همة آدمها میتوانند به نوعی منکر خصائص به اصطلاح دور از شأنی باشند که اتفاقاً در عرصة عمومی به آن مشهورند. مدیران، تصمیمگیران و دستاندرکاران مدیریت شهری لاهیجان هم لابد بری از این تضاد آشکار و آزاردهنده نخواهند بود. در این چند خط، بی هیچ ادعایی، میکوشم دگرگونی میمونی که در این چند سال در پارهای از برداشتهای عمومی دربارة شهر و مدیریت شهری در ذهن شهروندان لاهیجی اتفاق افتاده را به تصویر کشم. بکگراند این تصویر، نمونههای مستندی از مواجهة مدیریت شهری با موانع گوناگون زندگی شهری است. این تصویرسازی هم آشکار است از دریچة ذهن و نقابی که به عنوان یک نفر انسان بر چهره دارم پرداخته میشود. انکار هم نمیکنم؛ معتقدم بیواسطهگی در ثبت ذهنی وقایع و پرداخت آن در قالب اندیشه ممکن نیست. همة ما در چارچوبهای خودخواسته یا تحمیلی با پدیدههای جهان مواجهیم و کنشهایمان نیز در همین چارچوب سیال است. خاستگاه بحث نیز در واقع در بطن همین مفهوم مستتر است: آنجایی که سیالیت بستگی تام با دو مفهوم "مکان" و "زمان" دارد. حال اینکه مدیریت شهری در عین سیالیت، بیبهره و ناتوان از درک روح زمان است و راز گسست بین تکتک شهروندان و مدیریت شهری همین بیرونماندهگی از زمان است. زمان میگذرد و سیل شهروندان درگیرِ با زندگی را به پیش میراند. حال مدیریت شهری را تصور کنید که جایی بیرون از زمان دستاندرکار مدیریت موجموج این سیل باشد؛ آنی دیالوگ از نرمترین آواها به فریادهای دلخراش و سپس بیفایده تبدیل خواهد شد.
میکوشم در پسِ این تصویرسازی و نمایشِ آن، احتمالاً پسماندهگی و تفکر بیرون از زمانی که معتقدم شهرم با آن دست به گریبان است آشکار شود. تفکری که برای شهر فکر میکند، برای آن هویت میسازد، با هدم نمادها خاطرهها را محو میکند و با دستاندازی بر کالبد و روح شهر، شهروندان را درگیر دلهرههایی میکند که به غلط عوارض زندگی مدرن یا صنعتی یا تکنولوژیکال شمرده میشود. در این گفتوگویی که با خویش دارم نیز خواهم کوشید از عمدهکردن تضاد "شهری" ـ "روستایی" نه به دلیل عوارض و واکنشهای سلبیِ احتمالیِ کاملاً عادیشده، که به دلیل ناکارآمدی برجستهسازیِ این تضاد عمده و تاریخی، که در عین حال فرصتهای بسیاری را برای تحولات مثبت اجتماعی برباد داده است، برای توضیح و تفسیرِ کیفیت دگرگونی برداشتها و ذهنیت شهروندان بپرهیزم.
مبنای تحلیل هم رجوع چندباره به تاریخ نوسازیِ لاهیجان و گذر شتابزده از فراسوی دهههاست. دهههایی که امروز را هم دربر میگیرد و لزوماً تابع بُعد و فضای زمان نیست.
با برداشتهایی که به شکلی کاملاً شخصی از تاریخ یکصد و دو سالة مدیریت شهری لاهیجان دارم (از تأسیس انجمن ولایتی که بعدها با این توجیه که گیلان ولایت است نه ایالت منحل شد، انجمن بلدیه و عدلیه) به نظرم این مقوله در کلیات تفاوتی با سرشت سیستم حاکمه در همة نقاط کشور ندارد. برای مثال، نمونههای جالبی که روزی تصور میشد ویژة این شهر است، نظیر فساد در نخستین دورة انتخابات شورای ملی که دهههای متوالی از آن به عنوان سالمترین دورة انتخابات و نوستالوژی بخشی از نیروهای سیاسی مدافع پارلمانتاریسم ایرانی شمرده میشد، بعدها نمونههایی در شهرهای دیگر، مثلاً تبریز با یادداشتهای میرزا فضلعلیآقا تبریزی، هم یافت. یادآوریِ این همپوشانی شاید فقط برای کسانی باشد که معتقد به تحلیلهای منطقهای و به اصطلاح خرده بومی نیستند.
