كدخبر: ۶۱۷۹
تاريخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۵
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
لیگ فوتسال لاهیجان
پیمان عیسی‌زاده

"نوآوری، نمایش بحران و انتقاد به معنای نفی کردن توأم با بنا نهادن است." (بابک احمدی)
من "وقت" ندارم و این فقد سرنوشت من است. تیم‌ام امروز هم بازی دوستانه را باخته است و من بسیار غمگین‌ام. هرچند کاملاً آگاهانه پذیرفته‌ام که نقش یک مربی را برای یک تیم به تمام معنا محلی بازی کنم؛ باخت را هیچ دوست ندارم. تازه وقتی به تیمی از شهرهای اطراف لاهیجان می‌بازم، شما که غریبه نیستید، هزار ـ هزار فریم از تصاویر ورزش لاهیجان که آرشیو کرده‌ام، پیش چشم‌ام رژه می‌رود و شرمگینی‌ام دوچندان می‌شود. من از خودم خجالت می‌کشم وقتی تیم‌ام به یکی از تیم‌های شهرهای اطراف می‌بازد؛ حتی اگر آن تیم منتخب چند شهر باشد و تیم من منتخب یک محله! باخت وقتی باخت است که اتفاقی و پیش‌آمدی نباشد و ما به دلایلی که خواهم گفت واقعاً باخته‌ایم. باخته‌ایم چون از نظر فنی و مدیریتی، چند سال از شهرهایی که تا همین چند دهه پیش فاقد ورزش به معنای امروزی بوده‌‌اند، عقب مانده‌ایم. شکاف عمیق بین من، ایده‌ال‌ها، آرمان‌ها و ادبیات ورزشی‌ام با روحیه و شخصیت فنی و فرهنگی بازیکنان تیم‌ام، حاکی از یک منظر یا افق عمیقاً متفاوت است که فقط مربوط به شخص من یا بازیکنان تیم‌ام نیست.
ما در لاهیجان امروز حتی ورزشکاران قهرمانی داریم که شب‌ها تا دیروقت اسیر قلیان‌سرا هستند و تا ظهر می‌خوابند یا رقابت در بالاترین سطح ورزش‌شان را به‌خاطر بی‌نظمی و وقت‌ناشناسی از دست می‌دهند و البته همچنان مصر به پیشرفت‌اند؛ من البته فکر می‌کنم وقت تلف می‌کنند، چون ورزشکاری با چنین ویژگی‌هایی فقط دوره بسیار کوتاه قهرمانی خواهد داشت و مابقی عمر حسرت روزهای جوانی و حامل مشتی عادت‌ها و خصوصیات زشت و مضر به حال خودش و جامعه. به نظرم نسل جدید ورزشکاران ما فاقد الگوی شاخص فنی و فرهنگی‌ هستد، چون تاریخ ورزش لاهیجان، به هزار دلیل از جمله بی‌توجهی و کم‌کاری همه ما، چشم‌انداز محو و رؤیاگون و غیرباوری‌ است که دیگر هیچ ربطی به زندگی و حیات امروز شهر ندارد.
نسل جدید ورزشکاران لاهیجان، عموماً، نه‌تنها با آن متکای تاریخی که با تلاش و سختکوشی و امید به آینده و مبارزه بیگانه‌اند، نیاز به نظم و انضباط را نیاموخته‌اند و شأن و حد و کارکرد(!) خود را نمی‌شناسند. هیچ درکی از تلاش برای تغییر شرایط ندارند و حتی با مبارزه جانانه برای هویت شهر و محله‌شان غریبه‌اند. آن‌قدر در تجربه محدود ورزشی‌شان با کوتوله‌ها و آدم‌هایی با توانایی‌ها و قابلیت‌های بسیار محدود فنی و فرهنگی مواجه بوده‌اند که سقف فنی و فرهنگی‌شان، شرمساری هر علاقه‌مند و پیگیر جدی ورزش لاهیجان است؛ تو گویی تشکل و هیأت ورزشی یافتن، سقف آرمان‌های ورزشی جوانان همشهری‌ است. سقفی کوتاه و بی‌بنیاد که فقط با پانصد هزار تومان ـ یک دست لباس هماهنگ ورزشی دست‌یافتنی ا‌ست. این است که ما از همه شهرها و کوره‌ دهات‌های اطراف‌مان عقب مانده‌ایم. باور کنید! اعتراف به عقب‌ماندگی، آن‌هم از وسط گود، کلیشه نیست، پس نباید با آن کلیشه‌ای برخورد کرد: تیم کشتی آزاد نونهالان لاهیجان اخیراً در مسابقات قهرمانی استان درحالی هجدهم شد که چابکسر به مقام اول دست یافت و لوندویل با بدشانسی چهارم شد!
