از گیلان که نام میبریم، تاریخ پرقدمتش با تشیع و سادات علوی گره میخورد. سرزمینی امن و خاستگاهی مطئمن در فراسوی قامت بلند البرز برای میراث عصمت و طهارت؛ گو اینکه در این سامان، مردمانی همیشه با سرشت مهماننوازی، این مهمانان درد کشیده را انتظار میکشیدهاند.
شجاعت، دلاوری و مردانگی گیل و دیلم در حوزه جغرافیایی گیلان آنگونه در طول تاریخ خودنمایی میکند که هیچ قوم و تباری را یارای سیطره بر این سرزمین صعب و سخت را نبود. ابن حوقل ـ جغرافیدان معروف قرن چهارم هجری ـ در "صوره الارض" که به دفعات بر اهمیت حوزه اقلیمی گیلان یاد کرده است، موقعیت سیاسی و جغرافیایی ارتفاعات دیلم را اینگونه ترسیم میکند: "اما سبب اینکه جبال دیلم به همین نام خوانده شده است این است که استقلال دارد و پادشاهانی در آنجا حکومت میکنند."1
حوزه نفوذ قلمرو اسلام درحالی که در اغلب مناطق در تغلب و استیلای اعراب حاصل گردید، لیکن در گیلان به مهر و مهماننوازی بر علویان خسته از جور بنی امیه و بنی عباس بسط یافت. آنچه از مرور تاریخ اسلام برمیآید آن است که بر اثر اين مظالم و فجايع بود كه دودمان شريف نبوي و سادات عظام ـ آنهایي كه توانستند جان به سلامت بهدر برند ـ پنهاني و در تاريكي شبها خود را از مقر خلافت بني اميه و بعد از آن بنی عباس دور ميكردند و بهطور ناشناس به اطراف كشور اسلامي پراكنده ميشدند که در این میان گیلان نیز توانست یکی از مناطقی باشد که در آن مأوا گزیدند.
بنا به روایت تاریخی، نخستین علوی مشهوری که به گیلان پناهنده شد، یحیی بن عبدالله ـ نواده امام حسن مجتبی ـ در سال 176 هجری بود. نگرانی هارون الرشید از پیآمدهای روابط علویان و دیلمیان باعث شد تا این خلیفه عباسی مرزبان جستانی را با تهدید وادار به تحویل این علوی کند.2
گسترش جدی اسلام در میان گیلانیان با قیام علویان طبرستان پیوند دارد. اصطخری نویسنده "مسالک و ممالک" که در قرن چهارم هجری میزیسته در همین زمینه اظهار نظر میکند: "... و تا روزگار حسن بن زید رضی الله عنه مردم طبرستان و دیلمان کافر بودند. تا این روزگار، قومی علویان در میان ایشان آمدند و بهری مسلمان شدند".3 در فاصله سالهای 250 هـ.ق تا 316 هـ.ق، یعنی از آغاز حرکت حسن زید ـ داعی کبیر ـ تا پایان جنبش علویان طبرستان، اینان در جنگ و گریزهای خود با طاهریان، صفاریان و سامانیان همواره دیلمیان و گیلانیان را یار و یاور خود میدیدند و آنگاه قلمرو خود ـ طبرستان ـ را از کف میدادند، به دیلمان پناه میبردند و این پناهندگی همراه با ترویج شیعه زیدی و رواج اسلام در میان گیلانیان بود.
اما از میان سلسلههای گیلانی این سدهها آنچه باعث شهرت گیلان و دیلمان شد، آل بویه بود که آغاز سده چهارم هـ.ق به تکاپوی کسب قدرت افتاد و سپس توانست حکومت گیلان و عراق عجم را بهدست گیرد و در فاصله 334 هـ.ق تا 447 هـ.ق در بغداد ـ مرکز خلافت عباسی ـ نیز سلطه یابد. تاریخ آل بویه قسمتی از تاریخ پرفراز و نشیب ایران را تشکیل میدهد که در رسمیت بخشیدن مذهب تشیع و احیای شعائر آن در جهان اسلام، بهویژه سرزمین باستانی و اسلامی ایران نقش بهسزایی داشته است.
از جمله پیامدهای حکومت آل بویه در جهان اسلام، احیای مراسم عاشورای حسینی، تعزیه و شبیه خوانی و برپا داشتن جشن و سرور و آذینبندی به پاس ماندگاری عید غدیر خم و ... میباشد که از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی گذشت و فراگیر شد.