نمونههای گویایی از برهههای گوناگون تاریخ معاصر موجود است. متنهای مستندی که خود به تنهایی و بدون قرار گرفتن در کنار سایر مستندات هم میتواند حامل پسماندهگی و به نوعی پرتبودنِ جریان مدیریت شهری باشد. جالب است در دورة تأسیس انقلاب مشروطه در شهر لاهیجان، بنا به سرشت انقلاب و ویژگیهای دوران تأسیس، حضورِ شخصیتی چون دکتر ابوالقاسم فربد که اقدامات بعدیاش بههنگامیِ تحلیلها و عملکردش را اثبات میکند، با تعریف و پیادهسازیِ نسبی امری سیاسی به وسیلة تهییج عرصة عمومی برای تحول، مابهازای شرمآوری از سیاسیبازی فئودالها، اشراف و همپیمانانِ تاریخیشان در انجمن ولایتی، انجمن بلدیه و عدلیه داشت. با حذف دکتر فربد، به عنوان نماد بههنگامی و درزمانیِ مدیریت شهری (آیا تنها انقلابیون نماد درزمانی و بههنگامی هستند؟!)، زمان برای کارگردانان جدید متوقف میشود؛ شکل خاصی از ادبیات حکومتی که مملو از آگراندیسمان و عادی و "طبق روال" جلوه دادن همه چیز است ظاهر میشود. در سطور آینده، توقف زمان را به راحتی حس خواهیم کرد.
نود و هشت سال پیش و در چهارمین سال از تأسیس برخی نهادهای مدرن اجتماعی در لاهیجان، در یکی از شمارههای نشریة "خیرالکلام" متنی دربارة اوضاع عمومی شهر و مدرسة آن میخوانیم. در این متن کذب، سیاسیبازی و نشانههایی از بیاهمیتی نسبت به درک روح زمان به چشم میخورد: "از لاهيجان مينويسند كه در بدو افتتاح قرائتخانة آنجا حكومت و جمعي دفتر اعانه را امضاء و تقريباً هفده تومان اعانه داده شد. در ماه اول بعضي دادند و در ماه دوم هيچ ندادند. اساسيه قرائتخانه را صاحب منزل در عوض مالالاجاره خود برداشت و تعزيه ختم شد. از معارفپروري آقايان لاهيجان خيلي ممنون و متشكريم.
تشكرنامه از بعضي اهالي لاهيجان در حُسن كردار و رفتار جناب معاضدالوزاره كارگذار لاهيجان به اداره روزنامه رسيده است. گمان ما هم اين است كه اين جوان دانشمند در مأموريت خود حُسن سلوك و رفتار قانوني را متروك نخواهد داشت و ملت مظلوم لاهيجان را از زير فشار اتباع خارجه خصوصاً لاسقاريديسها آسوده خواهد نمود. مدرسه لاهيجان كه اولين مدرسه گيلان است، به واسطه نبودن آقاي انتصارالسلطان و منتصرالملك قدري اركان او را ضعف عارض شده بود. به موجب مكتوبي كه از جناب معينالاسلام رسيده است به ورود حكومت و منتصرالملك باز حالت متانت آن مدرسه به حالت سابقه آمد." (خیرالکلام، 3 آبان 1289)
گیلان در آتش برخاسته از استبداد داخلی، استثمار روس و تعرضاتی که به میرزا و یارانش میشد سوخت. تیمورتاش سربرآورد و آتش جدیدی برافروخت. بیست سال و یک ماه و بیست و شش روزِ بعد متن دیگری در رابطه با همین مدرسه در روزنامة اطلاعات به چاپ رسیده است: "راپرت لاهیجان. از لاهیجان اطلاع میدهند که مرحوم منتصرالملک تقریباً چهارده سالِ قبل مبلغ یک هزار و چند صد تومان بنای عمارتی را شخصاً پرداخت نموده و به نام مدرسة حقیقت احداث و آن را وقف نمود، ولی چون عمرش وفا نکرد بنا به حالت ناتمامی از قبیل درب و پنجره و سفیدکاری باقی مانده و از آن وقت تاکنون درصدد تعمیر بنای مزبور برنیامده بودند و چون بنا به تصرف دولت درآمده است اخیراً رئیس معارف گیلان دستور اصلاح آن را دادهاند." (اطلاعات، 29 آذر 1309)
کسانی که در دهة چهل، یعنی سی سال پس از آن تاریخ، در مدرسة حقیقت تحصیل کردهاند هم از نواقص ساختمانِ مدرسه خاطراتی دارند. در همین دهه چند تن از شهروندان لاهیجی که از قضا در همین مدرسه تحصیل کردهاند، به عنوان نخبگان هنر و سیاست از کارگزارانِ برجستة کشور میشوند. برخی در تدوین طرحهای جامع و برخی در جریان مهمترین تحولات اقتصادی یا اجتماعی نقش مییابند.
