كدخبر: ۱۰۲۵۹
تاريخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۹
send ارسال به دوستان
print نسخه چاپي
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
رضا صالح جلالی
کشور فاقد یک راهبرد کارآمد، علمی و عقلانی برای توسعه همه جانبه است. بحران های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و وقوع حوادث دردناک و رنج آور، معلول این فقدان است. پرسش این یادداشت، فهم و اتخاذ روش هایی است که می تواند منجر به توسعه همه جانبه شود. این مقصود از روش های مدنی که منجر به تحول تدریجی و پایدار می شود به دست می آید یا با خشونت از کف خیابان ها و جنگ خیابانی؟

جامعه پویا همواره مطالباتی دارد؛ اعم از خواسته های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. ایرانیان نیز از مشروطه تا کنون از پس همه جنبش ها و انقلاب ها، به دنبال آزادی، مدنیت، آبادانی و توسعه ایران بوده اند. روش هایی که به طور مداوم بدان تمایل داشته و تجربه کرده ایم، انقلابی و همراه با خشونت بوده است، و عموماً از دل این خشونت ها جز تخریب، قتل و غارت سرمایه های ملی و ظهور دیکتاتوری های نو (حتی با مطالبات حق) نتیجه ای حاصل نشده است.

اصولاً در تاریخ انقلاب های بزرگ که رهبران از دل خشونت زاده شده، آموزش دیده و مبارزه کردند، تنها دیکتاتوری های بزرگ خلق شد. شاید در نبود ماندلا، انقلاب آفریقای جنوبی نیز با رهبری همسرش به همان راه می رفت. زندگی استالین، مائو و ... گواهان این ادعای تاریخ معاصرند. این سرنوشت انقلاب های بزرگ است؛ چه رسد به خیزش های کور، بی هدف، بی برنامه و بدون جایگزین سنجیده و اندیشیده شده که چیزی جز رنج های نو و دور مکرر "دیکتاتوری، انقلاب و شورش، هرج و مرج، دیکتاتوری نو" به بار نخواهد آورد.

در جامعه ای مشابه ایران با توجه به فقدان ساختار تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جمهوریت، انتظار این که قدرت های سنتی به آسانی به جمهوریت تمکین کنند و قدرت را به مردم وانهند، امری ذهنی و توهمی است. در دنیا نیز این گونه است. تنها با قدرت گرفتن متشکل، منظم و بابرنامه آحاد مردم می توان قدرت های سیاسی را متعادل و قانون مند کرد. راه قدرتمند شدن مردم از طریق مبارزه برای توسعه کمی و کیفی نهادهای مدنی میسر است؛ آن هم نه تنها با اتکاء به یک یا چند نهاد مدنی که همه تغییرات را از آن ها انتظار داشته باشیم، بلکه شکل گیری هزاران نهاد صنفی، سیاسی و مردمی، اعم از احزاب، اصناف و اتحادیه های متنوع کارگران، معلمان، کارمندان، اهالی مطبوعات و رسانه ها، هنرمندان، ورزشکاران، بخش خصوصی و ... که به صورت جویبارهایی به هم پیوسته در نهایت به رودی عظیم و قدرتی بزرگ مبدل شوند و قادر به مقاومت مدنی، کنترل و متعادل کردن قدرت سیاسی باشند. در چنین حالتی قدرت دولت قانون مند، نظارت پذیر، پاسخگو و گفت و گو پذیر خواهد شد.

دستیابی به این روش مدنی و تمکین کردن آحاد ملت به آن، نیازمند شکیبایی، تجربه و دانش گسترده و عمیق است که عام مردم به دلیل مشکلات صنفی، فردی و معیشتی فرصت تبیین آن را ندارند. این امر وظیفه نخبگان، دانشگاهیان و روشنفکران جامعه است که به تبیین، تبلیغ و اشاعه این روش ها بپردازند و از دل آن راه حل های مناسب پیش پای ملت قرار دهند.