این چند جمله هم البته حاشیه نیست! چون فرصت زیادی در اختیار ندارم؛ حاشیه را حاشیه‌پردازان خواهند پرداخت و این خیلی خوب است. خوب است، چون وقتی زمان زیادی در اختیار نداری، می‌شود اصل حرف را گفت و رفت.



فوتسال در لاهیجان قابلیت الگو شدن برای سایر رشته‌های ورزشی را دارد. این قابلیت البته کمتر وابسته به استعداد ورزشکاران، مربیان، دست‌اندرکاران یا علاقه‌مندان عام این رشته نوپای ورزشی‌ در لاهیجان است؛ مربوط به ویژگی ذاتی فراگیری‌ است که این رشته جذاب طی دهه اخیر از خود بروز داده. فوتسال به اندازه چند رشته ورزشی حاشیه دارد، اما بسیار ارزان و سهل‌الوصول است و هر کسی با اندک مهارتی می‌تواند آن را تجربه کند و بالطبع می‌تواند ویژگی‌های شخصی/ شخصیتی خود را در حاشیه یا متن آن بجوید.
طیف وسیعی از کودکان و نوجوانان، نه فقط در لاهیجان، که در همه شهرهای کشور طی سال‌های اخیر به این رشته ورزشی گرایش یافته‌اند. درباره دلایل این گرایش عام البته می‌شود در جای خود به بحث نشست، اما به نظرم کسی مخالف جذابیت و فراگیری این رشته نیست. به این ترتیب برنامه‌ریزی برای تمرکز و سرمایه‌گزاری روی فوتسال لاهیجان می‌تواند دلایل منطقی و قابل توجیهی برای شهر داشته باشد.
پیش‌تر در یادداشت‌های مختلف ضرورت عبور از دوران غریزی و رشد خود به خودی ورزش را طرح کرده‌ام. این‌که چرا مثلاً در دو ـ سه دهه اخیر، فوتبال لاهیجان حتی از شهرهای کوچک اطراف عقب مانده است و این درجا زدن و عقب‌ماندگی اصولاً چه ربطی به مسأله شهر، تاریخ و توسعه جغرافیایی/ اجتماعی لاهیجان دارد؟ این‌جا البته فرضِ ضرورت عبور از دوران غریزی و رشد خود به خودی ورزش را مسلم دانسته‌ام و به اتکای این تحلیل است که طراحی و برنامه‌ریزی متفاوت از گذشته را برای فوتسال لاهیجان ضروری می‌دانم.
