كدخبر: ۲۷۱۹
تاريخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۱۷:۴۳
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
این‌جا لاهیجان است...
رضا علیزاده
این‌جا لاهیجان است... شهری پر از دغدغه و دل‌نگرانی، از فردایی نامعلوم و نسلی چشم به راه با همه وعده‌های از گذشته به‌جا مانده در مسیر پرپیچ و خم خواسته‌ها و حسرت‌ها.
این‌جا لاهیجان است... با جوانانی پیشرو در تمامی عرصه‌ها، در پی نان و اشتغال و کمتر جویای نام.
این‌جا لاهیجان است... هنوز صدایی از چرخ دنده‌های شهرک‌های صنعتی آن برنخواسته و هنوز بوی چای در آن نپیچیده، سررسید اقساط، چک‌ها و سفته‌های کشاورزان زحمتکش‌اش همه را سراسیمه می‌کند؛ طلبکار و بدهکار هراسناک‌اند! خسته از کشمکشی نافرجام به بلندای تاریخ خود.
این‌جا لاهیجان است... شهری که مردان بزرگ آن، این روزها کمتر قلم را بر جان کاغذ می‌رقصانند و بیشتر در گوشه و کنار این شهر به آهستگی در گوش‌ها نجوا می‌کنند. سیاستمداران آن از پرده‌ها و پلاکاردهای رنگ به رنگ "تبریک و تهنیت" (گاه از سر لطف و گاه از باب تملق!) خیابان‌های عریض آن دل خوش می‌شوند و هرگاه میز قدرت از آنان ستانده می‌شود، گاه "رنجنامه" می‌نویسند و گاه مسئولیت همه ناکامی‌ها و شکست‌ها را متوجه مردم بزرگ و مهربان آن می‌کنند!
این‌جا لاهیجان است... شهری که درختان کهنسال خیابان‌های زیبایش، هر لحظه در هراس داس و تبر نشسته‌اند... شهری که گل‌های زینتی خاطره‌انگیز باغ کشاورزی‌اش امروز پژمرده است و کسی هیچ‌گاه از آن برای لحظه‌ای یاد نمی‌کند. این‌جا حتی گودال‌ها و چاله‌های کوچه پس کوچه‌های قدیمی‌اش با تاریخ پرقدمتش گره خورده است.
دریغ که این‌جا، استخر لاهیجان است و نگین انگشتری جزیره‌اش سال‌هاست توسط غیر به یغما رفته و ساختمان‌های سر به آسمان کشیده، در بی‌قاعدگی و بی‌نظمی در مقابل شیطان کوه همه چیز را به سخره گرفته است.
این‌جا لاهیجان است... و جوانانش در تردد یک مسیر تکراری ـ از "سه‌راه معلم" تا "سل تی تی" ـ هر روز سرگردان و نگران‌اند و سیاستمدارانش در نزاع قدرت بین لاهیجی‌ها و سیاهکلی‌ها به‌سر می‌برند! بیمی عمیق از سایه سنگین خطکشی‌های سیاسی که دامنه‌اش، شکاف منطقه‌ای را سمت و سو می‌دهد و چه خوف‌انگیز خواهد بود شنیدن ساز جداسری این پیوند تاریخی در اثر ملاحظات و منازعات صاحبان قدرت سیاسی.
آری! این‌جا لاهیجان است... همه از هم گلایه می‌کنند. هریک از حمایت دیگری دریغ می‌کند و زبان، زبان نقد تند و سوزنده است، بی‌آنکه سازندگی در آن متصور باشد. نخبگانش گوشه‌نشینی پیشه می‌کنند، مدیرانش کوچ می‌کنند و سرمایه‌گذارانش بی هیچ انگیزه و رغبتی به سرزمین مادری، جلای وطن برگزیده و غربت نشینی اختیار می‌کنند و این است حکایت تلخ سرزمین کودکی من که با همه داشته‌های بسیار خود، تهی مانده از همه سرمایه‌های مادی و معنوی که متعلق به خود اوست.