بنابراین آنچه حاصل بررسی تاریخی از ورود دین مبین اسلام به گیلان است، محصول گرایشات مذهبی شیعه زیدی بوده که تا دوره صفوی در گیلان دوام آورد؛ فیالواقع از شرق به گیلان رسوخ کرد و علاوه بر شیعه زیدی، پس از استقرار اسماعیلیه در الموت در نیمه دوم سده پنجم هـ.ق آن بخشی از گیلان که در همسایگی الموت بود، تحت تأثیر شیعه اسماعیلی قرار گرفت و حتی بعد از سقوط الموت در 654 هـ.ق به دست هلاکو، نفوذ آنان در گیلان پایان نیافت و تنها پس از عملیات نظامی سال 819 هـ.ق کیاییان بود که اسماعیلیان گیلان از بین رفتند.4 در سده هفتم هـ.ق اکثر مردم ناحیه کوهستانی جنوب لاهیجان و رانکوه، اسماعیلی مذهب بودند، درحالی که ناحیه جلگه بیه پیش به انضمام لشتنشاء شیعه زیدی بودند. در بیه پس رؤسای فومن و ساکنان کوچصفهان جملگی شافعی مذهب و سایر ساکنان منطقه حنبلی بودند.5
در اوایل سده نهم هـ.ق طریقت نقطویان یا پسیخانیان متأثر از جنبش حروفیان در گیلان ظهور یافت و به نهضت مذهبی ـ سیاسی مهمی در دوره صفوی تبدیل شد که موجب بروز پارهای ناآرامیها در دوره صفوی در کاشان، فارس، قزوین و سایر نقاط شد. رهبر جنبش محمود نام داشت که در ده پسیخان واقع در هفت کیلومتری غرب شهر رشت به دنیا آمده بود و در سال 831 هـ.ق درگذشت.6
در آستانه تشکیل دولت صفوی درحالی که بیه پیش با پیروی از شیعه زیدی تا شیعه دوازده امامی راه درازی در پیش نداشت، اما بیه پس که اغلب اهل تسنن بودند، مجبور به تغییر کامل مذهب تسنن به تشیع بود. تسنن پس از این دگرگونیها به گوشه شمال غرب گیلان عقب نشست و جای پای خود را در نقطه تالش تاکنون حفظ کرده است. بهجز بخشهایی از تالش، با زوال مذهب اسماعیلیان دیلمان و تبدیل شیعه زیدی به دوازده امامی در بیه پیش و تغییر مذهب از تسنن به تشیعه در بیه پس، از عهد صفوی، شیعه دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی، پایگاه دینی، فکری و عقیدتی خود را تا به امروز حفظ کرده است.
بیتردید چنین سرگذشت پر فراز و نشیبی از عبور تاریخی گیلان از باورهای دینی باستانی تا ورود اسلام، این فرصت را از بستر یادمانها و یادگارهای بهجا مانده از ادوار تاریخی فراهم میآورد که فرصت گردشگری در این خطه وجه خاصی به خود گرفته و اهمیتی دوچندان دارد؛ بهویژه آنکه در دوره اسلامی، گیلان به عنوان پایگاه تشیع، همواره نقش تاریخی و سهم بهسزایی در ترویج و اشاعه آن داشته است. این قدمت و پیشینه تاریخی، بهویژه در زمان سادات کیایی جایگاه ویژهای به خود میگیرد، آنگونه که با ورود به عصر صفویه، موقعیت مذهبی این خطه از سرزمینمان برجسته و بارز میشود. به همین دلیل آثار بسیار زیادی از جاذبههای تاریخی از ادوار مختلف در این سامان به یادگار مانده و همین امر میتواند برای بسیاری از گردشگران داخلی و خارجی با انگیزه سفرهای مذهبی جذابیت ایجاد کند.
این ویژگی منحصر به فرد نه تنها در دل بافت تاریخی آن ملموس است، بلکه در گوشهگوشه این استان هنوز در زیر غبار تاریخی قرار داشته و برگرفتن این غبار، برگی از تاریخ پر رمز و راز آن را ورق میزند. البته منظر طبیعی گیلان که ویترینی از جاذبههای گردشگری، اعم از کوهستانهای زیبا و انبوهی از جنگل، رودها و آبگیرهای پرآب و گونههای منحصر به فرد گیاهی و جانوری است، همه و همه پتانسیلهای بالقوه گردشگری این منطقه محسوب میشود و در پیوند با این تاریخ قرار دارد؛ ضمن آنکه حضور بسیاری از علما، فرهیختگان، مشاهیر و هنرمندانی که از این سرزمین برخاستهاند، نام گیلان را پرآوازه و اعتباری دوچندان بخشیده است. به همین خاطر میتوان گیلان را به عنوان مقصد گردشگری مذهبی مورد توجه قرار داد.
با این تأکید، برجستگی جاذبههای مذهبی گیلان همراه با روایتپردازی آن، یک جهتدهی تاریخی را یادآور میشود و در عین حال رویدادهای تاریخی ـ مذهبی ریشهدار آن که سایه به سایه مردم آن سرزمین در حرکت بوده است، باعث میشود بسیاری از گردشگران با انگیزه مشاهده آثار بهجا مانده از دل تاریخ این سرزمین که از مذهب اصیل اسلام برخواسته، عزم سفر به این خطه کرده و مدتی از اوقات خود را در جایجای این استان سپری کنند.
منابع
1- ابن حوقل، "صوره الارض"، ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سال 1345، ص 119
2- یعقوبی، ابن واضح، "تاریخ یعقوبی"، ترجمه محمدابراهیم آیتی، جلد دوم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، سال 1371، ص 34
3- ابو اسحاق ابراهیم اصطخری، "مسالک و ممالک"، تهران: بنگاه نشر و ترجمه کتاب ایران، سال 1347، ص 169
4- رابینو، هـ.ل، "ولایت دارالمرز ایران ـ گیلان"، ترجمه جعفر خمامیزاده، رشت: نشر طاعتی، سال 1350، صص 459، 460، 475 و 476
5- همان، ص 26
6- برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: دبستان المذاهب،
با پژوهشی از علیاصغر مصطفوی، جلد اول، تهران: بی نا، سال 1361، ص 243 و 246؛
میراحمدی، مریم، دین و مذهب در عصر صفوی، تهران: انتشارات امیرکبیر، سال 1363، صص 99-93؛
فخرایی، ابراهیم، "گیلان در گذرگاه زمان"، تهران: نشر جاویدان، سال 1355،
ص 198