كدخبر: ۳۱۳۲
تاريخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۴
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
به بهانه درگذشت بهمن محصص؛ مترجم، نقاش و مجسمه‌ساز نوگرا
از زندگی به خاک
توکا ملکی
... و هنوز من نبودم که، انتشارات "نیل" برای اولین و آخرین بار کتاب پوست (La Pelle)، معروف‌ترین اثر کورتزیو مالاپارته ـ نویسنده ایتالیایی ـ را به ترجمه بهمن محصص به چاپ رساند. این اتفاق مربوط به سال ۱۳۴۳ بود. سال‌ها و سال‌ها پدرم با شور و اشتیاق، با دوستانش که آنان هم از علاقه‌مندان ادبیات بودند، درباره این کتاب حرف می‌زد.

مترجم، نقاش، مجسمه‌ساز
در مقدمه کتاب، بهمن محصص نوشته بود: "نام این کتاب را به توصیه جلال آل احمد به "ترس جان" بدل کردم تا معنایی دقیق از مندرجاتش داده باشم و آن را به فارسی برگرداندم تا روشنفکر و روشنفکرنمای کشور من، مخصوصاً روشنفکرنما اگر عقلی داشته باشد، از آن روی سکه جنگ جهانی و آزاد شدن اروپا از دست اروپایی باخبر گردد و بداند اگر آلمان‌ها مردم را کشتند، آمریکایی‌ها آنان را پوساندند."
سال‌ها و سال‌ها پدرم با شور و اشتیاق با دوستانش که آنان هم از علاقه‌مندان ادبیات بودند، از بهمن محصص و ترجمه‌های دیگرش، همچون "ویکنت شقه شده" اثر ایتالو کالوینو و در زمینه شعر امروز از نامه‌هایش به نیما یوشیج و پاسخ‌های نیما به او، که او را "نقاش‌باشی عزیز" خطاب می‌کرد، حرف می‌زد.
سال‌ها و سال‌ها سپری شد و من در زمینه هنرهای تجسمی با نام بهمن محصص و آثار او در نقاشی و مجسمه‌سازی آشنا شدم، و حالا من بودم که مدام از او که هم در نقاشی و هم در مجسمه‌هایش ما را شگفت‌زده می‌کرد، حرف می‌زدم.

تولد یک مدرنیست
بهمن محصص در ۹ اسفند ۱۳۰۹ در رشت به دنیا آمد. در نوجوانی از حبیب محمدی ـ نقاشی که در آکادمی هنر مسکو تحصیل کرده بود ـ تعلیم گرفت. در ۱۳۲۷ به همراه خانواده از رشت به تهران نقل مکان کرد. تنها پس از چند ماه تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای تهران، آموزش رسمی را نیمه‌کاره رها کرد. همان زمان به انجمن "خروس جنگی" پیوست. جلیل ضیاءپور به تهران آمده بود و با انتشار نشریه خروس جنگی و ایجاد انجمنی به همین نام، سعی در معرفی هنر مدرن و اثبات حقانیت این جنبش در برابر هنرمندان سنت‌گرا و نقاشان مکتب کمال‌الملک داشت. از محصص در نشریه خروس جنگی مقالاتی به چاپ می‌رسید. بعد از توقیف این نشریه، نشریه "پنجه خروس" منتشر شد و بهمن محصص مدتی سردبیری آن را برعهده داشت.

