و تقلیل یابد، چاره نه جریدهروییست(!) و نه بر طبل اختلافات جزئی كوبیدن! بلكه باید از همه نفرات دلسوز، پاكدست و اهل نظر این شهر (كه فرزندان دوران انقلاباند) بهره جست. تحقیقاً در این شهرستان فرهنگ و اندیشه، اهل نظر بسیارند، اما به هر علت موجه یا غیرموجه به كنارهها و كرانهها خزیدهاند! حجتی بر من و شما و دیگر دلسوزان این منطقه نیست اگر سكون و سكوت اختیار نماییم. اكنون، وقت بیرحمانه تنگ است! باید دست به كاری زنیم تا غصه سر آید. از عربده عربدهجویان، نفس شهر به شماره افتاده است! اگر باید كاری كرد، باید امروز كرد كه فردا دیر است و اسباب خجلت و شرمندگی(!) برای آیندگانی كه هنوز در صحنه و سرای سیاستبازان حرفهای(!) درنیامدهاند.
قدر وقت ار نشناسد دل و كاری نكند
بس خجالت كه از این حاصل اوقات بریم (حافظ)
• استاد دانشگاه