تنظیم طرح توسعه فوتسال لاهیجان و منطبق کردن آن با طرح‌های توسعه فوتسال در AFC و FIFA البته کاری سخت و زمان‌بر است که به هر حال باید آغاز شود. پیش از هر کار البته می‌شود با توجه به مجموعه امکاناتی که شهر در اختیار دارد، لیگ فوتسال لاهیجان ـ طرح پایلوت سایر رشته‌های ورزشی در این شهر ـ را راه انداخت؛ لیگی که دست‌کم با هشت تیم برگزار شود. هشت تیمی که از همین امسال هم می‌شود روی‌شان حساب کرد، عبارت است از:
الف) تابلوسازی فرید(؟) (نماینده لاهیجان در لیگ برتر فوتسال استان)
ب) کیامیدان (نماینده لاهیجان در لیگ دست اول فوتسال استان)
ج) چای لاهیجان (نماینده لاهیجان در لیگ دست اول فوتسال استان)
د) نماینده باشگاه شهرداری لاهیجان
هـ) تیم اول رودبنه
و) تیم دوم روبنه
ز) یک تیم از ناصرکیاده
ح) یک تیم از آهندان
مسابقات لیگ دسته اول لاهیجان به‌صورت رفت و برگشت انجام می‌شود. بنابراین مسابقات 14 هفته به طول می‌انجامد و اگر هر تیم در هفته یک بازی هم انجام دهد، مسابقات با دو هفته استراحت بین نیم‌فصل حدود چهار ماه به طول می‌انجامد. بنابراین اگر بازی‌ها در اول آبان ماه هر سال آغاز شود، می‌شود آخر بهمن ماه مسابقات را به پایان رساند و در یک ماه باقی‌مانده تا پایان سال نیز جام حذفی لاهیجان را برگزار نمود. این طرح هم "سنگ کوچکی‌ است نشانه زدن". با کمتر از ده میلیون تومان هزینه سالیانه می‌شود این لیگ را با کیفیتی منطقی برگزار کرد. با این یقین که از سال دوم، مسابقات با استقبال تیم‌های بیشتر می‌تواند در دو دسته برگزار شود و با بالا بردن استانداردها از طریق تدوین آیین‌نامه برگزاری مسابقات رفته‌رفته به لیگ برتر فوتسال لاهیجان هم فکر کرد. استانداردهایی چون ثبت باشگاه، معرفی اسپانسر، معرفی مربیان دوره دیده، داشتن دست‌کم یک تیم پایه و ... . خلاصه! سرپایی نمی‌شود، باید نشست و فکر کرد!
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان:
روزبه صفابخش قاسمی لاهیجی: با سلام و عرض خسته نباشید خدمت آقای پیمان عیسی‌زاده عزیز. دقیقاً همچنین طرحی را من ارائه داده بودم که با شکست روبه‌رو شد؛ اما آن روز من تنها بودم، ولی الآن شما تنها نیستی و یک دست هم نیستی، بلکه این طرح نیز مانند طرح سابق‌تان قابل اجراست و بسیار کاربردی. تقریباً من در سال گذشته 3 مسابقه برای نونهالان و نوجوانان شهرمان برگزار کردم که با استقبال روبه‌رو شد. موفق باشید.
با تشکیل لیگ فوتسال و تلاش مضاعف ورزشکاران و مربیان، لاهیجان می‌تواند اقتدار فوتسالی خود را به رخ گیلان و حتی کشور بکشد. البته اگر همگی دوستداران و کارشناسان و نقادان به اجرای بهتر طرح کمک کنند.
ورزشکار: این ده میلیون تومان هزینه که می‌گویید برای راه انداختن لیگ فوتسال لاهیجان نیاز است را کی باید تأمین کند؟
خداییش این پیمان عیسی‌زاده آدم جالبیه. من چند جلسه تمرین تیمش رو از نزدیک دیدم. توی سالن چهار هزار نفره که بیست نفر اقلاً تمرین می‌کردن، موقع کششی‌هاشون واقعاً صدای بال مگس رو می‌شد شنید. آدم از سکوت سالن می‌ترسید. تازه چند تا از بچه‌های تیمش شر هم هستن. به هر حال لیگ فوتسال لاهیجان فکر خوبیه؛ البته اگه آقایون مسندنشین استقبال کنند!!!
بهرام بابادوست: "نشانه‌های اصلی و اساسی رسیدن به موفقیت در جای جای و لحظه لحظه زندگی شما موج می‌زند. پس با گسترش اندیشه‌‌های ناب‌تان پذیرای آنان باشید." نمی‌دونم تا الآن به شباهت و البته تفاوت‌های یک بازی فوتبال با زندگی ما انسان‌ها توجه کرده‌اید یا نه؟ اما شاید بشه به جرأت گفت که این دو به اندازه دو تا انسان دو قلو با همدیگر تشابه دارند، و البته همان‌طوری که دو تا انسان دو قلو با همدیگر تفاوت‌هایی دارند، زندگی ما انسان‌ها و بازی فوتبال هم خالی از این تفاوت نمی‌باشد. بیایید قبل از هر چیزی به تجزیه و آنالیز این دو بپردازیم. اول از بازی فوتبال شروع می‌کنیم. فوتبال یه بازی است که در آن دو تیم اجرای آن را برعهده دارند. دو تیمی که 11 نفر بازیکن در درون زمین دارند و تعدادی هم به‌عنوان کادر فنی، از روی نیمکت بازی آن‌ها را مدیریت و راهنمایی می‌کنند. البته درصد بسیار زیادی از این مدیریت در خارج از مستطیل سبز بازی صورت می‌گیرد.
