موافقان طرح انتقال آب از دریای کاسپی به استان سمنان از یک شیوه ساده و گول زننده استفاده میکنند؛ روش جا زدن نکتههای درست، اما نامربوط در فضای طرح یک مسأله! هنگامی که آمار درستی بیان میکنید (مثلاً درباره پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی سمنان) یا اشاره میکنید که استان به اشتغال نیاز دارد یا میگویید که جابهجا کردن یک سنگ هم روی محیط زیست اثر دارد و به این بهانه نمیتوان جلوی توسعه را گرفت، سخنانتان درست است، اما وقتی که نتیجه بگیرید: "پس باید آب به استان منتقل شود"، شنونده را فریب داده و در چنبره مجموعهای از اطلاعات درست اما اضافی گیج کردهاید.
موافقان انتقال آب، به مردم (در این مورد، اهالی استان سمنان) میگویند که کمبود آب داریم، در آینده این کمبود بیشتر خواهد شد، استان به پیشرفت نیاز دارد و ...، بنابراین باید برایتان از دریای خزر آب بیاوریم! این "بنابراین" ربط دهنده نامرتبط یک مقدمه با نتیجهگیری است.
در مسائل اقتصادی و بررسیهای اجتماعی، نوعی هزینه داریم که به آن "هزینه فرصت" میگویند. معنای آن بهصورت ساده این است که اگر مبلغی پول در کاری سرمایهگذاری میکنیم، آیا جای دیگری هم هست که اگر پول خود را آنجا بگذاریم، سود بیشتری نصیبمان شود؟ یا به بیان دیگر، با هزینهکرد یا سرمایهگذاری در یک جا، فرصتی را در جای دیگر از دست نمیدهیم؟ در موضوع انتقال آب به سمنان، کشور چه فرصت احتمالیای را از دست خواهد داد؟
در اینجا برای ساده شدن موضوع، میپذیریم که هزینه طرح انتقال آب دریای کاسپی، مانند دیگر طرحهای کشور، در گذر سالها چند برابر نخواهد شد. همچنین فرض میکنیم که هزینههای محیط زیستی طرح صفر است (که ابداً چنین نیست). مسئولان اعلام کردهاند که بودجه لازم برای این طرح حدود 11 هزار میلیارد تومان است. باز هم برای ساده شدن قضیه، فرض میکنیم که هزینههای نگهداری تأسیسات انتقال آب صفر خواهد بود(!) ما میگوییم اگر این مبلغ را در کاری دیگر سرمایهگذاری کنیم؛ مثلاً در کمک به کشاورزان برای ارتقاء شیوههای آبیاری و کاستن از مصرف آب (و نه توسعه سطح باغها و کشتزارها)، سود بیشتری نصیب استان و کشور خواهد شد. فرض کنید که این پول را در بانک بگذاریم و فقط 10 درصد سود سالانه بگیریم (امروزه، بانکها به پولهای درشت، حدود 20 درصد سود میدهند)؛ در این صورت، هر سال 1100 میلیارد تومان بهره خواهیم گرفت. با حدود یک چهارم این پول میتوان تقریباً 25 هزار هکتار کشت آبی را به آبیاری قطرهای مجهز کرد که به این ترتیب نزدیک به 200 میلیون مترمکعب آب صرفهجویی خواهد شد. این، همان مقدار آبی است که قرار است در طرح نامیمون یاد شده منتقل شود. توجه کنید که فقط با یک چهارم بهره پول و نه اصل آن میتوان چنین کاری را به انجام رساند!
باز برای محاسبه ساده "هزینه فرصت" میتوان گفت که اگر بهره بانکی 11 هزار میلیارد تومان را (با همان نرخ 10 درصد) بین مردم استان سمنان تقسیم کنیم، به هر فرد کوچک و بزرگ (700 هزار نفر) ماهانه حدود 130 هزار تومان، یعنی سه برابر یارانه کنونی میرسد و اصل سرمایه محفوظ خواهد ماند و بانک هم این سرمایه را در طرحهای اقتصادی بهکار خواهد بست. حال حساب کنید که هزینههای طرح دو برابر شود (که کاملاً محتمل است) و بهجای 10 درصد هم 20 درصد سود بگیریم؛ در این حال، هر خانواده 4 نفری سمنانی میتواند ماهانه حدود 2 میلیون تومان (معادل یک حقوق متوسط و آبرومندانه) دریافت کند! پس چرا چنین فرصت سوزیای میشود؟! پاسخ روشن است: طراحان پروژه، این محاسبههای ساده را بلدند، اما قرار نیست که منافع پروژه میان مردم تقسیم شود؛ این منافع به جیب عدهای بسیار کمشمار خواهد رفت.
• فعال محيط زيست
•• روزنامه همشهري، شماره 86517، 8 آبان 1398