چنان که افتد و دانی، در جوامع غیردموکراتیک، مطالبات مدنی و تثبیت و نهادمند کردن روش های مدنی برای تحقق مطالبات مردم نیز چندان کم هزینه نیست؛ چنان که بسیار کسان در این سرزمین به جرم کوشش های مدنی سال ها در رنج و اسارت اند.

این روزها در محافل سخن از انتخابات مجلس یازدهم است. حوادث دردناک روزهای آخر آبان 1398 اکثریت نخبگان و بخش قابل توجهی از عموم مردم را در برخورد مثبت برای حضور در انتخابات، منفعل و مسأله دار کرده است. شاید این حس و حال اجتناب ناپذیر باشد، اما اگر مجلس را از جمله نهادهای مدنی بدانیم که متعلق به مردم است نه حکومت، و اگر حکومت این نهاد را که نماینده قدرت و اراده ملت برای تحقق خواسته های برحق اوست، محدود و ناتوان کند، مرتکب نوعی غصب و تجاوز به حقوق مردم شده است؛ در این شرایط راه برون رفت چیست؟ وانهادن این نهاد به حکومت؟ منفعلانه برخورد کردن؟ یا با پذیرش شرایط موجود کشور، و انتظار نسبی از این نهاد به عنوان یکی از مجاری تغییرات مدنی در ایران، نه تحقق بخش همه آرزوهای ملت، با حضور فعال 500 تا 1000 نخبه اصلاحی و تحول خواه قابل اعتماد و اطمینان به عنوان کاندیدا و با فرض تأیید بخش قابل توجهی از این جمعیت (حداقل 300 تا 400 نفر) و پذیرش اکثریت قابل توجه این جمعیت از سوی ملت، می توان نهاد مدنی و مردمی مجلس را به بستر مناسبی برای مقاومت مدنی و تحول سیاسی ـ اقتصادی تبدیل کرد، که موجب اصلاح نسبی مدیریت، کاهش خشونت و دستیابی به راه حل های کارآمد شود و این به نفع کلیت کشور و ملت است.

اگر از نامزدهای حاضر، اقلیت ناچیزی تأیید شدند که در صورت حضور در مجلس قادر به تغییر یا مقاومت در برابر سیل خشونت نیستند، به دیگر راه ها و شیوه های مدنی اندیشیده شود. شاید این گونه گشایشی در کار فروبسته خلق گشوده شود. این که درپی هم در گفتار و نوشتارها ناامیدی، سرخوردگی و شکست را در احساس و ذهن مردم جاری کنیم، که هیچ راه گشایشی نیست، کاری نمی توان کرد، همه راه ها به بن بست رسیده و ... راه به کجا می برد؟

تصور این که با شتاب زدگی از کف خیابان ها همه چیز یکسره شود، یک توهم خونبار است. همواره در تاریخ این سرزمین با پایان گرفتن راه های مدنی، شیوه های خشونت آمیز آغاز شد و هیچ تجربه موفقی از کف خیابان ها حاصل نشد.

سرکوب مردم در 15 خرداد 1342 خط پایانی بر مبارزه مدنی بود؛ نتیجه اش آغاز یک مبارزه مسلحانه، و پایان آن، فروپاشی درونی احزاب و سازمان ها، گسترش خشونت و بن بست روش های اصلاحی. تاریخ چیزی جز عبرت آموزی از وقایع گذشته و کشف راه های نو نیست.

تنها با توسعه فرهنگ گفت و گو و راه های مدنی می توان به توسعه گفتمان های مدنی و حقیقی دست یافت. انقلاب اسلامی سال 1357 برای تغییرات بنیاد گرایانه کافی است. تغییرات مدنی، تحولاتی تدریجی و پایاست. این تغییرات ابتدا در ذهن، فرهنگ و زیست مدنی من و تو رخ می دهد، آن گاه فراگیر می شود. برای اصلاح جامعه اجماع گروه های مختلف لازم است. شاید این آخرین تلاش ملت برای تحقق آرزوهایش به روش مدنی باشد.

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

• نماینده مردم آستانه اشرفیه در دوره ششم مجلس شورای اسلامی
RezaSalehJalali@
نام:
ايميل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"