سفر به ایتالیا
سال ۱۳۳۳ به ایتالیا رفت تا در آکادمی هنر رم آموزش ببیند. در همین سال‌ها، دانشجویان ایرانی مقیم ایتالیا به دوبله فیلم‌های اروپایی به فارسی می‌پرداختند. محصص در کنار حسین سرشار، مرتضی حنانه و فهیمه راستکار جزء اولین کسانی بود که صدایش بر روی فیلم‌های اروپایی شنیده شد.
اما آن‌چه بیش از هر کار دیگری به جدیت پی گرفت، نقاشی و مجسمه‌سازی بود و توانست در تاریخ هفتاد ساله هنر نوگرای ایران جایگاهی ویژه را به خود اختصاص دهد.
محصص در مدت تحصیل در ایتالیا چند نمایشگاه برگزار کرد و به‌طور مداوم آثارش را در بی‌ینال ونیز، بی‌ینال سائوپائولو و نمایشگاه‌های مختلفی در پاریس به نمایش گذاشت.
در همین سال‌ها در دومین و سومین بی‌ینال تهران (۱۳۳۹ و ۱۳۴۱) شرکت کرد. وی مانند بسیاری دیگر از هنرمندان جوان ایرانی که با تحصیل در غرب به قصد ایجاد موجی نو در هنر ایران به وطن باز می‌گشتند، در سال ۱۳۴۲ راهی ایران شد.
بهمن محصص با آن‌که به دسته هنرمندان مهاجر پرکار تعلق داشت، اما با کمتر کسی در مراوده بود و گوشه‌نشینی را به حضور در محافل هنری ترجیح می‌داد؛ خصلتی که به وضوح در آثار او، به‌ویژه در مجسمه‌هایش مشهود است.

سال‌های اقامت در ایران
در سال‌های اقامت در ایران، آثارش را در انستیتو گوته، تالار قندریز و چند جای دیگر به نمایش گذاشت و در چند نمایشگاه گروهی شرکت کرد. در همین سال‌ها علاوه بر ترجمه کتاب "پوست"، آثاری را از لوئیجی پیراندلو، چزاره پاوزه، اوژن یونسکو، ژان ژنه و سالواتوره کوازیمودو به فارسی ترجمه کرد و چند نمایشنامه، از جمله "هانری چهارم" اثر پیراندلو و "صندلی‌ها" اثر یونسکو را به روی صحنه آورد.
او سرانجام در سال ۱۳۴۸ ایران را به قصد اقامت همیشگی در ایتالیا ترک کرد. اما تا چندین سال ارتباطش را به‌طور کامل با ایران قطع نکرده بود و در آن‌جا چند سفارش مجسمه برای نصب در تهران اجرا کرد. یکی از شناخته‌شده‌ترین مجسمه‌های او، "نی‌لبک زن" بود که برای نصب در محوطه تئاتر شهر ساخته شد.

گذر از زندگی به خاک
بهمن محصص، برخلاف بسیاری از هم‌نسلان خود، علاقه‌ای به رجوع مستقیم به سنت‌های هنری گذشته نداشت. او با اندیشه مدرن به جهان و انسان می‌نگرد. موجودات غریب همچون مینوتورهای اسطوره‌ای و جانوران کابوس‌وار سرگردان در دشت‌های برهوت ناامیدی، موضوعات بسیاری از نقاشی‌ها و مجسمه‌های او هستند. شخصیت‌های خلق شده او گویی درحال مسخ شدن، پدیده‌هایی هستند قدرتمند با عضلاتی ستبر، اما مفلوک و مفلوج. دنیای او دنیایی بی‌رحم است و ستمگر. انسان و پرندگانش موجوداتی هستند درحال گذار از موجودیت زنده خود به سنگ و خاک.
نقاشی‌ها و مجسمه‌های محصص شبیه آثار هیچ‌یک از هم‌دوره‌ای‌هایش و حتی هنرمندان پس از خود نیست. او نگاهی ویژه و منفرد را در جریان هنر نوگرای ایران و کوشش‌های هنرمندان برای ایرانی‌سازی صوری هنر مدرن غرب پی می‌گرفت.
محصص در سال‌های اخیر مدتی به ایران بازگشت و در خلوتی خود خواسته در شمال، زندگی کرد. اما باز به ایتالیا بازگشت و حالا در همان جایی که بیشتر سال‌های زندگی‌اش را در آن سپری کرده، درگذشته است. بهمن محصص در نامه‌ای به احمدرضا احمدی می‌نویسد: "باید همیشه، در لحظه زندگی کنم و از قهوه‌ای که پس از ختم این نامه خواهم نوشید و سیگاری که پس از آن خواهم کشید، لذت برم."

• نویسنده، پژوهشگر و مترجم
•• روزنامه قدس، شماره 6474، 10 مرداد 1389
مطالب مرتبط
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"