در فراز چند دهة پرآشوب به سالهای اخیر میرسیم. دههها میگذرد اما گویی زمان متوقف است: "درخصوص تأثیر تلهکابین در اقتصاد شهر همین بس که بر اساس آمارهای رسمی در عید سال 1386 دو میلیون گردشگر از شهر لاهیجان بازدید کردند. فکر میکنم که اگر از بازاریان لاهیجان درخصوص تأثیر تلهکابین بر اقتصاد لاهیجان بپرسید، همه به شما خواهند گفت که احداث تلهکابین تحول شگرفی در لاهیجان ایجاد کرد." (حسینعلی خدایگانی، عضو سه دورة شورای اسلامی شهر لاهیجان و رئیس شورای اسلامی استان گیلان، ماهنامة شهرسبز، شمارة 5)
باری زمان باز هم متوقف است. چون اگر مدیریت درست و برنامهریزی منسجمی درکار باشد، با توجه به کذب مطلق بودن آمار دو میلیون گردشگرِ بازدیدکننده از لاهیجان (به تحقیق میگویم)، دههها باید بگذرد تا تازه به شرط راکد بودن همة متغیرهای همتراز، شاید درستی حرفهای مزبور که تحلیل یکی از متنفذترین و مهمترین برنامهریزان مدیریت شهری لاهیجان است درست از کار درآید.
بازگشتی صد ساله یکدستیِ تحلیلها را آشکار میسازد: "توضيحات خواسته بوديد كه اعضاي انجمن چه كاري براي ملت كردهاند؟ امناي انجمن ولايتي در بدو جلوس اول اقدامي كه براي بيداري ملت و رسانيدن نوباوگان وطن به شاهراه علم و ترقي و تربيت كرده، همانا تأمين يك باب مدرسه عالي به وضع جديد است كه آن مدير محترم به دفعات عديده براي امتحان اطفال به لاهيجان تشريف آورده ترقيات و ترفعات محيرالعقول شاگردان را در قليل مدت مشاهده و معاينه فرمودهايد. اميدواريم تا مدت چهار ـ پنج سال در ميان شاگردان لااقل بيست نفر عالم به زبان فرانسه و فن جغرافيا و هندسه و ساير علوم ادبيه و اخلاقيه و بالجمله تا يك درجه فارغالتحصيل از مدرسه مباركة حقيقت بيرون آمده و بعد ارتحال ما به دار باقي در تاريخ عالم نام ما را به نيكي و معارفخواهي ثبت و ضبط نموده به نوع و وطن مقدس خود از روي علم و دانايي خدمت كنند و از شجره علم ثمرة نافعه بردارند." (خیرالکلام، 25 آذر 1289)
باز میخوانیم: "... آقایان بیایید تا دیر نشده کاری بکنیم، همه با هم. آخر یک دست که صدا ندارد. هرچقدر هم که قوی باشد، نهایتاً بازدارنده است نه سازنده. اما به عنوان امین و معتمد مردم در شورای شهر هرچند تنها بر مواضع خود ایستادهام و معتقدم که قرارداد جزیره، ترکمانچای لاهیجان است و ماجرای مجتمع تجاری نوعی تبانیِ برجامانده از گذشته." (مهدی شمس، عضو و سخنگوی شورای اسلامی شهر لاهیجان، صدای لاهیج، 23 اردیبهشت 1387، شمارة 152)
و بازهم صد سال پیش: "... ميگويند جناب ملاباشي خانه خود را به نحوي اشراف نموده كه يك دستگاه عمارت محمدرضا و حاجيگل از بابت مشرف بودن آن خانه ضايع شده و هر قدر تظلم ميكنند، كسي به عرض ايشان نميرسد." (خیرالکلام، 27 آذر 1289)
باید بپذیریم سوای ادبیت متن و دگرگونیهای لابدی نظیر گسترش دایرة واژگانی، عادتهای زبانی، تغییر در شکل ثبت اسامی و چیزهایی در این سطح همهچیز، از جمله روشهای استدلال و محاجّه، به معنای واقعیِ کلمه تکرار میشود. این موجد نگرانی است: زمان میگذرد، اما کیفیت کنشها و واکنشهای هیأتهای تصمیمگیر و برنامهریز تغییرات ماهوی نمییابد.