هدف هر تیمی از انجام این بازی، مثل تمام بازی‌های دیگر، رسیدن به پیروزی و موفقیت و ارتقاء رتبه و جایگاه خودش در جدول بازی‌ها می‌باشد (درست مثل هدف از انجام زندگی). برای هرچه بهتر انجام شدن این بازی جذاب، یک‌سری قوانین بر این بازی حاکم است که تعدادی از آن‌ها عبارتند از:
1- دادن کارت زرد و قرمز: اگر بازیکنی دست به خطا بزند، با توجه به شدت خطای انجام شده با این کارت‌ها جریمه می‌شود.
2- گرفتن آفساید: اگر بازیکنی زمانی که توپ برای او ارسال می‌شود، از خط دفاعی تیم مقابل جلوتر باشد، محکوم به افتادن در تله آفساید می‌شود و بازی توسط داور بازی متوقف می‌شود.
3- اگر گل نزنی، گل می‌خوری: یک‌سری قوانین نانوشته شده در فوتبال وجود دارد که این قانون یکی از آن‌هاست و شاید جالب‌ترین قانون، در بین تمام قوانین حاکم بر بازی می‌باشد.
4- زمان: زمان هم یکی از قوانین این بازی است که 90 دقیقه می‌باشد.
البته همان‌طوری که می‌دانید، اجرای همه قوانین حاکم بر این بازی توسط داور بازی صورت می‌گیرد و حرف اول و آخر را قاضی بازی می‌زند.
و اما زندگی. آیا تا به حال به زندگی فکر کرده‌اید، که این زندگی‌ای که شب و روز از اون حرف می‌زنیم، چیه؟ هدف از انجام اون چیه؟ چه قوانینی بر اون حاکمه و چه کسی در اون کار قضاوت رو انجام می‌ده؟ نه آیا واقعاً تا به حال به این چیزها توجهی کرده‌اید؟
اجازه می‌خوام که برای شرح چیستی اون به یه شعر زیبا اشاره کنم: "زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست/ هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود... صحنه پیوسته بجاست/ خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد."
زندگی یه جریانه، که با به دنیا آمدن ما آدم‌ها صورت می‌گیرد و به جریان می‌افتد، و با مرگ، به مرحله‌ای جدیدتر و کامل‌تر وارد می‌شود (درست مثل بازی فوتبال که به پایان می‌رسد و دوباره با بازی بعدی وارد یک مرحله جدیدتر می‌شود). ما انسان‌ها مابین تولد و مرگ یه خط فاصله‌ای داریم، که آن را زندگی می‌نامیم. حالا واقعاً هدف از اجرای زندگی چیست؟ هدفی کاملاً مشابه با هدف بازی فوتبال، که چیزی جز رسیدن به پیروزی و موفقیت نمی‌باشد. تا به حال زیاد این حرفو از پدر و مادرامون شنیدیم که می‌گن: "از زمانی که تونستم دست چپ و راستمو از هم تشخیص بدم، تمام تلاشمو برای خوشبخت شدن خودم و خانواده‌ام صورت دادم و ..." و حرف‌هایی از این قبیل. پس همان‌طوری که می‌بینید، هدف، "ایجاد شرایط مناسبی برای رسیدن به خوشبختی و موفقیت است." رسیدن به موفقیت (پول و ثروت، علم و دانش، خانه، اتومبیل، شغل، سفر به کشورهای خارجی و ...) که ارتقاء سطح زندگی ما به آن وابسته است. حالا برای رسیدن به موفقیت یه‌سری قوانین وجود دارد که شاید مهمترین آن‌ها عبارت باشند از:
1- گرفتن آفساید: می‌دانید که یکی از ساده‌ترین گل‌ها در زمین فوتبال، گلی است که مهاجم با تیزهوشی می‌تواند از خط دفاعی تیم مقابل بگذرد و با تک به تک شدن با دروازه‌بان، توپ را وارد دروازه کند و به موفقیت برسد. حالا اگه ما آدم‌ها هم بتونیم به‌موقع از خط دفاعی شکست‌ها و مشکلات بگذریم (باید از خط دفاعی مشکلات و شکست‌ها گذشت، نه آن‌ها را نادیده گرفت)، می‌توانیم به موفقیت برسیم. پس یادتون نره که باید از خط دفاعی شکست‌ها و مشکلات گذشت، نه این‌که جلوتر از آن‌ها ایستاد و سعی کرد که بدون گذشتن از آن‌ها، به موفقیت رسید. پس برای رسیدن به موفقیت باید از سختی‌ها گذشت، نه این‌که سعی کرد که جلوتر از آن‌ها قرار داشت و آن‌ها را نادیده گرفت.