نظرات بینندگان:
این‌جا لاهیجان است... شهری که روزگاری دو نماینده در مجلس داشت و الآن یکی هم ندارد!! این‌جا لاهیجان است... شهری که هزاران مفاخر دارد و نام یکی‌شان هم بر هیچ کوچه و خیابانی نیست!! این‌جا لاهیجان است... شهری که دیگران می‌آیند و درش ساکن می‌شوند و این‌جا رشد می‌کنند و به راحتی و بی‌دردسر می‌زیند و بعد می‌گویند لاهیجانی‌ها خوب نیستند!! این‌جا لاهیجان است... که مسئولینش کج‌سلیقه‌ترین مسئولین جهان هستند و مردمش به دلایل تاریخی و سیاسی چند دهه اخیر بی‌تفاوت‌ترین!! (یعنی کاری با آن‌ها کرده‌اند که مجبور به بی‌تفاوتی شده‌اند!) این‌جا لاهیجان است... که سریع‌ترین جداسازی‌ها و کوچک‌سازی‌های جهان در این شهر اتفاق افتاده و هیچ کجا این‌طور تجزیه سریع در کمتر از نیم قرن را نمی‌بینید که یک شهرستان این‌طور به 6 شهرستان تبدیل شود!! این‌جا لاهیجان است... که مردمش با یکدیگر نامهربان‌اند و با غیر، مهربانترین!! این‌جا لاهیجان است...
عالي بود آقاي عليزاده عزير! من همان پايتخت نشيني هستم كه چندي پيش به شما گفته بودم كه از ديدن نام "لاهيجان" در شناسنامه‌ام به دستخط "هما مقدم" متنفرم؛ اما شما و يا شخصي ديگر، نمي‌دانم، در پاسخم اظهار تأسف كرديد. اما امروز در اين دست نوشته‌ها، شما نيز بر دوري باطل اشاره كرديد كه من چندي پيش از آن سخن گفته بودم. اين دور باطل تنها همان ولگردي‌هاي خياباني نيست، خوب نگاه كنيم، همه درگيرند، و تنها، زندگي مي‌كنند، اما بدون هيچ لذتي!!! مي‌دانيد، چه بخواهيم و چه نخواهيم، اين يك واقعيت است و راه گريزي از آن نيست. علتش را هم شما و هم من و هم آن كشاورزي كه پول ندارد تا 2 قرص نان بخرد به خوبي مي‌دانيم... اما چه كنيم كه بايد فقط دندان بر دندان فشار دهيم و تا آن‌جا كه زور داريم نفس را در سينه حبس كنيم كه مبادا اعتراض ما چهره اسلام را مخدوش كند. مي‌دانيد، مدتي است كه دارم روي ويكي پدياي انگليسي لاهيجان كار مي‌كنم. واقعيتش، وقتي مي‌خواستم درباره مردم لاهيجان بنويسم، ماندم، فكر كردم كه چه بايد درباره اين مردم نوشت. آيا واقعاً آنان مهمان‌نوازند و آيا واقعاً اين مردم تشخيص و درك دارند!!! نمي‌دانم و فقط اين را مي‌دانم كه به دروغ در آن گفتار از لاهيجان تعريف كردم و از مردمانش به خوبي نوشتم!!! صد حيف...
دوست عزیز پایتخت نشین! آقای علیزاده در مورد حرف شما اظهار تأسف نکرد، بلکه من بودم و با این حرف‌هایی که میزنی، بیش از پیش برایت متأسفم! به‌جای این‌که بیایی و برای شهر خودت کاری بکنی و از بی‌هویتی‌ها و بی‌تفاوتی‌ها پاکش بکنی، می‌خواهی شناسنامه‌ات را پاک کنی؟!! شاید برای خیلی ناملایمات و مسائل حق داری، اما یادت باشد حق توهین به مردم لاهیجان را نداری! راست می‌گویی بیا این‌جا، یا از همان پایتخت کاری برای شهرت بکن و این‌قدر غر نزن!
ارزش و اهمیت یک یادداشت به بازخوردها و نتایج آن است. گاهاً نتایج دلخواه حاصل نشده و پاسخ مثبت دست نمی‌دهد و گاه راهگشا بوده و در مزاق بسیاری از افراد سازگار می‌شود. مطالب و دست نوشته‌های اینجانب نیز فارغ از این فضا نیست... آن‌چه محصول آن خواهد بود، در اثر تبادل نظر و دیدگاه‌های مختلف، مسیر بحث نقطه مطلوبی نشانه رود که البته اینجانب هیچ‌گاه اجازه پاسخ به کامنتی را به خود نمی‌دهم تا موقعیتی جدید برای بیان دیدگاه‌ها و شنیدن گفته‌هایی که مجال آن در عرصه عمومی فراهم نمی‌باشد برای خود و دوستان از طریق پایگاه خبری لاهیگ مهیا شود.
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"