2- گرفتن کارت زرد (اخطار) و کارت قرمز (اخراج): حالا اگه بخواهیم از زندگی خودمان در برابر مشکلات دفاع کنیم، باید برای رسیدن به هدف، بدون خطا کردن پیش برویم. یعنی اگر بخواهیم برای دفاع و حمله، خطا کنیم (سر این و اون کلاه بگذاریم، دروغ بگیم، خبرچینی کنیم، گناه کنیم و ...) و به نوعی برای رسیدن به موفقیت به هر وسیله‌ای متکی بشویم، داور بازی (خداوند) با توجه به شدت خطای صورت گرفته، یا به ما اخطار می‌دهد (با شکستی مواجه می‌کند)، یا ما را از صحنه زندگی و رسیدن به موفقیت اخراج می‌کند.
3- اگر گل نزنی، گل می‌خوری: یعنی چه؟ یعنی این‌که اگر از موفقیت‌های کوچکی که در راه رسیدن به موفقیت اصلی برای ما به‌دست می‌آید، بهره‌ای نجوییم، هیچ‌گاه به موفقیت اصلی نمی‌رسیم. پس در راه رسیدن به هدفت هیچ چیز را نادیده مگیر. همان‌طوری که در بازی فوتبال اگر یک تیم از کاشته‌ای که به‌دست می‌آورد و یا اگر از پنالتی‌ای که برای گل زدن نصیبش می‌شود، استفاده‌ای نکند، گل می‌خورد (با شکست مواجه می‌شود و یا به موفقیت کامل نمی‌رسد)، اگر هم گل نخورد، جای حسرت آن تا ابد باقی است. پس، از همه موفقیت‌های کوچک، در راه رسیدن به موفقیت‌های بزرگ، استفاده کرد.
4- زمان: یه چیزی که باید خیلی خیلی به اون بها داد، زمان است. ما تا ابد زنده نیستیم، پس باید با توجه به شرایط زندگی‌مون از قبیل نوع کار، میزان درآمد، جنس، کشور، آب و هوا، شرایط اقتصادی خود و جامعه و ...، یک محدوده عمر برای خود درنظر بگیریم (مثلاً 70 سال) و با توجه به همین محدوده برای رسیدن به موفقیت‌ها و اهداف برنامه‌ریزی داشته باشیم.
همان‌طوری که در بازی فوتبال، 90 دقیقه برای گل زدن زمان داریم، باید برای زندگی هم یک زمان خاص را مشخص کرد. مثلاً با توجه به شرایط بالا، یک محدوده زمانی به نام عمر برای خود انتخاب می‌کنیم و سعی کنیم که در این محدوده زمانی مشخص، برای رسیدن به موفقیت‌های تعیین شده زندگی، تلاش کنیم.
در بازی فوتبال اگر صدای سوت داور بازی به صدا درآید، دیگر زمانی برای گل زدن نیست و باید در طول 90 دقیقه از تمام فرصت‌ها برای رسیدن به گل تلاش کرد، تا بعد از به صدا درآمدن صدای سوت داور، حسرت موقعیت‌های از دست رفته را نخوریم، که حسرت دردی را دوا نمی‌کند، و این درست مثل زندگی است.
در آخر جا دارد که به یکی از تفاوت‌های اصلی زندگی و فوتبال اشاره‌ شود و آن بحث "عدالت" است. تا به حال مطمئناً در بازی‌های مختلف فوتبال دیده‌اید که گزارشگر بازی می‌گوید: "واقعاً که بی‌رحم‌ترین بازی، فوتبال است" و این جمله را زمانی به‌کار می‌برند که حق به حق‌دار نمی‌رسد و به‌نوعی عدالت در بازی به تیمی که برتر بوده و خیلی تلاش کرده است، نمی‌رسد. اما در زندگی این‌طور نیست و اگر از تمام امکانات لحظه حال با بیشترین تلاش و پشتکار استفاده کنیم، مطمئناً حق به حق‌دار می‌رسد و پایان راه همان چیزی است که ما به آن می‌اندیشیم و آن چیزی جز رسیدن به موفقیت نمی‌باشد.
پس با امید به خدا از تمام دارایی‌ات برای رسیدن به موفقیت استفاده کن. به امید پیروزی و کسب افتخار برای لاهیجان...
آقای بابادوست! کسانی مثل شما در ورزش ارزش هر چیزی رو پایین می‌آورند. با جام رمضان شروع کردید. هرکس شما را نشناسد، فکر می‌کند ذاتاً فوتبالیست به دنیا آمدید. نفهمیدیم شما از کجا سر درآوردید؟!
لاهیجانی دور از وطن: ضمن احترام به نظرات آقای عیسی‌زاده در مورد ورزش و ورزشکاران؛ باید این نکته را ذکر کنم که پسرفت ورزش در این شهرستان تنها یک دلیل دارد و آن‌هم این است که ما لاهیجانی‌ها فکر می‌کنیم که مسئولین غیرلاهیجانی می‌توانند ورزش این شهر را نجات دهند و هیچ حمایتی از مسئولین همشهری خود نکرده و نخواهیم کرد. واژه کوتوله که شما اغلب از آن استفاده می‌کنید، مرا یاد انتقادات شما از ابراهیم مهربان در سال‌های قبل انداخت که با این واژه خواستید بر او بتازید و اکنون که یک لاهیجانی دیگر مسئولیت ورزش شهر را برعهده دارد، باز این واژه کاربردی‌تر می‌شود. وسعت دید خود را زیادتر کرده و حقایق را آن‌طور که هست، ببینید، نه آن‌طور که دوست دارید.
شریفی: آقا یا خانم لاهیجانی دور از وطن! همین الآن عبارت "مهربان کوتوله پیمان" را در گوگل سرچ کردم، یادداشت آقای عیسی‌زاده را درباره آقای مهربان خواندم. فکر می‌کنم برداشت‌تان کاملاً اشتباه است. چون در آن یادداشت هم نویسنده از همشهریان برای حمایت از مهربان می‌خواهد: (جز آرزوی ماجراجویی و ژرف‌اندیشی برای قهرمان درون‌گرای شهر می‌بایست در کار برداشتن نقاب "کوتوله" های ورزش لاهیجان باشند: "کوتوله"های برون‌گرا، الکن، ناتوان و اتفاقاً بی‌نقاب.) ضمن این‌که یادداشت دیگر پیمان هم که در همین سایت قابل مشاهده است، در دفاع از میراعلمی رئیس جدید و همشهری ما نوشته شده است. فکر می‌کنم خیلی دور از لاهیجان هستید که واقعیات مسلم را نمی‌بینید و آن وقت دیگران را دعوت به واقع‌بینی می‌کنید. من هم فکر می‌کنم یکی از مشکلات لاهیجان همین نگاه از بالا بعضی‌هاست. خلاصه من و شما حتماً خواهان پیشرفت لاهیجان هستیم، اما بهتر است با عجله قضاوت نکنیم.
کوتوله و یا گنده و یا ریز و حقیر و یا هرچی که شما برای کوچک جلوه دادن افراد از این واژه استفاده می‌کنید، کمی خود را در ترازوی مقایسه و محک قرار دهید ببینید در کل تاریخ ورزشی خود چند ساعت ورزش آن هم در حد تفریح انجام داده‌اید؟ قهرمانی و تخصصی پیشکش!
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"